کتاب «شوروی ضد شوروی» نوشتهی نویسنده و طنزپرداز روسی، ولادیمیر واینوویچ است. این کتاب را بیژن اشتری به فارسی بازگردانده و توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است. اگر به روایتهای کمونیستی و نیز تاریخ شوروی علاقهمند هستید، خواندن این کتاب میتواند برایتان جذاب و مفید باشد. این اثر مجموعهای از داستانهای کوتاه و مقالاتی است که شامل مشاهدات شخصی واینوویچ است.
کتاب «شوروی ضد شوروی» نوشتهی نویسنده و طنزپرداز روسی، ولادیمیر واینوویچ است. این کتاب را بیژن اشتری به فارسی بازگردانده و توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است. اگر به روایتهای کمونیستی و نیز تاریخ شوروی علاقهمند هستید، خواندن این کتاب میتواند برایتان جذاب و مفید باشد. این اثر مجموعهای از داستانهای کوتاه و مقالاتی است که شامل مشاهدات شخصی واینوویچ است. زبان نویسنده آمیخته به طنز تندیست و فوقالعاده هوشمندانه ما را با تضادها و محدودیتهای موجود آشنا میکند. او بیشتر شرایط زندگی در زمان برژنف را به تصویر میکشد ولی در بخشهایی هم به زمانهی خروشچف و استالین میپردازد. کتاب از نحوهی زندگی و فضای مستبد حاکم بر آن دوران مانند صفهای طولانی خرید نان، زندگی در آپارتمانهای اشتراکی، فساد و ناکارآمدی حزب و ... همچنین دربارهی ادبیات و نویسندگانی همچون بولگاکوف و نحوهی برخورد حکومت با آنها میگوید. اعمال پوچ دولتمردان، در این قالب که میدانند کدام عمل برای مردم بهتر است و صلاحشان را بهتر از خودشان میدانند، زندگی را از هر زمان دیگری برایشان سختتر کرده بود. «شوروی ضد شوروی» یکی از بهترین آثار برای فهم فضای حاکم در همهی زمینههای سیاسی، اقتصادی و ... است.
نظر خوانندگان در سراسر دنیا، درباره کتاب «شوروی ضد شوروی» چیست؟
هفتهنامهی معتبر آلمانی اشپیگل دربارهی کتاب بدین شکل نظر داده است: «اگر ما به یک یادآوری از سقوط جامعه و حکومت شوروی نیاز داشته باشیم، باید مشاهدات شخصی ولادیمیر واینوویچ را از این حکومت و جامعهای که دههها پایید بخوانیم.»
سروش از خوانندگان کتاب در سایت فیدیبو نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «این کتاب در هر فصل و سطر خود نکتهی نغز و آموزندهای دربارهی جوامع تحت ستم یا در حال گذار در بر دارد. هر فصل یا به بخشی از زندگی روزمرهی شهروند شوروی پرداخته یا کلان تحلیلی از شوروی و فضای سیاسی-اجتماعی آن به دست داده است. افول و زوال یک نظام ایدئولوژیک به¬خوبی نمایانده شده و آسیبها و تیرهروزیهای حاصل از آن بر زندگی مردم توصیف شده است. این کتاب به¬خوبی نشان میدهد تحت ظلم سیاسی چه بر سر اخلاق و فرهنگ یک جامعه میآید و حتی همهی سنگرهای مقاومت فکری انسان در برابر رنج وجودیاش نیز فرو میریزد.»
«فعلاً فقط دوست دارم بگویم که لطفاً این کتاب را بخوانید و ببینید که استبداد چه آداب و اصول مشخصی دارد و جوامع استبدادزده در چه مسیرهای مشابهی گام برمی دارند...» این نظر سوفیا از دیگر مخاطبان کتاب در سایت گودریدز است.
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
در قسمتی از کتاب به برخی افراد شاره میشود که میگویند ما با خواندن آثار کمونیستی، زندگی مردمان آن زمانه را درک میکنیم؛ اما این امری غیرقابل باور برای نویسنده است، زیرا آنان که چنین حرفی میزنند هیچوقت در آن دوران زندگی نکردهاند و سختیهای آن را نچشیدهاند: «ما آدمهایی که تحت نظارت استبدادی بزرگ شدهایم، بعضی وقتها حرفها و اشارات غربیها دربارهی کشورمان را مسخره و بیربط تلقی میکنیم. حرفهای آنها بعضا باعث عصبانیتمان میشود. آخر چطور ممکن است کسی اینقدر سادهانگار باشد؟ اما من هیچ دلیلی برای عصبانی شدنمان از این حرفها نمیبینم. بله، آنها سادهانگارند. بله، آنها نمیتوانند هیچ تصوری از نوع زندگی ما در یک کشور استبدادی داشته باشند. حتی موقعی که آنها صادقانه تلاش میکنند تا با نوع زندگی ما آشنا شوند، باز توفیق چندانی نصیبشان نمیشود.»
در بخش دیگری از کتاب نویسنده دربارهی فضای آن زمان و آگاهی نداشتن مردم دربارهی خارج از شوروی صحبت میکند. این امر با این تصور همراه میشود که هر جای دیگری شبیه همانجا است: «ما در یک بشکه متولد میشویم، زندگی میکنیم و سرانجام میمیریم. ما نمیدانیم در خارج از مرزهای بشکه چه میگذرد و اصلا نمیتوانیم به خاطر بیاوریم که چطوری و چگونه سر از این بشکه درآوردهایم. ما فارغ از اینکه پسزمینههایمان چقدر متفاوت است، پس از سالها زندگی در این بشکه، جملگی به نقطهنظر مشترکی دربارهی دنیا رسیدهایم: دنیا بشکهای شکل است. آنهایی که در بشکه زندگی میکنند تصورات و ادراکات خاص خودشان را دربارهی خیر و شر دارند. در بین آنها، هم قدیس هست هم ابلیس. باهوشترین آدمهای این دنیا بو بردهاند که به احتمال بسیار زیاد، دنیاهای دیگری هم وجود دارد و حتی چه بسا انبوهی از بشکههای مشابه دیگر وجود داشته باشد؛ بشکههایی که در آنها زندگی و حیات شکل نسبتا متفاوتی دارد. آزادیخواهترین ساکنان دنیای بشکهای ما میکوشند که از آن بگریزند. آنها از کنارههای زنگارگرفتهی بشکه بالا میروند، از پشت سقوط میکنند و دوباره بالا میروند.»
درباره نویسنده
ولادیمیر واینوویچ نویسنده و طنزپرداز روس بود. او در سال ۱۹۸۰ به دلیل نگاه انتقادیاش نسبت به حکومت از کشور تبعید شد و شهروندی شوروی را از دست داد اما یک دهه بعد به کشورش بازگشت. او کتاب «شوروی ضد شوروی» را در دوران تبعید به نگارش درآورد. از دیگر آثار ترجمهشدهی او میتوان به «کلاهپوستی برای رفیق یفیم سمیونوویچ راخلین»، «آقای نویسنده و جنجال بر سر آپارتمان دولتی» و «دادگاه ویژه» اشاره کرد. او در سال 2018 به دلیل حملهی قلبی درگذشت.