همانطور که از اسم کتابِ «راهنمای مدیریت احساسات در محیطهای کاری» برمیآید، نویسندگان مشترک این کتاب، «لیز فاسلین» و «مالی وست دافی» به خوانندگان برای داشتن محیط کاری امن و آرام کمک میکنند. این کتاب پس از انتشار به عنوان پرفروشترین کتاب وال استریت ژورنال و بهترین کتاب تجاری سال 2019 از نگاه NPR برگزیده شد. همچنین مجله Fortune، این کتاب را بهترین کتاب کسبوکار سال 2019 اعلام کرد. کتاب «راهنمای مدیریت احساسات در محیطهای کاری» که از بیانی طنزآمیز برخوردار است را در ایران مهسا حسینی سارانی ترجمه نموده و نشر میلکان آن را منتشر کرده است.
اگر حتی یک روز در محیط کاری به سر برده باشید، احتمالا با چالشهای احساسی فراوانی در برخورد با رئیس، مشتریان و همکارانتان روبهرو شدهاید. این فشارها وقتی محیط کار را ترک میکنید و به خانه میروید و حتی وقتی در تعطیلات هستید، دست از سر شما برنمیدارند. در سفر نگران کارهای عقب افتادهاید و در محیط کار احساسات خود را سرکوب میکنید. شاید از خواندن کتاب «راهنمای مدیریت احساسات در محیطهای کاری» شگفتزده شوید، چرا که شما را به بیان احساساتتان دعوت میکند! این کتاب مرزهای رفتار را مشخص میکند و نحوهی رویارویی و کنترل صحیح احساسات مختلف در محیط کارتان را به شما آموزش میدهد.
آدام گرنت –نویسندهی کتاب «دوباره فکر کن» دربارهی این کتاب میگوید: «اگر فکر میکردید بهترین کار این است که در محیط کاری جلوی احساساتتان را بگیرید، این کتاب نظرتان را کاملاً تغییر خواهد داد. کتابی که پر از تصاویر بانشاط و مثالهای کاربردی است تا نشانتان دهد چگونه میتوانید احساساتتان را کنترل کنید تا خلاقتر، فعالتر و پربازدهتر باشید.»
نظر کال نیوپورت، نویسندهی کتابهای «کار عمیق» و «مینیمالیسم دیجیتال»: «این کتاب در نوع خود یکی از آموزندهترین و خندهدارترین کتابهای حوزهی کسبوکار است که تابهحال خواندهام. مطالعهی آن طرز فکرتان را دربارهی نقش احساسات در محیط کار دگرگون خواهد کرد.»
مگان –ازخوانندگان کتاب- آن را بهشدت توصیه کرده و در سایت کتابخوانی «گودریدز» نوشته است: « همهی ما در برخی موارد شستوشوی مغزی داده شدهایم و فکر میکنیم یک فرد احساسی، جایی در محل کار ندارد یا احساسات باعث ضعف شماست. ما انسان هستیم. یادگیری نحوهی استفاده از این احساسات و استفاده از قدرتهایمان احتیاج به یک مهارت قوی دارد. من به ویژه فصلهایی را که بر فرهنگ ایجاد محل کار متنوع و فراگیر متمرکز بود، دوست داشتم. یادگیری نحوهی تنظیم مجدد عوامل استرس زا، نحوهی آسیبپذیری انتخابی و اشتیاق کمتر به شغل خود، تنها چند مورد از مفاهیم شگفتانگیز لیز و مولی است.»
یکی دیگر از خوانندگان کتاب که بهتازگی به سِمَت جدیدی در شغلش منصوب شده، تجربهی خود را در سایت «گودریدز» شرح داده است: «بهتازگی وارد شغل جدیدی شدهام که باید نقش رهبری را بر عهده میگرفتم، اما من تازه فارغالتحصیل شدهام و این اولین بار است که در چنین موقعیتی قرار میگیرم. این کتاب به من کمک کرد تا یک قدم به عقب بردارم و دریابم که نگرانیهای من از کجا نشأت میگیرد و همچنین در نحوهی صحبت با کارکنان و ارتباط با رئیس خود خبره شوم. من هنوز در تلاش برای یادگیری هستم تا راه خود را بیابم، اما الان نسبت به زمانی که برای اولین بار شروع کردم احساساتم را در محیط کار کنترل کنم، به خودم اطمینان بیشتری دارم. من عاشق سبک نوشتن کتاب همراه با کمیکهای خندهدار بودم.»
هر صفحهای از کتاب را که ورق بزنید، محال است به جمله یا پاراگرافی پندآموز بر نخورید. در ادامه چند نمونه از آنها را میبینید:
- «بهترین شخصیت»، «بینقصترین شخصیت» نیست. بهترین شخصیتِ شما ممکن است هنوز با بیفکری عمل کند، از حسادت به خود بلرزد، یا از درماندگی بهسادگی به گریه بیفتد. ولی بهترین شخصیتِ شما تشخیص میدهد کدام یک از این احساسات حاوی علائمِ مهم و کدام یک بیاهمیتاند. بهترین شخصیت شما میداند چطور از این احساسات درس بگیرد و درموردشان حرف بزند، «بدون اینکه احساساتی بشود». لازم نیست دیگران را تخریب کنید، شخصیت شما بدون انجام این کار هم اعتبار دارد.
- این احتمال وجود دارد که جایی در حرفهتان «مجبور» باشید با معذرت قرار شام را بههم بزنید، چون باید به مشکل رئیستان رسیدگی کنید. ولی کار زیاد و دائمی برای سلامتی و موفقیتتان مضر است، چون به دور از عقل است. درحقیقت، بعد از حدود پنجاه ساعت کار در هفته، میزان بهرهوری کاهش مییابد. شاید این حرف قدیمی را شنیده باشید: «کار بهاندازهی زمانی که برایش گذاشته شده کش میآید تا تمام شود.» به عبارت دیگر، ممکن است کمتر زمان دادن به خودتان کارآمدترتان کند.
- تحقیقات نشان میدهند گرایش ما طوری است که از آدمهایی شبیه به خود، آشنا، خوشقیافه و کسانی که دوستمان دارند خوشمان میآید. اگر گمان میکنید کسی ناخوشایند است یا دوستداشتنی نیست، شاید دلیلش این است که با شما فرق دارد، یا شاید هم هنوز بهخوبی او را نمیشناسید!
لیز فاسلین در رشتهی اقتصاد ریاضی، از کالج پومونا فارغالتحصیل شده است و اکنون مشاور بازاریابی و طراحی است. او قبلا در بخش برندسازی و محصول شرکت جنیوس کار میکرد و تحلیل آمار شرکت آنالسیس گروپ را بر عهده داشت. او همچنین تصویرسازی و ترسیم نمودار انجام میدهد که ردپای پروژههایش را میتوان در مجلههای اکونومیست، رادیوملی، فایننشالتایمز، وبلاگ فریکونومیکس و شبکهی سیانان دید.
مالی وست دافی مدرک کارشناسیاش را در رشتهی رفتار سازمانی از دانشگاه براون دریافت کرد و سپس در رشتهی طراحی از دانشکدهی طراحیِ پارسونز فارغالتحصیل شد. او به عنوان طراح سازمانی در شرکت جهانیِ نوآوریِ «آیدیو» مشغول به کار است. مالی قبلا به عنوان عضو پژوهشی برای نیتن نوریا، رئیس دانشکدهی بازرگانی هاروارد، و مایکل ای. پورتر، استاد استراتژی کار میکرد.
مقالههای او در نشریات فراوانی از جمله: فستکامپنی، کوارتز، استنفورد سوشال اینویشن ریویو و ... به چاپ رسیده است.