کتاب «بلگراویا» (Belgravia)، در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است. بلگراویا از «جولین فِلوز» توسط فرناز گنجی و محمدباقر اسمعیلپور به فارسی برگردانده شده و «انتشارات آسیم» آن را در سال ۱۳۹۹ چاپ کرده است.
رمان «بلگراویا» با ضیافتی عظیم از بزرگان بریتانیایی در سال 1815 آغاز میشود. بزرگان جامعهی بریتانیا در بروکسل گرد هم میآیند و برای نبرد واترلو آماده میشوند (نبرد واترلو، جنگ معروفی است که ناپلئون در آن مغلوب میشود). داستان بلگراویا روایتی است عاشقانه که در اوایل قرن 19ام میلادی رخ میدهد و مربوط به دوران اشرافیگری و اختلاف طبقاتی انگلستان است. این کتاب داستانِ دلدادگانی دو نسل است با فاصله طبقاتی زیاد و رازها و رسواییهای آنها.
در ادامه نظر بعضی از خوانندگان که در سایت گودریدز دیدگاه خود را ثبت کردهاند، با هم میخوانیم. خوانندهای با تاکید بر سریالی که از روی همین کتاب ساخته است، مینویسد: «کتاب بسیار لذتبخشی بود، سریال داونتون ابی در قالب کتاب. شخصیتپردازیها بسیار ماهرانه و جذاب بودند. همچنین کتاب آنقدر روان است که سریع خوانده میشود. جولیان فلوز قطعاً میداند چگونه مخاطب خود را مجذوب خود کند، خواه تلویزیون باشد یا رمان.»
خوانندهای دیگر از برداشت اشتباه خود قبل از خواندن کتاب میگوید و مینویسد: «در ابتدا من چندان نگرش خوبی نسبت به این کتاب نداشتم و به آن خوشبین نبودم. من معمولاً دوست ندارم وقتی اشتباه میکنم اعتراف کنم، اما در مورد بلگراویا نمیتوانستم اشتباه خود را ادامه دهم. نثر جادویی بود و داستان در پیچوتابهای خود، مرا هم به اینسو و آنسو میبرد. نوشته در یک کلمه تماشایی بود!»
خوانندهای دیگر با ستایش و تمجید از شخصیتپردازیهای متنوع کتاب که هر کدام نشانگر طبقهی خاصی از اجتماع آن دوران است مینویسد: «کتاب بلگراویا دارای فضایی دراماتیک و شخصیتهای فراموشنشدنی است. در داستان خانوادههای اشرافی، خانوادههای در حال ظهور، کارگران فقیر و در عین حال نجیب و خدمتکاران ریاکار وجود دارند. شخصیتهایی را کتاب به نمایش میگذارد که قلبهای خوب و پاکی دارند و برخی هم شیطان در جلدشان است! هنگامی که شروع به خواندن میکنید، نمیتوانید آن را کنار بگذارید. شاید بهترین کتاب نوشته شده نباشد، اما سرگرمکننده است. قطعا آن را توصیه میکنم.»
نویسنده کتاب را اینگونه شروع میکند: «همانگونه که همیشه به ما گفتهاند گذشته سرزمین ناآشنایی است که در آن همهی کارها به شیوه دیگری انجام میشده و روند و جنس متفاوتی با امروز داشته است. چه بسا این حرف درست باشد. در حقیقت، وقتی که با مسائلی مثل اخلاقیات یا آداب و رسوم، نقش زنان در زندگی، دولت آریستوکرات و میلیونها عامل مؤثر دیگر در زندگی روزمره روبهرو هستیم، این حرف کاملا درست است. هر چند زمان حال شباهتهایی هم با گذشته دارد. جاه طلبی، حسادت، خشم، حرص و طمع، مهربانی، از خودگذشتگی و فراتر از همه آنها عشق، در گذشته نیز به اندازهی امروز در انتخاب و تصمیم افراد عواملی تعیینکننده بودهاند.»
در بخشی دیگر کتاب، نویسنده زیبایی یکی از شخصیتهای داستان را با کلمات با زیبایی به نمایش میگذارد: «او ظاهرا برای رویارویی با هر چیزی آمادگی داشت. سوفیا با آن گیسوان طلایی و چشمان آبی کلاسیک و انگلیسیاش زیبا بود، خیلی هم زیبا بود، اما حالت معذب و لجوجانه صورت و به خصوص دهانش نشان از این داشت که این دختر برای ماجراجویی به اجازه گرفتن از مادرش نیازی ندارد.»
در جایی دیگر از کتاب لحظاتی خوش از رابطهی پدر و فرزندی را میخوانیم: ««گرفتی؟»
هیجان پدر کاملا ملموس بود. زیبایی خاصی در شور و شوقِ این استادِ تجارتِ درشت هیکل و تاس وجود داشت، که مثل بچههایی که در عید کریسمس عیدی میگیرند ناگهان هیجانزده میشوند.
سوفیا بسیار آرام، در حالی که از آخرین لحظههای هیجانانگیز آن موقعیت لذت میبرد، در کیفش را باز کرد و با دقت چند مقوای مربعشکل و سفیدرنگ بیرون آورد و همانطور که از پیروزی خود غرق لذت بود گفت: «سه تا دارم. یکی برای شما، یکی برای مامان، یکی هم برای خودم.» و پدر تقریبا کارتها را از دخترش قاپید. او کارتها را جوری در دست گرفت گویی انسان گرسنهای است که یک ماه بدون آب و غذا مانده و اشتیاق وصفناپذیری برای به دست آوردن غذا و آب دارد. نوشتههای چاپی روی کارتها، مسیرنگ، ساده و باشکوه بود.»
جولیان فلوز (Julian Fellowes) ، بازیگر، نویسنده، کارگردان، تهیهکننده و سیاستمدار بریتانیایی است. فلوز به عنوان خالق و تنها نویسنده و تهیهکنندهی اجراییِ مجموعهی تلویزیونی موفق دانتون ابی(Downton Abbey)، سه جایزهی اِمی را برنده شده است.
فلوز همچنین جایزهی اسکار بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی را برای فیلم گاسفورد پارک (Gosford Park) دریافت کرد. آثار وی توسط انجمن نویسندگان آمریکا، حلقهی منتقدین فیلم نیویورک و انجمن ملی منتقدین فیلم برای بهترین فیلمنامه، مورد تقدیر قرار گرفت. از کتابهای دیگر او میتوان به «Snobs» اشاره کرد.