نظریه روانکاوی (هفت رساله از زیگموند فروید) اثر زیگموند فروید پزشک مشهور اتریشی و بنیانگذار مکتب روانکاوی است. کتاب نظریهی روانکاوی توسط سعید پاینده ترجمه شده و در انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.
فروید با بیان نظریهاش پیرامون شخصیت انسان با سیل عظیمی از هواداران و به همان میزان مخالفین بسیاری مواجه شد. از زمان ظهور روانکاوی به عنوان رویکردی در بررسی شخصیت و روان انسان، تحریفها و تفسیرهای بسیاری پیرامون این نظریه و گفتههای فروید شکل گرفته است. این کتاب شامل شالودههای نظریهی روانکاوی، سیرِ تاریخیِ شکلگیریِ آن و مفاهیم و اصطلاحات اساسی این نظریه است. روانکاوی از ابتدا تا به حال در زمینههای بسیاری از جمله درمانهای بالینی، تبیینِ مسائلِ فرهنگی در جوامع بشری، کندوکاو در روان و شخصیت انسان و حتی ادبیات، سیاست و تعلیم و تربیت نفوذ کرده و همهی آنها را بهنوعی تحت تاثیر قرار داده است. انتخاب آثار فروید و ترجمهی آنها با این هدف صورت گرفته است که خوانندگان بتوانند دیدگاه فروید را به طور مستقیم بررسی و تحلیل کنند.
خوانندهای دربارهی این اثر نوشته است: «من علاقهی زیادی به کتابهای حوزهی روانشناسی دارم و خواندن این کتاب را به همگان پیشنهاد میکنم. این کتاب معرفیکنندهی یکی از رویکردهای مهم عرصهی روانشناسی است که میتوان گفت کاملاً تجربی نوشته شده است و اطلاعات موجود در آن علمی است.» یکی از طرفداران رویکرد فروید با نگاهی موشکافانه در توضیح این کتاب مینویسد: «نبوغ فروید قابل تحسین است. چگونگی عمیق شدن او به دنیای روانی بیماران واقعاً شگفتانگیز است. این کتاب برای آشنا شدن با دیدگاه فروید بسیار جامع و مفید خواهد بود.»
یکی از مخاطبین کتاب که در رشتهی روانشناسی تحصیل میکند، نوشته است: «خواندن این کتاب بر هر دانشجوی روانشناسی واجب است؛ چرا که فروید یکی از مهمترین نظریههای این رشته را بیان کرده است و حتی اگر شما در آینده کاریِتان با روانکاوی هم سر و کار نداشته باشید، دانستن اصول و مبانی نظری آن واجب است.»
فروید در آغازِ کتابش روانکاوی را معرفی میکند: «روانکاوی نامی است که اطلاق میشود به: 1. راه و روشی برای بررسی فرایندهای ذهنیای که کمابیش میتوان گفت از هیچ طریق دیگر دسترسی به آنها میسّر نیست؛ 2. شیوهای (مبتنی بر آن بررسی) برای درمان اختلالهای روانرنجورانه؛ و 3. مجموعهای از اطلاعات روانشناختی که بر این اساس به دست آمده و بهتدریج در حال افزایش و تبدیل شدن به رشتهی علمی جدیدی است.»
و در ادامه به تاریخ روانکاوی میپردازد: «هنوز هم بهترین راهِ فهمیدن نظریهی روانکاوی شناخت خاستگاه و سیر تحول آن است. در سالهای 1880 و 1881، دکتر یوزف برویر (اهل وین) که پزشک و بدنشناس (یا فیزیولوژیست) تجربیِ مشهوری بود، به درمان دختری اشتغال داشت که در زمان پرستاری از پدر بیمارش مبتلا به هیستری حاد شده بود. مجموعه علائم بالینی این بیمار عبارت بودند از فلجهای حرکتی، بازداریها و اختلالات هشیاری. به دنبال اشارهای تلویحی از جانب خود بیمار، که ضمناً شخص بسیار باهوش و ذکاوتی بود، برویر او را به خواب مصنوعی فرو برد و کاری کرد که بیمار با توصیف احوال و افکاری که بیش از همه ذهنش را مشغول کرده بودند، هربار (پس از بیدار شدن از خواب مصنوعی) وضعیت ذهنی بهنجاری داشته باشد. برویر با تکرار مستمر همین فرایند دشوار و پر زحمت، توانست آن بیمار را از همهی بازداریها و فلجهایش رهایی بخشد و بدین ترتیب در پایان دریافت که در ازای زحمتهایش به موفقیت درمانی بزرگی نائل شده و همچنین شناخت عمیقی از ماهیت این روانرنجوری عجیب کسب کرده است.»
آنا اُ همان دختری است که برویر به درمان آن پرداخت و سپس به خاطر مشکلاتی که در درمان پیش آمد، درمان او را به فروید واگذار کرد. فروید بعدها تداعی آزاد را جایگزین هیپنوتیزم یا خواب مصنوعی کرد: «قرار گرفتن بیمار در حالت خواب مصنوعی تواناییاش به تداعی را فوقالعاده افزایش میداد، چندان که او میدانست بیدرنگ در مسیری قرار گیرد -مسیری دسترسناپذیر از راه تأملات خودآگاهانه- که نشانههای بیماری به افکار و خاطرات مربوط به آن بیماری منتهی میشد. در بدو امر، به نظر میآمد کنار گذاشتن استفاده از خواب مصنوعی امیدمان به درمان بیماران را به یأس تبدیل کرده است، تا اینکه نگارندهی حاضر نکتهای را به یاد آورد که از برنایم شنیده بود، مبنی بر اینکه بیمار رویدادهای تجربه شده به هنگام خوابگردی را صرفاً به ظاهر فراموش میکند و چنانکه درمانگر مؤکداً اصرار بورزد که بیمارش از آن رویدادها آگاه است، آن وقت بیمار میتوانست آنها را هرگاه که بخواهد به یاد آورد. از این رو، نگارندهی حاضر اصرار میکرد بیمارانش -که برای درمان تحت خواب مصنوعی قرار داده نشده بودند- تداعیهایشان را بگویند تا او بتواند از این دادهها راهی بیابد برای رسیدن به آنچه بیمار فراموش کرده یا از ذهن خود دور کرده بود.»
زیگموند فروید (Sigmund Freud) عصبشناس و پدر علم روانکاوی در ماه مه 1856 در اتریش متولد شد و در شهر فرایبورگ کودکیاش را گذراند. او در چهارسالگی به اتریش رفت و تحصیل در رشتهی پزشکی در دانشگاه وین را برخلاف علاقهاش آغاز کرد. او فلسفه و علوم مربوط به عصب را هم مطالعه میکرد و ضمن سفرش به پاریس در سال 1885 به روانشناسی علاقهمند شد.
او در سال 1886 مطب خصوصیاش را در وین دایر کرد و در آنجا به درمان بیماریهای عصبی مشغول شد .«روانشناسی آسیبشناسی زندگی روزمره»، «روانشناسی تودهای و تحلیل اگو» و «مکانیزمهای دفاع روانی» از دیگر آثار مهم فروید محسوب میشوند.