کتاب «قانون قهرمانان» یک کتاب خودیاری است که ویلیام اچ. مکریون آن را در سال 2021 میلادی به زبان انگلیسی نوشته است. مکریون که یک فرماندهی جنگ بوده، از قهرمانهایی میگوید که در طول زندگیاش مشاهده کرده است. این قهرمانان در میدان جنگ، بیمارستان و دانشگاه حضور داشتهاند و هر یک تلاش کردهاند تا به سهم خود، دنیا را به جای بهتری تبدیل کنند.
مکریون در دوران نوجوانی خود دوست داشت تا یک ابرقهرمان شود؛ شنلی به تن کند و با قدرتهای جادوییاش دنیا را از نابودی نجات دهد. اما او بزرگ شد و قهرمانهایی از جنسی متفاوت دید؛ قهرمانهایی که قدرت جادویی نداشتند و شنل به تن نمیکردند. اما همهی آنها ویژگیها و صفات خاصی داشتند؛ صفاتی که به ایشان قدرت تغییر دنیا و کمک به دیگران را میداد. از جمله این ویژگیها شهامت، صداقت و تواضع هستند. شما میتوانید برای آشنایی با راه قهرمان شدن، کتاب «قانون قهرمانان» با ترجمهی مهدی عزیزی را مطالعه کنید.
ران وروبلوسکی، مخاطب کتاب از ایالات متحده آمریکا، نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «یک کتاب عالی دیگر از جناب مکریون که تمام جملات آن سرشار از خرد و دانش است. مخاطب با خواندن این کتاب چیزهای زیادی یاد میگیرد و بهدرستی که یک گنج ارزشمند است. ده صفت قهرمانان که در کتاب به آنها اشاره شده است شامل صداقت، شهامت، تواضع، همدردی، وظیفهشناسی، امید، بخشش و استقامت میشود. نویسنده در طول کتاب دربارهی هر یک از این صفات توضیح میدهد و مثالهایی از دنیای واقعی بازگو میکند. این کتابی است که خواندن آن را برای همه، بسیار ضروری میدانم.»
«ویلیام به همهی ما یادآوری میکند که یک قدم رو به جلو برداریم و قهرمان باشیم. بله؛ زندگی میتواند سخت و طاقتفرسا باشد اما نباید از تلاشکردن دست برداریم. هر کدام از ما نقشی در جهان داریم و همه میتوانیم قهرمان باشیم. هر کسی چیزی در وجودش دارد که او را خاص و منحصربهفرد میکند. ما باید بفهمیم که استعداد درونیمان چیست و از آن برای امیدبخشی، الهام به دیگران و ساختن فردایی بهتر استفاده کنیم.» این نظر میگان مکگیل، یکی از خوانندگان کتاب در وبسایت گودریدز بود.
بیل ترس، یکی از مخاطبان انگلیسیزبان کتاب، چنین نظری دربارهی کتاب «قانون قهرمانان» داده است: «همه باید این کتاب را در ابتدای زندگیشان بخوانند. اگر در دنیایی ایدهآل زندگی میکردیم، والدین خودشان مطابق «قانون قهرمانان» رفتار میکردند و کودکان میتوانستند از آنها درس بگیرند. اما متاسفانه در چنین دنیای ایدهآلی زندگی نمیکنیم؛ بنابراین خواندن کتاب فوق یک ضرورت است. نویسندهی کتاب با استفاده از مثالهای واقعی و استدلالهای قانعکننده، به مخاطب درس زندگی میآموزد. در واقع مکریون معتقد است که با تغییرات کوچک در زندگی روزمرهمان میتوانیم به موفقیتهای بزرگی دست یابیم. من میخواهم این کتاب را به شخص دیگری هدیه کنم تا از آن درس زندگی بیاموزد.»
در بخشی از کتاب، مکریون به ظرفیتهای درونی هر یک از ما اشاره میکند و توضیح میدهد که چگونه میتوانیم مانند قهرمانان زندگی کنیم. این بخش از کتاب را بخوانید: «شاید غبطه بخورید و فکر کنید که آیا ممکن است به اندازهی مردان و زنان این داستانها شجاع، دلسوز و یا فروتن باشید؟! به شما قول میدهم که میتوانید! برای برخی زندگی مطابق قانون قهرمانان بسیار طبیعی است، اما برای بیشتر ما اینطور نیست، ما باید بیاموزیم که چگونه این فضایل را در زندگی خود به دست آوریم.»
به این قسمت از کتاب توجه کنید که دربارهی فداکاریهای پنهان روزمره است: «فداکاریهای بیشتر ما به شکل یک لحظهی درخشان و با شجاعت فوقالعاده متبلور نمیشود. فداکاریهای بسیاری از ما اقدامات کوچکی است که در طول زمان به یک چیز ارزشمند تبدیل میشود؛ چیزی قابل توجه. به عنوان مثال یک مادر تنها که برای مراقبت از فرزندان خود دو شیفت کار میکند، معلمی که بیش از خود دانشآموز برای آموزش او زحمت میکشد، پلیسی که مربیگری بسکتبال نوجوانان را نیز به عهده میگیرد، کودکی که از پدر یا مادر بیمار خود پرستاری میکند. آنچه ارزش این فداکاریها را بیشتر میکند این است که هیچ جمعیت تشویقکنندهای وجود ندارد که بتواند از آنها تشکر کند، هیچ سخنرانی پرآبوتابی دربارهی این شجاعتها ایراد نمیشود و هیچ جایزهای به آنها اختصاص نمییابد. بله، در ازای این فداکاریها هیچ امتیازی به شما تعلق نمیگیرد جز اینکه قلبا میدانید کارتان شرافتمندانه بوده است؛ عملی صرفا از سر لطف و بدون انتظار قدردانی.»
نویسنده در بخشی از کتاب، به ملاقات خودش با سناتور مککین اشاره میکند که با هم قسمتی از آن را میخوانیم: «من را برای پست فرمانده عملیات ویژه ایالات متحده پیشنهاد داده بودند، اما قبل از هر چیزی سنا باید انتصابم را تایید میکرد. اما قبل از آن قرار بود با سناتورهای مهم ملاقات کنم تا آنها با من آشنا شوند. ملاقات با مککین اولین دیدار آن روزم بود... چند لحظه بعد، مککین وارد اتاق شد. او با لبخندی بر چهره با من دست داد و من را به دفترش دعوت کرد. همانطور که دور میز پذیرایی او نشسته بودیم، نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم که به برخی از تابلوها و یادگارهایی که در اتاقش بود خیره نشوم؛ عکسهایی با رهبران مختلف جهان گرفته بود، بریده مقالات روزنامههایی که به نقش رهبری او اشاره کرده بودند، عکس او روی جلد مجلات مختلف و مجموعه بزرگی از ماکتهای کشتیها و زیردریاییهای مختلف. در گوشهی میز کار او، عکسی از دوران جوانیاش در دوران دریابانی او در نیروی دریایی دیده میشد. میدانستم مردی که مقابلم نشسته چیزی فراتر از یک سناتور است…»
ویلیام هری مکریون، دریاسالار و فرماندهی نظامی سابق در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا، زادهی سال 1955 میلادی در کارولینای شمالی است. او که فارغالتحصیل رشتهی روزنامهنگاری از دانشگاه تگزاس بوده، تحصیلات تکمیلی خود را در «مدرسه عالی نیروی دریایی» آمریکا به اتمام رسانده است. مکریون که سابقا فرماندهی نیروهای ناتو را داشته، برای مدتی هم رئیس سامانهی دانشگاه تگزاس بوده است.
او سوابق نظامی و مدیریتی فراوانی در کارنامهی خود دارد و از وی به عنوان یکی از گزینههای احتمالی برای ریاست وزارت دفاع آمریکا یاد میشود. ویلیام اچ. مکریون تاکنون چندین کتاب نوشته که موضوعشان خودیاری بوده است و از میان آنها میتوان به «تخت خوابت را مرتب کن»، «قانون قهرمانان» و «داستانهای دریا» اشاره کرد.