کتاب «12 داستان» مجموعهای متشکل از داستانهای کوتاه منتخب از «گلی ترقی» است که برای اولینبار، در سال 1393 منتشر شد. عناوین داستانهای کوتاه گنجانده شده در مجموعۀ «12 داستان» عبارتند از: «اتوبوس شمیران»، «خانهای در آسمان»، «مادام گرگه»، «پدر»، «خانمها»، «گلهای شیراز»، «اناربانو و پسرهایش»، «درخت گلابی»، «بزرگ بانوی روح من»، «آن یکی»، «فرصت دوباره» و «بانو خانم».
«12 داستان» را میتوان عصاره و خلاصه از تجربۀ زیستۀ گلی ترقی و شرحی داستانی و ادبی از تمامی احساسات، دغدغهها و تخیل این نویسنده در سالهای دوری از ایران دانست. خانم ترقی با قلمی مسحورکننده و شیوا روایاتی از زندگی روزمرۀ انسانها را خلق کرده که در عین واقعگرایی، تمامی آمال و آرزوها و حسرتهای چند نسل از مهاجران ایرانی را در خود جای داده است.
نوستالژی و حس دلتنگی نسبت به وطن، تهران و خانواده از اصلیترین مضامین تمامی نوشتههای خانم ترقی است. در این مجموعه نیز، مخاطب با داستانهایی اغلب درام و تراژیک مواجهه میشود و حال و فضای تهران قدیم و باصفا را تجربه خواهند کرد. داستانهای این مجموعه از پایانبندیهای اغلب غافلگیرکننده و جذابی نیز بهرهمند هستند.
چند نظر کوتاه از خوانندگان کتاب «12 داستان» در سایت «ایران کتاب» را با هم بخوانیم: «به نظر من وجه مشترک همهی داستانها پایانبندی فوقالعاده خوب آنها بود، آنقدر که گاهی آدم ماتاش میبرد... .»
«عاشق داستان اتوبوس شمیران شدم؛ داستانی از تمام خاطرات گلی ترقی از کودکیاش ولی داستان «خانهای در آسمان» قطعا بهترین داستان کوتاه این مجموعه است... وای که چقدر این داستان حقیقی و دردناک و زیبا بود!»
«اولین کتاب از خانم ترقی بود که خوندم و خیلی دوستاش داشتم... .»
یکی از کاربران سایت «گودریدز» دربارۀ کتاب حاضر چنین نوشته است: «تمام داستان هارنگ و بوی زندگی واقعی را داشتند خواندنشان لذت بخش بود با این که زمان داستان ها خیلی دور بود و بعضی ها هم بوی کهنگی می داد ولی ارتباط برقرار کردن با داستان و شخصیت هایش سخت نبود بلکه برعکس بهراحتی می شد زمان ها را درک کرد. خواندن این داستانها تجربه ی جالبی بود و من ازش لذت بردم.»
یکی دیگر از مخاطبین کتاب با اشاره به محتوا و مضمون اصلی داستانهای این مجموعه، نظر همذاتپندارانهای را در سایت «گودریدز» ثبت کرده است: «داستانهای کتاب عموما درباره حسهای عجیب بعد و در حین مهاجرت، فضای انقلاب و حذب توده و لالهزار و ... است. من با خیلی از جملههای داستانها درباره مهاجرت ارتباط برقرار کردم. به طور کلی، کتاب روان و خوبی است.»
در این پاراگراف رابطۀ میان پدر و منِ دیگر نویسنده به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر کشیده شده است: «(پدر) بعضی شبها که سرحال است، من و برادرم را صدا میزند. میخندد. دستش را روی سرم میگذارد و از این دست محکم مطمئن نیرویی مرموز وارد بدنم میشود و ته روحم رسوب میکند، نیرویی قدیمی، رسیده دست به دست از اجداد کهنسال، مثل امانتی مقدس، توشه راه برای روز
مبادا، برای لحظههای تردید و یأس، برای ایام تاریک، برای بعد.
میپرسد: "کلاس چندی؟"
میگویم: "هفت" و دروغ میگویم. یک کلاس بالاترم.
میپرسد: "بزرگ که شدی ، میخواهی چه کاره بشی؟" و این سؤال را تا به حال صد بار
کرده است.
میگویم: "نویسنده."
میپرسد: " نویسنده باشعور یا شاعر قرتی؟"
میگویم: "نویسنده پولدار." تا دست از سرم بردارد"»
نویسنده در این بخش کوتاه نیز توصیفی خیالانگیز و به یادمانی را، به رشتۀ تحریر درآورده است: «کسی صدایش میزد، شاید از پشت کوه دماوند بود. دوید، دور زد، پیچید در خیابان دست چپ، انباشته از برف، گرمش بود. میسوخت. کتش را درآورد. دگمههای پیراهنش را باز کرد. صورتش را رو به آسمان گرفت. یاد بازی بچگی افتاد و خندید.»
در یکی از داستان های کتاب، خاطرۀ روزی برفی چنین زیبا توصیف شده است: «برفی ناگهانی شروع شده، فضا لبریز از غباری شفاف است و سکوتی خوب جای هیاهوی روزانهی شهر را گرفته است. همهجا سفید است و آرام. رهگذرها، مثل سایههای خیالی، در مه ناپدید میشوند و از درختان و خانههای اطراف جز خطوطی محو دیده نمیشود. هشت سال است در پاریس زندگی میکنیم و این اولینبار است که شاهد برفی چنین سنگین هستیم. صدای مادربزرگ ته گوشهایم میچرخد: "فرشتهها سرگرم خانه تکانی هستند."»
گلی ترقی از جمله شناختهشدهترین نویسندگان زن معاصر ایرانی است. او تحصیلات دانشگاهی خود را در آمریکا و در رشتۀ فلسفه تمام کرد و سپس به ایران برگشت و به داستاننویسی روی آورد. خانم ترقی پس از سالها نویسندگی و تدریس در دانشگاه تهران، به فرانسه مهاجرت کرد ولی در آنجا نیز، ارتباط خود را با ادبیات فارسی و نشر کتاب در ایران قطع نکرد. از جمله مهمترین کتابهای منتشر شده از این نویسنده میتوان به «خواب زمستانی»، «دو دنیا»، «اتفاق» و «جایی دیگر» اشاره کرد.