دو سال پس از مرگ اوسیپ ماندلشتام - شاعر و نویسندهی روسی - همسر او نادژدا ماندلشتام، در سال ۱۹۶۴ نوشتن خاطرات سالهای مبارزه و تبعید همسرش اوسیپ در آن سالها را آغاز کرد؛ سرانجام در سال ۱۹۷۰ کتاب «امید علیه امید» به زبان انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر شد. به دلیل اختناق حاکم بر کشور، انتشار این کتاب در شوروی امکانپذیر نبود. این کتاب از کابوس هر نظام دیکتاتوری که همان آگاهی و بیداریِ مردمش است، میگوید. هر وجدان بیداری که هرگز آرام نمیگیرد، تهدیدی برای یک نظام دیکتاتوریست. آنان که مخالف و منتقد هستند، دشمن و "غیرخودی" قلمداد میشوند. جوزف استالین نیز همچون همقطاران دیکتاتورش از این قاعده مستثنی نبود. از سال ۱۹۳۴ تا زمان مرگ استالین، بیش از ۳ میلیون نفر - شامل زنان و کودکان- توسط دولت شوروی تبعید شدند. بسیاری از روشنفکران در این سالها محاکمه، تبعید و زندانی شدند و برخی در همین دوران جان خود را در زندانها و یا در تبعید از دست دادند. کتاب «امید علیه امید» شرح رنجهای یکی از همین قربانیان است.
«امید علیه امید» بخش اول کتاب خاطرات نادژاد ماندلشتام و شرح مبارزات، رنجها و تبعید همسرش، اوسیپ ماندلشتام، بین سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۸ است. اوسیپ پس از سرودن شعری هجوآمیز در نقد استالین، در سال ۱۹۳۴ دستگیر و تبعید شد. در ۱۹۳۷ به مسکو بازگشت؛ اما دوباره در ۱۹۳۸ به سیبری شرقی تبعید شد و سرانجام در همانجا بر اثر بیماری و گرسنگی درگذشت.
نادژدا در تمام این سالها در کنار همسرش بود و پابهپای او رنج آن روزها را زندگی کرد. او با شرحی مفصل و نثری صمیمی از مبارزه و پایداری در امید، و همینطور از دورانی تاریک و مردمان مبارز و تاثیرگذار آن دوره در تاریخ حکومت شوروی میگوید.
کتاب از همان روزهای آغازین انتشار با استقبال گستردهای روبرو شد و حتی به سبب انتشار کتاب و استقبال از آن، بار دیگر آثار اوسیپ ماندلشتام مورد توجه مخاطبین ادبیات روسیه قرار گرفت.
کاربران وبسایت amazon این کتاب را اثری «درخشان»، «بیتکلف و صمیمی» و «زندگینامهای تأثیرگذار در مورد دورانی تاریک» توصیف کردهاند.
منتقد وبسایت The Independent در بخشی از مرور خود بر کتاب نوشته: «خواندن امید علیه امید تماماً مسیر زندگی ادبی من را برای همیشه تغییر داد. خاطرات نادژدا ماندلشتام بیش از توصیفی ساده در مورد وحشت و ستم غیرقابل پیشبینی حکومت شورویست. دنیایی است که قدرت زبان و شعر را به رخ ما میکشد و در آن شعر نهتنها خاطرهانگیز بلکه تأثیرگذار و قدرتمند است.»
نادژدا به معنای امید است. عنوان کتاب اشارهای به همین نکته دارد، پایداری در امیدواری، در قویترین شکل آن، امیدواری برای چیزی که به وقوع پیوستن آن امری تقریباً ناممکن است.
برای انسانهایی همچون نادژدا و همسرش آزادی و استقلال در شوروری آنروزها همان امر ناممکنی بوده که امیدوار بودند روزی به وقوع بپیوندد. ماندلشتام با نثری تأثیرگذار فضای خفقانآور و بیرحم آن روزها را به بهترین شکل توصیف میکند: «هر زمان خبر دستگیری کسی را میشنیدیم هرگز نمی پرسیدیم: به خاطر چی دستگیرش کردند. آنها برای پیدا و سرهم بندی کردن دلایل بدیع جهت موجه ساختن دستگیری دیگران رقابت جانانهای با یکدیگر داشتند: «خب میدونی اون در واقع قاچاقچی بود»، «اون دیگه خیلی تندروی میکرد» و… هر کدام از این دلایل کفایت میکرد که هر فردی دستگیر و نابود شود: «خودی نبود»، «بیش از حد حرف میزد»، «شخصیت بدی داشت»، هر زمانی که فردی از آشنایانمان این سوال را میپرسید، آخماتووا با عصبانیت بر سرش فریاد میزد: «واقعا منظورت چیه وقتی میپرسی برای چی؟ الان وقتش رسیده بفهمی آدمها رو برای هیچی دستگیر میکنند!»
نادژدا یاکفلفنا خازینا، متولد ۳۱ اکتبر ۱۸۹۹ در ساراتف بود. پس از مهاجرت به کییف شروع به تحصیل در رشتهی هنر کرد؛ در همان ایام، در سال ۱۹۱۹ با اوسیپ ماندلشتامِ شاعر آشنا شد و سه سال بعد با او ازدواج کرد.
او ۱۹ سال، همسر و همراه اوسیپ بود و ۴۲ سالِ آیندهی خود را به عنوان بیوهی او و محافظ و نگهدارندهی سرودهها و آثارش گذراند؛ بسیاری معتقدند شناخت اوسیپ ماندلشتام بهعنوان یکی از بزرگترین شاعرانِ دوران مدرنِ روسیه، به یمن وجود نادژدا و پاسداری او از آثار این شاعر است.
نادژدا پس از مرگ همسرش به مدت 26 سال در غربت و آوارگی و با کمترین امکانات روزگار گذراند. در شهرها و روستاهای کوچک و دورافتاده اقامت میکرد و با اولین نشانهای از خطر به مکان دورافتادهی دیگری پناه میبرد؛ گرانبهاترین داراییاش در آن دوران کتابهای ممنوعهای بود که به دستش رسیده بود و بلافاصله پس از مطالعه، آنها را به شخص دیگری میبخشید.
با صدور اجازهی اقامت در مسکو در سال ۱۹۶۴، نادژدا نوشتن کتاب «امید علیه امید» را آغاز کرد. دانش و تسلط نادژدا بر چندین زبان و معاشرت با شاعران برجستهای همچون همسرش، اوسیپ و دوست نزدیکشان آنا آخماتوآ تسلط او بر زبان را دو چندان کرد که میتوان حاصل این تأثیرات را در نثر عمیق و قدرتمند او در کتاب خاطراتش به خوبی مشاهده کرد.
نثر نادژدا متواضع و همراه با صداقتی گزنده است، او بیهیچ ابایی از محافظهکاران و خائنان آن سالها در خاطراتش نام برد و همین امر باعث بروز دشمنیهای بسیاری علیه او شد، اما نادژدا هرگز از مبارزه دست نکشید. او در تمام سالهای بعد از مرگ همسرش، نهتنها پاسدار آثار او بود، بلکه به رسالتش و مبارزانی همچون او همیشه وفادار ماند و به آن باور داشت.
نادژدا در سال ۱۹۸۰، در رختخواب خود درگذشت؛ درست همانطور که آرزویش را داشت. مرگی آرام و آسوده، برای روسهای همنسل نادژدا آرزوی کمی نبود.