کتاب «خوشههای خشم» با عنوان اصلی The grapes of wrath، نام اثری است از جان ارنست اشتاینبک -نویسنده آمریکایی- که در سال 1939 به زبان انگلیسی منتشر شد و همان سال عنوان پرفروشترین کتاب آمریکا را از آن خود کرد. در ایران این کتاب را عبدالحسین شریفیان به فارسی برگردانده است. نسخه فارسی «خوشه های خشم» را انتشارات بزرگمهر در سال 1368 و انتشارات نگاه در سال 1387 به چاپ رساندهاند.
کتاب «خوشههای خشم» با عنوان اصلی The grapes of wrath، نام اثری است از جان ارنست اشتاینبک -نویسنده آمریکایی- که در سال 1939 به زبان انگلیسی منتشر شد و همان سال عنوان پرفروشترین کتاب آمریکا را از آن خود کرد. در ایران این کتاب را عبدالحسین شریفیان به فارسی برگردانده است. نسخه فارسی «خوشه های خشم» را انتشارات بزرگمهر در سال 1368 و انتشارات نگاه در سال 1387 به چاپ رساندهاند. «خوشههای خشم» روایت سفر یک خانواده آمریکایی است که در دهه 1930 در جستوجوی عدالت و برای بهبود شرایط زندگی، به کالیفرنیا مهاجرت میکنند؛ اما سرنوشت آنها طور دیگری رقم میخورد. اشتاینبک در این رمان سالهای پس از بحران اقتصادی بزرگ آمریکا به تصویر کشیده و وقایع و رخدادهای اجتماعی و اقتصادی آن زمان را در قالب داستان روایت کرده است. گفته میشود که او این کتاب را تحت تأثیر شعری به رشته تحریر درآورد که زنی به نام جولیا واردهو، هشتاد سال قبل از آن سروده بود. این رمان در سال 1940 برنده جایزه پولیتزر (معتبرترین جایزه ادبی در آمریکا) و جایزه ملی کتاب یا National Book Award شد و در همان سال فیلمی با اقتباس از آن ساخته شد. همچنین نام «خوشههای خشم» به انتخاب مجله تایم در لیست صد رمان برتر انگلیسیزبان از سال 1923 تا سال 2005 قرار گرفت. در حال حاضر این رمان یکی از چهل اثر برتر کلاسیک قرن بیستم به شمار میرود.
نظر خوانندگان سراسر دنیا درباره کتاب «خوشه های خشم» چیست؟
سایت کافهبوک در نقدی که بر «خوشههای خشم» نوشته، امید به آینده و زندگی بهتر را مهمترین دستمایه نویسنده میداند: «مهمترین مفهوم در کتاب شاید امید در برابر ناامیدی باشد. وقتی که خانواده جاد از روستایشان سفر میکنند، هنوز مطمئن نیستند که وقتی به کالیفرنیا برسند با چه چیزی مواجه خواهند شد. هر یک از آنها به شکل متفاوتی با این تردید روبهرو میشوند؛ البته بدون توجه به اینکه آنها در مورد آینده به بحث میپردازند یا سکوت میکنند، نشانهای از امید در تمامی اعضای خانواده دیده میشود. آنها بر این باورند که سفری را به سوی یک زندگی جدید و بهتر آغاز میکنند. اعضای خانواده جاد این حس از امیدواری را حفظ میکنند، با اینکه در جهانی زندگی میکنند که دلایل اندکی برای خوشبین بودن ارائه میدهد.» مسعود فراستی -منتقد سینما- به مطالعه تطبیقی کتاب و فیلم «خوشههای خشم» پرداخته و میگوید: «این کتاب روایتکننده سالهای ابتدایی قرن بیست است و بازگو میکند که ابزار مدرن و تراکتور که علیالقاعده عامل پیشرفت است، با کار و کارگر رابطه تیره و تار دارد. در این اثر جان اشتاینبک، مانند آلاحمد رفتار میکند؛ یعنی زنده باد کار روی زمین و روابط ناشی از این کار، و مرگ بر سرمایهداری. این حسی است که با بستن کتاب به انسان دست میدهد. در نگارش کتاب هم نویسنده به خوبی فضا را ترسیم کرده و افراد را بهدرستی و مناسب معرفی میکند. توصیفی که در کتاب از شخصیت تام میشود، به گونهای است که حتی شیارها و پینههای دست او نیز توصیف میشوند. فیلم خوشههای خشم بر خانواده استوار است، اما کتاب اینگونه نیست؛ خانواده در حال فروپاشی است و این بحران حاصل بیکاری اقتصادی است.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
در بخشی از کتاب شاهد رقابت مکالمه غمانگیز کارگرانی هستیم که فقر آنها را از پا درآورده است. این کارگران قربانیان بحران اقتصادی سال 1929 آمریکا و ورود ماشینها به بازار کار هستند: - اگه این یارو با سی سنت کار میکنه، من با بیستوپنج سنت کار میکنم. - اون با بیستوپنج سنت کار میکنه؟ من با بیست سنت حاضرم. - صبر کنین... من گشنمه. من با پونزده سنت کار میکنم. من برای یه شکم خوراکی کار میکنم. اگه بچهها رو میدیدین؛ بیرون میرن، اما نمیتونن بدون. به اونها میوه از درخت افتاده دادم و حالا شکمهاشون باد کرده. منو قبول کنین. من برای یه تیکه گوشت کار میکنم. در بخش دیگری از کتاب میخوانیم: «مادر گفت: "کیسی آدم خوبی بود." تام ادامه داد: "یه بار یه چیزایی از انجیل خوند، اما به نظر نمیاومد که از انجیل باشه. اونو دوباره خوند و هنوز یادمه، میگفت موعظهاس". "چی میخوند، تام؟" "این جوری بود. دو نفر بهتر از یه نفره، واسه اینکه از کارشون نتیجه بهتری میگیرن. چونکه اگه یه نفرشون بیفته، اون یکی دوستشو از رو زمین بلند میکنه، اما وای به حال اونکه تنهاس، واسه اینکه کسی رو نداره که بهش کمک کنه. این یه قسمت از حرفاش بود". مادر گفت: "بازم بگو، بازم بگو، تام". "یه کم دیگه مونده، حالا. اگه دو نفر کنار هم بخوابن، گرمشون میشه: اما آدم تنها چهجوری گرم میشه. اگه کسی با اونا درگیر شه، دو نفر میتونن مقابلش بایستن، و نخ سهلا تافته به آسونی پاره نمیشه".»
درباره نویسنده
جان ارنست استاینبک نویسنده صاحبنام آمریکایی که در ایران جان اشتاینبک نامیده میشود، در سال 1902 دیده به جهان گشود. او برای تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی به دانشگاه استنفورد رفت، اما پس از چند سال درس را رها کرد و به دنبال کار به نیویورک رفت. اشتاینبک در سال 1962 جایزه نوبل ادبی را برای کتاب «خوشههای خشم» دریافت کرد. از دیگر آثار او میتوان به کتابهای «شرق بهشت»، «مروارید»، «مزدور»، «به خدای ناشناخته» و «زنده باد زاپاتا» اشاره کرد. عبدالحسین شریفیان -مترجم معاصر ایرانی- در سال 1305 در بوشهر متولد شد. او در نوجوانی زبان انگلیسی را نزد افسران انگلیسی مستقر در بوشهر فرا گرفت و در سال 1331 برای تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به تهران آمد. شریفیان در طول 60 سال فعالیت حرفهای، بیش از پنجاه عنوان از آثار برجسته نویسندگان مشهور جهان از جمله هرمان هسه و ویلیام فاکنر را به فارسی ترجمه کرد.