کتاب «آکواریومهای پیونگیانگ» مربوط به ادبیات کره است. کتاب «آکواریومهای پیونگیانگ» نوشتهی پیر ریگولت و کانگ چون هوان است. کانگ چون هوان یکی از معدود افرادی است که موفق شده است از کره شمالی فرار کند و خاطرات خود را تبدیل به کتاب کند.
همه ما کم و بیش از وضعیت بغرنج و فاجعهبار کره شمالی خبر داریم. اما در حقیقت هیچکس نمیداند که در این کشور، قوانین دقیقا به چه صورتی است و شهروندان مجبور به تحمل چه ظلمهایی هستند. این کتاب قصه زندگی واقعی کانگ چون هوان است. این مرد جوان، زادهی کره شمالی، زمانی که ۹ سال بیشتر نداشت، همراه دیگر اعضای خانواده خود یعنی مادربزرگ، پدر، عمو و خواهرش، به اقامت در یکی از اردوگاههای کار اجباری در کره شمالی محکوم شد. در کره شمالی اینگونه است که اگر یک نفر در خانواده خطایی انجام دهد، همه اعضای خانواده و نسل بعد را نیز مجازات میکنند.
جرم این خانواده نیز، خطای بزرگی بود که پدربزرگ کانگ چون هوان، یکی از مدیران بلندپایه حکومت کمونیستی کره شمالی، مرتکب شده بود. این خانواده پس از ده سال تحمل سختیهای اردوگاه، سرانجام آزاد شدند. اما تاثیرات سختیهای این ده سال روی کانگ چون هوان به قدری بود که این مرد جوان تنها دو سال پس از آزادی تصمیم به فرار از کره شمالی گرفت. او سرانجام از طریق چین به کره جنوبی گریخت. وی یکی از معدود جان به در بردگان از اردوگاههای کار اجباری در کره شمالی است که موفق شده است صدای خود را به گوش جهانیان برساند.
همانگونه که میدانید، فرار از کره شمالی تقریبا غیرممکن است و افراد بسیار کمی موفق به انجام آن شدهاند. کانگ چول هوان در این کتاب، تصمیم به پردهبرداری از اردوگاههای کار اجباری در کره شمالی گرفته است و میتوان گفت به عنوان کسی که خود از نزدیک، شاهد همهچیز بوده است، شایستهترین فرد برای نوشتن چنین کتابی است. لمس این رنج عمیق به او جهانبینی قابل توجهی داده است.
حجت نظر خود را درباره کتاب اینگونه بیان میکند: «کتاب جالبی بود. نمیدونم چقدر صحت داشت ولی بالاخره باید باخبر شد در گوشه گوشهی جهان چه اتفاقاتی داره میفته و ما خبر نداریم. کره شمالی عملا رسانهای برای دفاع از خودش نداره و شاید خوندن همین کتاب بتونه کمک بزرگی به اون کشور باشه. موفق باشید.»
رویا راجع به کتاب در سایت good reads میگوید: «آدم دیوانه میشود وقتی میبیند در جهان چه خبر است و در این عصر مدرن، چه ظلمهای بیاساسی به مردم بینوا روا میشود. من خواندن کتاب را حتما پیشنهاد میکنم. قلم روان و اتفاقات واقعی این کتاب، تکان دهندهست. به امید آزادی در سراسر دنیا»
در اینجا قسمتی از کتاب را میخوانیم که تعریف نویسنده از کره شمالی در دهه شصت قرن بیستم میباشد: «در دهه شصت قرن بیستم، مصیبت کره شمالی هنوز در افق پدیدار نشده بود. در این هنگام کشور از حیث شرایط اقتصادی در یک رقابت شانه به شانه با جنوب به سر میبرد. نخبگان رژیم پیونگیانگ که امتیازات ویژهای داشتند چنین جلوه میدادند که گویا وعدههای حزب به بار نشسته و اکنون پیروزی نهایی در آستانه تحقق است. میدانم دارم در باره چه چیزی حرف میزنم؛ پیونگیانگ جایی است که در آن متولد و بزرگ شدهام. حتی سالهای خوشی را در این شهر، زیر چشمان مراقب کیم ایلسونگ (رهبر کبیرمان) و پسرش کیم جونگایل (رهبر عزیزمان) سپری کردم.»
در قسمت دیگری از کتاب نویسنده راجع به دوران کودکی خود میگوید: «در دوران کودکیام به کیم ایلسونگ طوری نگاه میکردم که انگار بابانوئل است. او هر سال در روز تولدش برای ما بستههای هدیه، کیک و شیرینی میفرستاد. «رهبر کبیرِ» محبوبمان خودش با توجه و مهربانی خاصی هدایا را انتخاب میکرد به طوری که هر کدام از این هدایا ویژگی کاملا یگانهای پیدا میکردند. همچنین به لطف سخاوتمندی «رهبر کبیر» حق داشتیم هر سه سال یک بار صاحب یک انیفرم مدرسه، یک کلاه و یک جفت کفش بشویم.»
کانگ چول هوان، جوانی که موفق به فرار از کره شمالی شده است، پس از فرار، به کمک و همراهی پیر ریگولت، خاطرات او را تبدیل به کتاب کردهاند و نشر ثالث این کتاب را با ترجمه بیژن اشتری به چاپ رسانده است.
برای مطالعه موارد مرتبط به صفحه خرید کتاب تاریخی هم سر بزنید.