کتاب خودآموز دیکتاتورها با عنوان لاتین Dictators Handbook در سال 2012 به قلم رندان وود و کارمینه دولوکا نوشته و به چاپ رسیده است. این کتاب در ایران نیز توسط نشر ثالث و با ترجمهی خوب بیژن اشتری در 476 صفحه و در قطع وزیری منتشر شد. با توجه به استقبالی از کتاب خودآموز دیکتاتورها در ایران صورت گرفت، در حالحاضر به چاپ هشتم رسیده است.
این کتاب در قالب طنز یک راهنمای کامل برای دیکتاتور شدن است. در واقع کتاب خودآموز دیکتاتورها خیلی موشکافانه به مخاطب نشان میدهد که جوامع حرفهای چگونه این فضای دیکتاتوری را سال ادامه میدهند و ما نیز هرگز با این صراحت، موضوع دیکتاتوری را درک نکرده بودیم.
در این کتاب از رسیدن به قدرت گرفته تا تقسیم دشمنان، سرکوب انقلابها، سرقت و دروغ در انتخابات و چندین موضوع دیگر را بررسی میکند تا واقعیت دیکتاتوری و راز سر به مهر آنها را کاملا برملا و عیان کند. در این کتاب لیست بلندی از دیکتاتورهای زمانه را میبینیم که رفتارها و عملکردهایشان در چند بخش مهم بررسی شده است. کتاب خودآموز دیکتاتورها دارای 13 فصل است و نویسندگان آن تلاش کردهاند که ترتیب فصلها طوری باشد که ترتیب تاریخی وجه حقیقی دیکتاتورها کاملا رعایت و حفظ شود.
بهروز نظرش را در مورد تجربهی مطالعهی این کتاب اینگونه بیان میکند:
«این کتاب در مورد دیکتاتورهاست. خواندن این کتاب، اطلاعاتی با بیان و دید جدیدی در مورد دیکتاتورها را در اختیار شما قرار میدهد و میتوانید درسهای زیادی را از آنها بگیرید. این کتاب از تاریخ میگوید و با مثالهایی واضح و جالب از زندگی دیکتاتورها و نحوهی به قدرت رسیدن و استراتژیهای آنها پرده برمیدارد. اگر شما هم به تاریخ و همچنین به دیکتاتورها و زندگی آنها علاقهمند هستید پس حتما این کتاب را بخوانید.»
پاراگرافی که کتاب با آن آغاز میشود را در زیر میخوانیم:
«دوست داری دیکتاتور بشوی؟ چرا که نه؟ کارتهایت را درست بازی کن و صاحب بهترین شغل روی زمین شو. کمی در بارهاش فکر کن: آیا چیزی دوستداشتنیتر از قدرت عنان گسیخته، فرصتهای اقتصادی نامحدود و لذت سرکوب مخالفانت سراغ داری؟ چه صبحی خوشبوتر و فرحناکتر از صبح روزی که میدانی همه دشمنانت را خوار و ذلیل و زمینگیر کردهای یا به درک فرستادهای و ثروت کشورت در اختیار شخص توست؟ و چه هدفی ارضاکنندهتر از این که تو تنها رشته پیوند حکومت، اقتصاد و جامعه در کشورت هستی و همهچیز زیر نظر توست، تنها تصمیم گیرندهای و حرف، حرف توست و تا میل مبارکت نباشد هیچ کاری انجام نمیشود؟ شاید هم از تیپ آدمهای خانوادهدوست باشی؟ در این صورت خیال داری پس از رسیدن به پیری و کهولت، زمام رهبری کشورت را به دست پسر یا دخترت بسپاری تا آنها راهت را ادامه دهند، ثروت خانوادگی را حفظ کنند و دستاوردهای سیاسیات را ادامه دهند. سرانجام بگذار رو راست باشیم: آیا این حس خوبی نیست که مردم کشورت تو را خداگونه بپرستند و احترام کنند؟ البته که هست! اما احمق نباش! دیکتاتور شدن هیچ کار سادهای نیست. تا دلت بخواهد دشمن و بدخواه داری، باید تصمیمهای مشکلی بگیری و کل جهان هم با دقت زیاد هر حرکت تو را زیر نظر دارد.»
در پاراگراف زیر معنای دیگری از واژهی دیکتاتور همراه با یک مثال را میخوانیم:
«دیکتاتور همیشه کلمه اهانتباری نبوده است. درست است که هماکنون کلمه دیکتاتور، بار منفی موهنی دارد و از آن برای ترساندن تودهها و جذب ستایشگران قدرت از هر تیره و طایفهای به رژیم فائقه استفاده میشود، اما همیشه اینطور نبوده است. قدمت این کلمه به جمهوری روم برمیگردد، و مراد از آن اعطای قدرت سیاسی و نظامی قانونا مشروع به فردی مشخص برای یک دوره زمانی محدود به منظور انجام کاری خاص است. کوئینتوس فابیوس ماکسیموس وروکو سوس، رهبر رومی، نمونه چندان مشهوری نیست. سنای روم، این سردار و سیاستمدار را که به کونکتاتور معروف بود، به عنوان «دیکتاتور» معرفی کرد تا بتواند از همه امکانات موجود برای ایستادگی در برابر هانیبال به ظاهر توقفناپذیر که در آن زمان مشغول پیشروی و برنامهریزی برای نابود کردن روم بود، استفاده کند. کونکتاتور به معنای «درنگ» و «تأخیر» است و این درست همان کاری است که او کرد. کونکتاتور با استفاده از تاکتیکهای زمین سوخته و جنگ چریکی، هانیبال را زمینگیر کرد و به این ترتیب توانست نیروها و منابع هانیبال و شهر کارتاژ را در جریان جنگی فرسایشی هدر دهد. سنای روم به کونکتاتور اختیار تام داد تا دیوان سالاری دستوپاگیر جمهوری روم را نادیده بگیرد و وظیفه اصلی خود را انجام دهد. سنا به او اجازه «دیکته کردن» فرمانهایش را داد. اما موقعی که جنگ روم و کارتاژ به پایان رسید و مأموریت ویژه کونکتاتور با موفقیت انجام شد، او استعفا داد و کمابیش به زندگی سیاسی معمولی بازگشت. عجب آدم ناشی و بی عرضهای! او فرصت بیبدیلی برای بهرهبرداری در اختیار داشت و آن را مفت و مسلم از دست داد.»
پاراگرافی دیگر از کتاب را که در مورد انتقال قدرت از پدر به پسر به جای انتخابات سراسری میگوید را در زیر میخوانیم:
«به جای یک انتخابات سراسری، گاهی ارتش میتواند انتقال قدرت از پدر به پسر را تسهیل کند. اولین رئیسجمهور کشور آفریقایی توگو در ۱۹۶۷ ترور شد و گناسینگبه ایادما بر صندلی ریاست جمهوری نشست. حکومت ایشان تا ۲۰۰۵ برقرار بود و اگر حضرت عزرائیل دخالت نکرده بود، همچنان ادامه مییافت. در پی مرگ گناسینگبه ایادما، ارتش توگو پا پیش گذاشت و قدرت را به پسر رئیسجمهور مرحوم، فائوره ایادما تحویل داد(تشکر فراوان از بابا و ژنرال هایش!). این انتقال قدرت، درسی برای توست: سعی کن تا میتوانی رابطه خوبی با ارتشیها و نظامیهای کشورت داشته باشی و اگر خوب سبیل آنها را چرب کرده باشی، هم نگهبان خودت و رژیمت هستند، هم پس از مردنت اجازه نخواهند داد که قدرت از دست خانوادهات بیرون رود. خلاصه باید کاری بکنی که نظامیهایت همیشه به این فکر کنند که نقش آنها در حد یک سر پیشخدمت است: گذاشتن قدرت در سینی طلایی و تقدیم آن به پسرت(البته پس از مرگت). حکومت تک نفره نباید یک کسبوکار پدر - پسری باشد. درست است که تو عضو خانوادهای هستی که بر کشور حکومت میکند، اما ضرورت قدرت به تو منتقل نخواهد شد. میخواهیم بگوییم گاهی علاوه بر عضو خانواده بودن نیاز به استفاده از زور هم هست.»
رندال وود نویسندهی مجموعه محبوب جک رندال است و همچنین مجموعه داستانهای کوتاه بسیاری است. او قبل از اینکه به طور حرفهای به نویسندگی روی بیاورد، شغلهای زیادی را تجربه کرده است. او بخش عمدهای از زندگی خود را به عنوان یک پزشک پرواز گذرانده است. رندال وود با پایان یافتن زمان بین ماموریتها و تماسهای ۹۱۱، داستانهایی را در مورد همکارانش به نمایش میگذارد که اغلب دارای مکانهای غیرعادی و موقعیتهای عجیب و غریبی است.
برای مشاهده و خرید انواع کتاب تاریخی میتوانید به صفحه خرید کتاب تاریخی مراجعه نمایید.