کتاب «یاس آن سوی پرچین»، یک رمان عاشقانهی معاصر فارسی است. بهاره باقری این کتاب را در سال 1400 شمسی نوشت. او در این کتاب از سفری به قلب طبیعت میگوید. بهاره باقری کتاب خود را چنین توصیف کرده است: «روایتی از سادهزیستی و ردی از عشقی پرشور بر چمنزارهای بکر دشت جهاننما.» داستان این کتاب بهآرامی روایت میشود و بهتدریج، جزئیات آن افزایش مییابد و خواننده با جهان کتاب و شخصیتهایش بیشتر آشنا میگردد.
این رمان گاهی میتواند پرشور و دلانگیز باشد و گاهی هم غمناک و رنجآور است. از جذابیتهای کتاب «یاس آن سوی پرچین» میتوان به شخصیتهای جالب آن اشاره کرد که با طنزشان، مخاطب را با خود همراه میکنند و در ذهنها ماندگار میشوند.
منصور انصافی، یکی از مخاطبان کتاب از تهران، چنین نظری دربارهی کتاب «یاس آن سوی پرچین» داده است: «طرح جلد کتاب بسیار زیبا و خوشرنگ است و در همان نگاه اول، دلِ من را به دست آورد! باید بگویم که این کتاب هم مانند سایر رمانهای خانم باقری، بسیار پرشور و سرزنده است. جهانی پویا و وسیع دارد که بهسادگی در آن غرق میشوید. نویسنده داستان را با لحنی ساده، خوانا و جذاب نوشته است و مخاطب با خواندن رمان، احساس مثبتی خواهد داشت. ضمن اینکه داستانهای باقری همیشه آموزنده و پرمحتوا بودهاند و رمان فوق نیز از این قاعده خارج نیست. بههرحال من خواندن این کتاب را به همه توصیه میکنم و برای بهاره باقری آرزوی موفقیت دارم. امیدوار هستم که در آینده کتابهای بیشتری از او ببینم.»
کتاب «یاس آن سوی پرچین»، توصیفهای زیبا و جذابی دارد. برای نمونه به این قسمت از کتاب توجه کنید: «نیمهشب پس از این که مسافران برای استراحت به اتاقهایشان رفتند، سمن ایوان را رفتوروب کرد و خمیازهکشان به سوی بشکه رفت تا برای خودش آب چشمه بردارد. همان موقع چشمش به مردی افتاد که کلاه نمدی را تا روی چشمانش پایین آورده بود. پاورچین پشت سرش قدم برداشت. روشنایی پشت پنجرهها به خاموشی گراییده بود و هیچ کس در آن اطراف نبود. فقط صدای عوعوی سگها و زوزهی شغالها از دوردست به گوش میرسید و تنها نوری که تابیده میشد از آن چند ستاره بود. سمن وحشت کرد و عرق بر پیشانیاش نشست، اما به تعقیب ادامه داد. مرد از روی پرچین پرید و وارد محوطهی مدرسه شد. سمن چند قدم عقبتر از او کورمالکورمال پیش رفت.»
خانم بهاره باقری، از نویسندگان معاصر ایرانی، زادهی سال 1347 شمسی در شهر تهران است. او که فارغالتحصیل رشتهی زبان آلمانی است، اولین داستان بلندش را با نام «زندگی شاید همین باشد» در سال 1391 شمسی تکمیل کرد و در همان سال به چاپ رساند. بعد از استقبال غیرمنتظرهی خوانندگان از کتاب فوق، خانم باقری تصمیم گرفت تا در سال بعد، رمان «توسکستان» را منتشر کند که از این کتاب هم نسخههای زیادی به فروش رفت.
بنا به گفتهی روزنامهی «ایران»، رمان «توسکستان» از پرفروشترین کتابهای نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در سال 1393 شمسی بوده است. بهاره باقری تاکنون 10 عنوان کتاب نوشته است که از میان آنها میتوان به «زندگی شاید همین باشد»، «توسکستان»، «رویای توسکستان»، «آسمان تو چه رنگ است امروز؟»، «اسپیدژ»، «پرواز با تو باید...»، «آبی ماهور»، «آبیِ آرام»، «زیر سایهی افرا» و «یاس آنسوی پرچین» اشاره کرد.