رمان «زندگی در پیش رو» (به فرانسوی: La Vie devant soi) و (به انگلیسی: The Life Before Us) توسط رومن گاری، نویسندهی فرانسوی در سال ۱۹۷۵ نوشته شد. پس از اینکه این رمان موفق به دریافت جایزه گنکور شد (جایزهای که هر نفر یک بار مجاز به دریافت آن است)، رومن گاری بار دیگر این رمان را با نام مستعار امیل آژار منتشر کرد و توانست برای دومین بار جایزه گنکور را کسب کند. تاکنون دو فیلم از رمان زندگی در پیش رو ساخته شده است: اولی توسط Moshé Mizrahi در سال ۱۹۷۷ با نام Madame Rosa ساخته شد و دومین فیلم، در سال 2020 با بازی سوفیا لورن و با نام The Life Ahead منتشر شد. این کتاب توسط مترجم خوب کشورمان خانم لیلی گلستان ترجمه شده و نشر ثالث انتشار آن را بر عهده داشته است.
راوی داستان پسر نوجوان یتیمی با نام محمد (مومو) است که به همراه زنی در طبقه ششم یک ساختمان بدون آسانسور زندگی میکند. در آغاز کتاب، مومو میخواهد همهچیز را با سرعت تعریف کند و به همین خاطر جملههای پس و پیش و گاه به لحاظ دستوری غلط را از زبان او میخوانیم. به عقیدهی بسیاری، کتاب زندگی در پیش رو بهترین اثر رومن گاری به حساب میآید؛ رمانی عمیق و غمگین که به دور از کلیشهها از فقر، رنج و تنهایی میگوید. داستان این کتاب شیرین، گیرا و خودمانی بوده و محلههای فقیر و روسپینشین شهر را توصیف میکند.
توصیف لیلی گلستان، مترجم کتاب زندگی پیش رو از این کتاب: «قصه ما را حیران میکند، به سوی ظرافتها و لطافتها سوقمان میدهد، و همزمان به سوی اهمیت ژرفنگری و روشنبینی. زمینهی قصه از لحاظ جذب خواننده هیچ کم و کسری ندارد. بسیار مردمی است و بسیار مردمپسند. محلهای را که برایمان تعریف میکند محله «گوت دور» است. محله فقیرنشین و غریبنشین؛ و محله خانههای آنچنانی در سطح پایین. اما نویسنده این دنیای پر از ذلت و خواری و درد و خشونت و تحقیر را با رنگی گُلبهی نقش کرده. این دنیا را پذیرفته و دقیقا تفاوت دید او با دید آنها که قبلا تصویرگر این دنیا بودهاند، در همینجاست. پسربچه قصه نه خشونت بچههای خاص آن محل را دارد و نه نرمشِ آنها را. او اخلاقی خاص خود دارد.»
یکی از کاربران سایت آمازون: «این کتاب درخشان، هوشمند، تکاندهنده، دراماتیک، راستگو، محرک، فوقالعاده سرگرمکننده و بسیار بسیار تاریک و خندهدار است. باعث تعجب است که نویسنده موفق شده چنین پیامهای قدرتمندی از زندگی، نژادپرستی، رنج، تبعیض، ارتباط و عشق انسانی نقل کند. درک شهودی مومو از این موضوعات، با حسن تعبیر، روشنفکرانه و بدون سیاسی کردن است و خوانندگان را به ذات رنج و پیروزیهای انسان معطوف میکند. به نظر من خیلی قشنگتر از خداحافظ گاری کوپر بود که قبلا از این نویسنده خوانده بودم و چیزی که بیشتر از همه در مورد کتاب پسندیدم، مهارت نویسنده در نشان دادن این واقعیت بود که انسانیت ربطی به مذهب، شغل و حرفه ندارد. نثر کتاب عامیانه و شیرین بود و فلسفهبافیها محمد بسیار سرگرمکننده و گاهی تاملبرانگیز است و هولدن در ناتور دشت را به یاد من میآورد. پیام این کتاب برای من این بود که زندگی همیشه پیش روی ماست و ما محکوم به انتخاب هستیم که آن را در همین نقطه به پایان برسانیم یا زنده بمانیم و زندگی کنیم و عشق بورزیم.
شاید خواندن برشهایی از کتاب برایتان جالب باشد: «برایتان قسم میخورم که توی دنیا آنقدر بیتوجهی زیاد است که مجبور به انتخاب هستید. عیناً مثل تعطیلات که نمیشود هم به ییلاق رفت و هم به کنار دریا. آدم مجبور است از بین بیتوجهیهای دنیا آنهایی را که بیشتر میپسندد، انتخاب کند. آدمها همیشه بهترین و گرانترین را انتخاب میکنند. مثل نازیها که کارشان به قیمت جان میلیونها آدم تمام شد.» «در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیزها همیشه در درون آدم اتفاق می افتد، مثل وقتی که اردنگی میخوریم، میشود زد به چاک اما از درون غیرممکن است. وقتی به این حالت دچار میشوم میخواهم بروم بیرون و دیگر به هیچ کجا برنگردم.»
لحن ساده و صمیمی شخصیت داستان که مترجم هم بهخوبی از عهده انتقال آن به مخاطب فراسیزبان برآمده است، یکی از ویژگیهای جالب توجه کتاب است. مثلاً در جای دیگری میخوانیم: «هیچ چیز سفید سفید یا سیاه سیاه نیست. گاهی سفید، همان سیاهی است که خودش را جور دیگری نشان میدهد و سیاه هم گاهی سفیدی است که کلاه سرش رفته.»
رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسِف، نویسنده، فیلمنامهنویس، کارگردان، خلبان در جنگ جهانی دوم و دیپلمات فرانسوی بود. او تنها کسی است که جایزهی گنکور را برخلاف قوانین آن که به هر نویسنده یکبار این تعلق میگیرد، دو بار دریافت کند؛ یک بار با اسم خودش و بار دیگر با نام مستعار امیل آژار که پسرعمویش پائول پالویچ، به جای وی این جایزه را دریافت کرد. رومن بعدها در کتابی به نام زندگی و مرگ امیل آژار حقیقت را فاش کرد. حاصل ازدواج دوم رومن گاری پسری به نام دیهگو بود که مدتی را در اسپانیا با زن مدیری زندگی میکرد. زندگی پسرش و این زن، الگوی رومن برای نقشهای مومو و مادموازل رزا در رمان زندگی در پیش رو شد.
این اثر در لیست ۱۰۰۱ کتابی که قبل از مرگ باید خواند حضور دارد. رومن در دوران زندگی سیاسیاش حدود ۱۲ رمان نوشت. به همین دلیل بسیاری از کارهایش را با نام مستعار مینوشت. نامهایی مانند: Fosco Sinibaldi Shatan Bogat ,Emile Ajar؛ مادامیکه با نام مستعار امیل آژار به نویسندگی میپرداخت، تحت نامی به عنوان رومن گاری نیز داستان مینوشت. از کتابهای دیگر او میتوان به «خداحافظ گاری کوپر»، «لیدی ال»، «تربیت اروپایی» و «ریشههای آسمان» اشاره کرد.
رومن گاری در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بعد از مرگ همسرش در سال ۱۹۷۹ با شلیک گلولهای به زندگی خود خاتمه داد. وی در یادداشتی که از خود به جای گذاشته این طور نوشتهاست: «... دلیل این کار مرا باید در زندگینامهام -شب آرام خواهد بود (La Nuit sera calme, 1974)- بیابید.» او در این کتاب گفته است: «بهخاطر همسرم نبود، دیگر کاری نداشتم.» و همچنین نوشته است: «واقعاً به من خوش گذشت، متشکرم و خداحافظ!»
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید رمان نیز بازدید فرمایید.