اوضاع خیلی خراب است؛ کتابی دربارهی امید نوشته مارک منسن، نویسندهی کتاب پرفروش و تأثیرگذار «هنر ظریف رهایی از دغدغه» است. اوضاع خیلی خراب است نخستین بار در سال ۲۰۱۹ انتشار یافت و چندی بعد در فهرست «کتابهایی که زندگیتان را دگرگون خواهد کرد» قرار گرفت. سمانه پرهیزکاری، این کتاب را با قلمِ زیبا و روان خود و با وفاداری کامل به متن و انتخاب دقیق و صحیح واژهها، به فارسی برگردانده است.
این کتاب داستان زندگی سخت و پر فرازونشیب سربازی لهستانی در بحبوحهی جنگ جهانی دوم است. روایتی افسانهای از زندگی قهرمان و سربازی شجاع و آزادیخواه، بههمراه نمایش تلاشهای او در جهت حفظ امید در شرایطی بحرانی و جنگزده است. نویسندهی جوان این اثر با ارائهی دیدگاههای متفاوت خود، فجایع بیشمار جهان امروز، مانند گرم شدن زمین، سقوط دولتها، بیعدالتی، جنگ، سیاستهای مخرب، نارضایتی مردم، رکود اقتصادی و نمود آنها در شبکههای اجتماعی را بهزیبایی بهتصویر کشیده است.
او با رویکردی نوین و با بهچالش کشیدن امید در دنیای مدرن، ضمن ایجاد ارتباط قوی و درست با مخاطب، او را با دنیای واقعی پیشرو مواجه میکند. مارک منسن با زبانی ساده، قلم تندوتیز و طنز جذاب و منحصربهخود، بهکنکاش میان دین و سیاست و رابطهی این دو در جهان امروز پرداخته است؛ او با ارائهی توصیفات زیرکانه و مثالهایی ملموس و بهرهگیری از تحقیقات روانشناختی و استفاده از اندیشهی فیلسوفانی چون افلاطون، نیچه و... خواننده را بهخوبی با خود همراه میکند.
نویسنده با درک اهمیتِ معنای رنج، کنار زدنِ امیدهای واهی و پذیرش آنچه پیشروی انسان امروز است، شیوهی ارتباط او با جهان بیرون را تغییر میدهد. منسن با آموزشِ تمایزِ میان هوش عاطفی و هوش منطقی و ایجاد تعادل بین آنها ، در 9 فصل ارائه شده در کتاب، تعاریف معمول ما از شادی، امید، خوشبختی، آزادی و ایمان را دگرگون کرده و تصویر جدیدی را پیش روی مخاطب خلق میکند.
کتاب اوضاع خیلی خراب است با استقبال بالای خوانندگان فارسیزبان مواجه بوده است؛ حدیثِ خوبی معتقد است: « مارک منسن توانسته با سرعت بالایی مسیر تبدیل شدن به یک نویسندهی عامهپسند حرفهای را طی کند و در آیندهای نهچندان دور در کنار نویسندگان بزرگ و تأثیرگذاری چون ملکوم گلدول، دنیل پینک، ست گادین، سایمون سینک و ...قرار گیرد.»
این کتاب طبق نظر بسیاری از خوانندگان، جایگزین مناسبی برای مطالعه در شبکههای اجتماعی معرفی شده که با قلم شیوای نویسنده، لحن طنزگونه و توصیفات و مثالهای قانعکنندهی خود، همخوانی بسیار بالایی با جامعهی کنونی ما دارد. کتابی واقعبینانه و دلنشین در جهت خودسازی که از دید منتقدان سایت بارنس اند نوبل و آمازون، راهنمایی مفید و غیرمعمول برای مشکلات پیرامونِ امیدواری شناخته شده است. جان رینولدز، ماناس گوپتا و بسیاری از خوانندگان این کتاب در سایت ویکیپدیا، اوضاع خیلی خراب است را پیشنهادی موثر برای افراد خسته از زندگی روزمره و بیحوصلگیهای ناشی از زندگی در دنیای امروز معرفی کردهاند. اثری همراه با لبخند و اندوه و راهنمایی متفاوت، که برای مواجهه با احساس ناامیدی و شکلگیری صحیح انتخابها، ارزشها و تفکّرات مخاطب و رسیدن به بلوغ اجتماعی تأثیر بسزایی دارد.
کتاب با روایتی داستانی و شروعی تکاندهنده آغاز میشود: «در قطعه زمین کوچکی در زمینهای ملالآورِ مناطقِ حومهشهریِ اروپای مرکزی، در میان انبارهای سابق، سربازخانهای قرار داشت که باعث شد هستهی شرارتی نو در جغرافیایی متمرکز شکل بگیرد؛ متراکمتر و تاریکتر از هر آنچه جهان به چشم خود دیده بود. طی چهار سال بیش از یکمیلیونوسیصدهزار نفر بهشکلی سازمانیافته دستهبندی میشدند، به بردگی گرفته میشدند، شکنجه میشدند و همانجا به قتل میرسیدند. تمام اینها در منطقهای صورت میگرفت که فقط کمی از سنترالپارکِ منهتن بزرگتر بود، و هیچکس بله هیچکس هیچ کاری برای متوقفکردنِ آن انجام نمیداد؛ جز یک مرد.»
سپس نویسنده دیدگاه خود از شرایط موجودِ جهان پیرامون را، با جاشنی یأس و ناامیدی اینگونه بهتصویر میکشد: «چطور میتوانم کمکتان کنم؟ اگر توی فروشگاه استارباکس کار میکردم، به جای نوشتن اسم مردم روی فنجان قهوهشان، جملات زیر را مینوشتم: «شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مرد؛ تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت، آن هم صرفا برای یک مدتِ کوتاه. این حقیقت ناخوشایند زندگیست. تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریز استادانهای از این حقیقتاند. ما غبارهای کیهانی بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهی آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم.»
پس از قهوهی لعنتیتان لذت ببرید! رفتن به دنبال شادی، ارزشی زهرآلود است که مدتهاست به فرهنگ ما معنا داده، ارزشی خودشکن و گمراهکننده. خوب زندگی کردن به معنای اجتناب از رنجها نیست، بلکه به معنای رنج کشیدن برای هدف درست است. چون اگر صرفا به خاطر زیستن محکوم به رنج کشیدن هستیم، شاید باید درست رنج کشیدن را هم یاد بگیریم.»
او در ادامه در جهت پیشبرد اهدافش و خلق دریچهای جدید روبه امید، گزیدهای از سخنان اندیشمندان مختلف را مطرح میسازد: «کانت با مشاهدهای ساده شروع کرد؛ در کل هستی تنها یک چیز است که میتوانیم بگوییم کاملاً نادر و بیهمتاست: «آگاهی». از نظر کانت تنها چیزی که ما را از بقیهی هستی متمایز میکند توانایی استدلالمان است. ما میتوانیم جهان اطرافمان را در دست بگیریم و از طریق استدلال و اراده آن را بهتر کنیم. از نظر او ما تنها موجوداتی هستیم که میتوانیم واقعاً وجود را هدایت کنیم. در هستی شناخته شده، ما منشأ نبوغ و خلاقیتیم. تنها کسانی هستیم که میتوانیم سرنوشتمان را هدایت کنیم.»
مارک منسن نویسندهی پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز، وبلاگنویس و کارآفرین آمریکایی و متولد سال 1984 است. او نخستین وبلاگ خود را در سال 2009 به وجود آورد و پس از مدتی بهشکل تماموقت به وبلاگنویسی پرداخت. نوشتههای او به موضوعاتی چون فرهنگ، یافتن شریک زندگی، روابط انسانی تصمیمگیریهای سرنوشتساز و روانشناسی مربوط است.
از دیگر کتابهای تأثیرگذار و چالشبرانگیز این نویسنده میتوان: «شاد بودن کافی نیست، هنر بیخیالی و من چه کسی هستم؟» را نام برد.
بیشتر بخوانید: ۷ کتاب مهم دربارهی بهبود کیفیت و سبک زندگی