برنده ی جایزۀ WH Smith در سال 1967 و جایزۀ Heinemann در سال 1966، «گردابی چنین هایل» مشهورترین رمان «جین ریس» است که در سال 1966 برای اولینبار به چاپ رسید. «جین ریس» در نویسندگی بسیار تحت تاثیر «شالوت برونته» بود و در منابع ادبی، رمان «گردابی چنین هایل» را به نوعی پیشدرآمدی داستانی و مجزا برای رمان معروف «جین ایر» نوشته شده توسط شالوت برونته میدانند.
«گردابی چنین هایل» از خواندنیترین و شاعرانهترین آثار سبک «جریان سیال ذهن» و «فمنیسم» است که نحوۀ روایتی مدرن و منحصر به فرد دارد. داستان این رمان توسط دو راوی بیان میشود: شخصیت اول رمان با نام «آنتوانت» و همسر گمنام آنتوانت.
روایت از جایی شروع میشود که آنتوانت به همراه مادر، برادر کوچکتر معلول و دایۀ خود، «کریستوفین» که مستخدمی سیاهپوست است، در فقر و وضعیت سختی زندگی میکند. میتوان گفت آنتوانت در حال دادن شرححالی از زندگی پرچالش و تراژدیک خود از کودکی تا رسیدن به زمان ازدواج از پیش تعیین شدهاش با همسرش است. با ازدواج آنتوانت همه چیز دستخوش تغییر میشود و شاهد اتفاقاتی جالب در داستان خواهیم بود.
یکی از کاربران سایت «گودریدز» چنین نظری را برای رمان حاضر ثبت کرده است: «نثری پیچوتابدار دارد که نمیدانم چقدر ترجمه در آن دخیل بوده است. اما اگر همت خواندن به خرج دهیم، حقایقی بس عریان در این رمان به دیده میآیند. این رمان کوتاه، گذر از فئودالیسم با با تمام رنجهای آن برای همه جز معدودی را، برای خواننده بازگو میکند.»
همانطور که گفته شد، رمان حاضر قرابت داستانی زیادی با رمان «جین ایر» دارد. در پارگراف زیر قسمتی از تحلیل یکی از خوانندگان کتاب در سایت «گودریدز» راجعبه ارتباط این دو رمان به چشم میخورد: «معروف است که جین ریس گردابی چنین هایل را تحت تأثیر جین ایر اثر شارلوت برونته و در همدلی با برتا، همسر دیوانۀ شخصیت مردِ محوریِ جین ایر، یعنی راچستر، نوشته است. در این صورت باید گفت شخصیت اصلی گردابی چنین هایل، آنتوانت، همان برتاست و این داستان بخش ناگفته ماندۀ سرگذشت اوست؛ سرگذشتی تراژیک که گویی به همراه نفرین فهمیده نشدن توسط مردان، از مادر به ارث برده است. با چنین قرائتی، بخش پایانیِ سوم گردابی چنین هایل ـ پس از بخش های اول و دوم که به ترتیب به تراژدی مادر آنتوانت و خود او اختصاص دارند ـ مفصل اتصال این داستان به جین ایر است. گردابی چنین هایل جایگاه ویژهای در مطالعات فمینیستی دارد.»
رمان با چنین جملاتی شروع میشود: «میگویند وقتی دردسر از راه میرسد صفها را فشردهتر کنید، لاجرم سفیدپوستان هم چنین کردند. اما، ما در صف آنها نبودیم. خانمهای جامائیکائی هرگز مادر مرا قبول نداشتند، به قول کریستوفین، «چون اون خوشگل بود فقط خودش دوست داشت.»
گردابی چنین هایل دارای نثری شاعرانه و توصیفاتی زیبا میباشد. با هم یک قطعه از این بخشهای زیبا و توصیفی را بخوانیم: «یک بعد از ظهر داغ در ماه ژوئیه، عمه کورا به من گفت که برای یک سال عازم انگلستان است. مریض احوال بود و احتیاج به تغییر آب و هوا داشت. در حین صحبت مشغول دوختن چهل تکهای برای پیشبخاری بود. تکههای الماس شکل ابریشمین یکی در دیگری غرق میشد، قرمز، آبی، بنفش، سبز زرد و همه تبدیل به موجی رنگین شده بودند. ساعتها و ساعتها وقت صرف دوختن آن کرده بود و دیگر نزدیک بود تمام بشود. پرسید، تنها میشوم؟ و من گفتم «نه»، نگاهم را به رنگهای دوختنیاش دوختم. با خودم فکر کردم، ساعتها، ساعتها و ساعتها وقت صرف آن شده.»
خواندن جملات زیر، حال و هوای تراژیک رمان را برای شما تداعی خواهد کرد: «او همسر دوم پدرم بود، و به تصور همه، بیش از حد از شوهرش جوانتر بود و از آن بدتر دختری مارتینیکی بود. وقتی از او پرسیدم چرا کسی به دیدن ما نمیآید، گفت، جاده اسپانیش تاوون به ملک کولی بری، جایی که ما در آن زندگی میکردیم، خیلی ناجور است، و تعمیر و صافکاری جادهها متعلق به گذشته است. (پدرم، دوستان، اسبها، احساس امنیت در رختخواب – همه متعلق به گذشته بود). یک روز شنیدم که با آقای لوترل، همسایه ما و تنها دوستش، صحبت میکرد. "البته آنها بدبختیهای خودشان را هم دارند. هنوز در انتظار غرامتی هستند که انگلیسیها قول دادهاند پس از تصویب لایحه آزادی برده ها بدهند. بعضیها باید مدتها در انتظار بمانند".»
«جین ریس» نویسندۀ اهل انگلستان بود که در قلمروی «دومنیکن» به دنیا آمد. متاسفانه از این نویسنده تاکنون، فقط رمان «گردابی چنین هایل» به فارسی ترجمه و چاپ شده است.