جین آستین نویسندهی شهیر انگلیسی، رمانهای جاودانهای به ادبیات کلاسیک انگلستان اضافه کرده است. «ترغیب» نمونهی یک رمان عاشقانهی کلاسیک است که قهرمان زن آن «آن الیوت» به جذابیت تمام خلق شده و مخاطب را در روند قصه با خود همراه میکند. «ترغیب» دربارهی نامزدی کوتاه «آن الیوت» با افسر نیروی دریایی «فردریک ونتورث» است که به پیشنهاد دوست نزدیک آن، برهم میخورد و پس از این جدایی آن الیوت دچار پشیمانی عمیقی نسبت به جداییاش با مردی میشود که وی را دوست داشته است.
در تمام روایت عاشقانه و جذاب این رمان کلاسیک، مخاطب در پی انگیزهی عاطفی و بازگشت این زوج به یکدیگر است. در پی حوادثی که پیش میآید، ونتورث به وضعیت زندگی آن پی برده و همین موضوع فراز و نشیب ارتباط عاطفی آنان را بیشتر میکند.
کسانی که به ادبیات کلاسیک و رمانهای طویل علاقه دارند، به حتم مخاطب آثار جین آستین نیز بودهاند، یکی از خوانندگان «ترغیب» نوشته است: «داستانهای جین آستین تقریبا از یک تم واحد شگل میگیرد، در یک کلمه؛ عشق. اما عشق نه به معنای زرد و بی محتوای آن. ظرافت شخصیتها، کنش و واکنش، درهم تنیدگی و همه آن خلق و خوی انسانی به دقت در پیکرهی داستانها وجود دارد. لطفا بیانصافی نکنید جین آستین مثل یک طراح فرش، تار و پود شخصیتها را در داستانهاش بافته است. کسانی میتوانند از داستانهای آستین لذت ببرند که دو مساله را در خواندن این داستانها رعایت کنند: ۱. در نظر گرفتن زمان خلق داستان. از این جهت که دربارهی زمانهی خودش مینویسد کما اینکه این ظرافتها همچنان پابرجاست و موضوع اصلی زندگی امروز انسانها. ۲. اینکه نباید جین آستین را با جیمزجویس و فرانتس کافکا و فئودور داستایفسکی در یک راستا و تفکر در نظر گرفت. هر کدام به سان گلی رنگی و بویی دارند. در پایان اینکه نخواندن داستانهای جین آستین و خواهران برونته، غفلتی بزرگ است این را تاریخ ثابت میکند.»
تاثیر ادبیات و قصههای عاشقانه بر خواننده، تجربهای والا و بیتکرار است. یکی دیگر از کسانی که از خواندن این اثر لذت برده نوشته است: «لذتی که از مطالعهی این کتاب بردم تقریبا بیسابقه بود. تجربهی اون همه احساس متضاد، از امید و شادی گرفته تا حسادت و ناامیدی و پشیمانی، همه و همه بهقدری ملموس و قابل درک بود که گاهی منو متعجب میکرد که چطور این همه حس مختلف میتونه در یک داستان گنجونده بشه و اصلا هم خستهکننده نباشه.»
پرداختن به جزئیات و شکلگیری قصه از جذابیتهای رمانهای کلاسیک است. در جایی از آغاز این اثر ادبی میخوانیم: «چند سال پیشتر، ان الیوت دختر خیلی خوشگلی بود، اما زود از آبورنگ افتاده بود. پدرش در اوج شکوفایی او هم چیز دندانگیری نمیدید (بس که چهره ظریف و چشمهای میشیاش با پدرش فرق داشت)، چه رسد به این زمان که دیگر رنگ پریده و لاغر شده بود و اصلا نظر لطف پدر را جلب نمیکرد. ان که از قبل هم امید چندانی نداشت روزی اسمش در صفحهای از صفحات کتاب مورد علاقه پدرش ثبت بشود، حالا دیگر اصلا امیدی نداشت. کل محبت پدر نثار الیزابت میشد مری که رفته بود با یک خانواده آبرومند و مال و منالدار قدیمی ولایت وصلت کرده بود، دیگر همه عزت و احترامش را از دست داده بود بدون آن که عزت و احترام جدیدی بهدست آورده باشد. اما الیزابت، بله، الیزابت روزی روزگاری با یک مرد درست حسابی ازدواج میکرد.»
شخصیتهای خلق شده توسط جین آستین، قوی، استوار و جذابند. پیچیدگیهای رفتاری جالب و خواندنی دارند، در قسمتی دیگر از این رمان میخوانیم: «آقای الیوت آن موقع خیلی جوان بود و داشت درس حقوق میخواند. الیزابت او را خیلی باب طبع دید و هر فکر و نقشهای را که به نفع این جوان بود تایید کرد. او را به کلینچ هال دعوت کردند. تا آخر سال از او حرف زدند و منتظرش ماندند، اما او نیامد که نیامد. بهار سال بعد باز هم در شهر او را دیدند، باز او را باب طبع یافتند، باز ترغیبش کردند، باز دعوتش کردند، باز منتظرش ماندند و باز هم او نیامد که نیامد. بعد خبر رسید که زن گرفته است. بهجای آن که آینده خود را به مسیری بیندازد که برای وارث خاندان الیوت مشخص شده بود، زن ثروتمندی گرفته بود که اصل و نسبش پایینتر بود، و به این ترتیب، استقلال و تمکنی برای خودش دست و پا کرده بود.»
جین آستین در سال 1775 در جنوب شرقی انگلستان به دنیا آمد و سرانجام در 1809 از دنیا رفت. او در تمام زندگیاش مجرد ماند و رمانهای مهم و خواندنیای نوشت که در سینما نیز از آنها اقتباسهای درخشانی شده است.
«غرور و تعصب»، «عقل و احساس»و «اِما» نمونههایی از آثار وی هستند. جین آستین را با عاشقانههای کلاسیکاش در ادبیات یادآور میشوند.