«دنیای قشنگ نو» رمانی علمی-تخیلی، نوشتهی آلدوس هاکسلی نویسندهی انگلیسیزبان است که از دید بسیاری از منتقدین شباهت زیادی به کتاب «۱۹۸۴» جورج اورول دارد. «دنیای قشنگ نو» جزء فهرست «۱۰۰ کتاب قرن لوموند» و جزء لیست برترین رمانهای انگلیسی «گاردین» معرفی شده است. این کتاب همچنین جایزهی «آکادمی هنر و ادبیات» آمریکا را به دست آورده است. براساس این کتاب فیلمهایی با همین عنوان در سالهای ۱۹۸۲ و ۱۹۹۸ ساخته شده است. «دنیای قشنگ نو» عنوانی برگرفته از نمایشنامهی «طوفان» شکسپیر است. نویسنده در بخشهای پایانی داستان خود بهطور مداوم به نقلوقولهایی از نمایشنامههای متفاوت شکسپیر اشاره دارد.
«دنیای قشنگ نو» رمانی فانتزی، تأثیرگذار، خیرهکننده و همراه با ایدهای قابل ستایش و طنزی عمیق و تند و تیز است. شاهکاری بهیادماندنی از هاکسلی، نابغهی نویسندگی قرن بیستم، که تصویری بسیار نزدیک به جهان امروز را ارائه میدهد. او با توصیفاتی بینظیر، انزجار خود از تأثیر تکنولوژی بر روابط انسانی و بازیهای سیاسی حکومتها و صنعت را، با نگاهی هشداردهنده دربارهی آیندهی بشر به تصویر میکشد. هاکسلی دنیا را در سال ۲۵۴۰ به نمایش کشیده و جهانی پادآرمانی را متصور میشود؛ حکومتی واحد بر تمام جهان حاکم است و هنر، دانش، مذهب و خانواده از میان رفته است. انسانها شاد و سالم هستند و جنگ و فقر ریشهکن شده است. فرهنگ و فلسفه نابود و تولیدمثل به شیوههای مکانیکی انجام میشود. رمانی آخرالزمانی که در آن تمام افراد بشر به یک زبان میگویند و تمام هدفشان رسیدن به سعادت است. قدرت و مهارت بالای نویسنده در داستانسرایی و سبک نگارش قابل تحسینش، دستوپا زدن بشر در میان ناامیدی و امید را بهزیبایی به تصویر کشیده و با پایانی میخکوبکننده مخاطب را به تأمل وا میدارد.
«دنیای قشنگ نو» شاهکاری ماندگار و تأثیرگذار است که در سراسر جهان مخاطبان بسیاری را با خود همراه کرده است. مرتضی فرخزاد مخاطب فارسیزبان این اثر، «دنیای قشنگ نو» را کتابی تکاندهنده در نقد دنیای جدید معرفی کرده و آنرا اثری زیبا و در عین حال تلخ میداند.
منتقدان نیویورکتایمز و نیویورکر این کتاب را عجینشده با رویاپردازی و ایدههای ناب و مهیج، همراه با طنزی شگرف و گزنده نامیدهاند. هاکسلی با استفاده از دانش و فرزانگی خود در روابط انسانی و قیاس آن در دنیای امروز اثری پیشگویانه را خلق کرده است. روایتی که با نگاهی موشکافانه و گاه هولناک به دنیای امروز، برای هر انسانی که به روح خود اهمیت میدهد، الزامی است.
بسیاری از خوانندگان و مخاطبان این کتاب، آلدوس هاکسلی را بزرگترین نویسندهی انگلیسیزبان قرن دانستهاند.
در ابتدای کتاب «دنیای قشنگ نو» یک متن از نیکولاس بردیائف آمده است: «ناکجاآبادها بسیار بیش از آنچه سابقاَ تصور میکردند، تحققپذیر است. ما اکنون در برابر مسئلهی بسیار دلهرهآورتری قرار داریم و آن این است که از تحقق نهایی ناکجاآبادها چگونه احتراز کنیم؟ ناکجاآبادها تحققپذیر است. زندگی بهسوی ناکجاآبادها پیش میرود. شاید هم قرن تازهای آغاز شده باشد که در آن، روشنفکران و طبقهی فرهیخته آرزوی احتراز از ناکجاآباد و بازگشت به جامعهای را دارند که ناکجاآباد نیست، یعنی بهاندازهی ناکجاآباد کامل نیست ولی آزادتر از آن است.»
هاکسلی در روایتِ جهانِ داستان خود اینگونه مینویسد: «...تخم بوکانوفسکیزهشده جوانه میزند، تکثیر پیدا میکند، قسمتقسمت میشود، از هشت تا نود و شش جوانه، و هر جوانه تا حد یک جنین کاملاَ شکلیافته رشد میکند و هر جنین تا حد یک فرد بالغِ تمام قد. رشددادن نود و شش تا آدم، در حالی که پیش از این فقط یکی عمل میآمد. پیشرفت.»
«مدیر کلید را خاموش کرد. صدا خاموش شد. تنها، شبح مبهم آن از زیر هشتاد بالش به زمزمه ادامه داد. قبل از اینکه بیدار بشوند، چهلپنجاه مرتبهی دیگر برایشان تکرار میشود؛ سهشنبه و پنجشنبه هم همینطور. هر هفته صد و بیست دفعه، در سه وعده، تا سی ماه. بعد از آن میروند سر درس بالاتر.»
در ادامه برای هرچه بیشتر نمایاندن دنیای داستان خود از زبان شخصیتهایش حرف میزند:« لنینا تکرار کرد: «پیر؟ آخه مدیر هم پیره، خیلیها پیرند، ولی دیگه اینجوری که نیستند.»
«علتش اینه که ما نمیگذاریم اینطور بشن. در مقابل امراض محافظتشون میکنیم. ترشحات داخلیشونو به دست خودمون، بهمیزانی که برای جوون موندن لازمه، کموزیاد میکنیم. نمیگذاریم نسبت منیزیوم ـ کلسیوم اونها از میزانی که در سی سالگی بوده پایینتر بیاد. خونِشون رو با خون جوان تعویض میکنیم. سوختوساز بدنشون رو همیشه در تحرک نگه میداریم. بنابراین پرواضحه که اونطور به نظر نمیان.»
آلدوس لئونارد هاکسلی، زادهی ۲۶ ژوئیه ۱۸۹۴ و درگذشتهی ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳، نویسنده و فیلسوف بریتانیایی و یکی از اعضای برجستهی خانوادهی هاکسلی بود. هاکسلی نویسندگی را به طور جدی در سن هفده سالگی آغاز کرد و مهارت نوشتن را تحت تأثیر عمّهی ادیب خود به دست آورد. زمانی که هاکسلی دانشآموزی شانزده ساله بود، مبتلا به بیماریای شد که منجر به نابینایی مطلق وی به مدت دو سال گردید و پس از آن نیز قوهی بیناییاش همواره دچار اختلال جدی بود.
هاکسلی یکی از اثرگذارترین چهرههای ادبی و فکری نیمهی قرن بیستم است که عمدهی شهرتاش را مدیون رمانهایی چون: «دنیای قشنگ نو» و «درهای ادراک بهشت و دوزخ» است. «درهای ادراک بهشت و دوزخ» به بیان تجربههای نویسنده از مصرف یک داروی روانگردان پرداخته است. هاکسلی متفکّری حساس به اوضاع زمانهاش بود. او در آغاز دوران فعالیتش، ویراستار نشریهی «آکسفورد پوئتری» بود و چند داستانکوتاه و شعر نیز منتشر کرد. بعدتر، سفرنامه، فیلمنامه و نمایشنامه نیز نوشت. هاکسلی دهههای پایانی زندگیاش را در آمریکا گذراند و از سال ۱۹۳۷ تا زمان مرگش در لسآنجلس زندگی کرد.
یک سال قبل از مرگش، در سال۱۹۶۲ عنوان مصاحب ادبیات از طرف «انجمن پادشاهی ادبیات انگلستان» به او اعطا شد. امروز از هاکسلی بهعنوان ادیب و متفکّری یاد میشود که به دنبال ساختن دوبارهی خویش و درک رازِ آگاهی انسان، به عمیقترین تلاشها همت گماشت.