کتاب «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر (L'existentialisme est un humanisme)» اثر سترگ نویسندهی شهیر فرانسوی، ژان پل سارتر، است. این اثر فلسفی در سال ۱۹۴۶ به چاپ رسید. این کتاب توسط مصطفی رحیمی به فارسی برگردانده شد و انتشارات نیلوفر آن را به چاپ رسانیده است. کتاب «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» انسان اگزیستانسیالیست را از ماهیت و اصالت خود باخبر میسازد و انسان را موجودی آزاد بهتصویر میکشد که خود مسئول زندگی و سرنوشت خویش است.
نویسنده در این کتاب، مفهوم اگزیستانسیالیسم و ارتباط انسانیت با اگزیستانسیالیسم را به نیکی توضیح میدهد. نویسنده در کتاب بدین موضوع توجه دارد که انسان ماحصل چیزی است که خودش خواسته یا طراحی کرده است. در بخش اول، ژان پل سارتر تلاش میکند ابتدا تعریفی ساده و خلاصه از پایههای فلسفهی اگزیستانسیالیسم را بیان کند و سپس، مشغول شفافسازی و تبیین این نظرات، برای رفع هرگونه سوء برداشت و شک و شبهه نسبت به این مکتب فکری میشود.
نوشتهی سارتر در برخی قسمتهای این بخش کمی رنگ تخصصیتر به خود میگیرد، زیرا که در صدد پاسخدهی به انتقادات و ایرادات اساسی و تخصصی نسبت به مکتب فکریاش است. این قسمتها هرچند زبانی سختتر دارند، اما به کمک پانویسیهای مفصل و پربار مترجم، خواندنی هستند. در بخش دوم، شاهد دو گفتوگوی جذاب با سارتر هستیم که گفتوگوی دوم در سال 1975، به مناسبت 70 سالگی سارتر، صورت گرفته است. مباحث متنوعی از سلامت سارتر و تاثیرش بر نویسندگیاش گرفته تا تفکرات و عقاید سارتر مورد بحث قرار میگیرد.
مفهوم «آزادی» در کانون تفکرات سارتر قرار دارد. انسان به عقیدهی سارتر، در جهانی پوچ و خالی از معنا زاده میشود و در ابتدا، هیچ است. این موجود سپس از طریق تصمیمهایی که آزادانه میگیرد، ذات، خویشتن و وجود خود را میسازد.
جان، کاربری در سایت آمازون نوشته: «چگونه میتوان یک شاهکار فلسفی را مرور و بررسی کرد؟ این کتاب، یک اثر ادبی و فلسفی عالی میباشد. این اثر، همان کتابی است که برای فهم اگزیستانسیالیسم باید به سراغ آن رفت. درخصوص وجود و ماهیت به خوبی توضیح میدهد و آنها را با دیدگاههایی مانند فمینیسم، مارکسیسم و غیره مقایسه میکند.»
کاربری فرانسوی زبان به نام سَم هم گفته: «این کتاب در واقع سخنرانی ژان پل سارتر در سال ۱۹۴۵ است. ما برای چه هدفی به دنیا آمدهایم؟ وجودِ ما از برای چیست؟ سارتر برای توجیه سخنان خود بر دلایل و براهین مذهبی تکیه نمیکند. بنابر گفتهی او، انسان بدون هیچ راهنمایی به دنیا پرتاب میشود. علاوه بر این، برای اکثر افراد، کمی اضطراب ایجاد میکند. بهراحتی میتوان تخمین زد که بسیاری از ادیان از این رنج و دلهره زاده شدند. فکرش را بکنید، در مقابل تمام آلام و مشکلات زندگی، چقدر آسان است که از طریق متون دینی و اعمالی که با آنان همراه است آرامش پیدا کنیم! اما سارتر همهچیز را از این زاویه نمیبیند. او میگوید: ما مسئول هستیم در قبال بودنمان. علاوه بر این، انسان از طریق اعمال خود تعریف میشود؛ بنابراین این وظیفهی ماست که خودمان را تعریف و شناسایی کنیم و این یک نوع آزادیست.»
محمدجواد هم گفته: «اولین کتاب فلسفی بود که خواندم و لذت بردم. کتابیست بهشدت خوشخوان و پُر از پاورقی برای درک بهتر و درست از این مکتب فلسفی.»
سارتر در ذیل عنوان «بشر آزاد است» مینگارد: «اگر بهراستی بپذیریم که وجود مقدم بر ماهیت است، دیگر هیچگاه نمیتوان با توسل به طبیعت انسانی خداداد و متحجر، مسائل را توجیه کرد. بهعبارت دیگر، جبری وجود ندارد. بشر آزاد است. بشر آزادی است. از طرفی، دیگر دربرابر خود، ارزشها یا دستورهایی که رفتار ما را مشروع کند، نخواهیم یافت. بنابراین، ما در قلمرو تابناک ارزشها، نه در پشت سر عذری و وسیلهی توجیهی میتوانیم یافت، نه در برابر خود. ما تنهاییم، بدون دستاویزی که عذرخواه ما باشد. این معنی، همان است که من با جملهی «بشر محکوم به آزادی است» بیان میکنم. بشر محکوم است، زیرا خود را نیافریده و در عین حال آزاد است، زیرا همین که پا به جهان گذاشت مسئول همه کارهایی است که انجام میدهد. اگزیستانسیالیسم به قدرت عواطف و شهوات معتقد نیست. این مکتب هیچگاه عقیده ندارد که عواطف نیک، سیلی بنیانکن است که بشر را جبراً بهسوی بعضی اعمال میراند و در نتیجه ممکن است وسیلهی رفع مسئولیتی بهشمار رود. به اعتقاد ما بشر مسئول عواطف و شهوات خود است. همچنین اگزیستانسیالیسم عقیده ندارد که ممکن است بشر آیهای ازلی در روی زمین بیابد که او را راهبر شود؛ زیرا به عقیدهی ما، بشر شخصاً و به دلخواه خود، آیهها را کشف و تعبیر میکند.»
او همچنین در توصیف شخصیت زبون افراد مینویسد: «کسانی به ما ایراد میکنند که چرا در آثار ادبی خود به توصیف اشخاص بیخون، زبون و سستعنصر و حتی گاهی به توصیف اشخاص کاملاً شریر میپردازیم. این ایراد تنها بدین سبب نیست که اشخاص آثار ادبی ما بیخون، زبون و سستعنصر و شریر تصویر شدهاند؛ بلکه ما اگر مانند زولا معتقد بودیم که اشخاص بهسبب وراثت و یا به علت تاثیر محیط و تاثیر جامعه یا به سبب جبر جسمی و روحی چنین هستند، آنگاه معترضین قانع میشدند و میگفتند: همین است، ما همینیم که هستیم؛ از هیچکسی در اینباره کاری و چارهای ساخته نیست. اما هنگامی که اگزیستانسیالیسم به توصیف شخص زبونی میپردازد، میگوید که این شخص مسئول زبونی خویش است. میگوید که این شخص بدین سبب زوبن نشده که صاحب دل و ریه و مغزِ زبون بوده، میگوید وی به دلیل وضع روحی خاصی چنین نشده؛ بلکه زبون است زیرا با اعمال خود، خود، خویشتن را زبون ساخته است.»
وی همچنین با اشاره به جملهی مارتین هایدگر، انسان را فاعل سرنوشت و آیندهی خود معرفی میکند و میگوید: «انسان از همان آغاز وجود داشته است و در اثر برخورد در جهان ظاهر گشته است و پس از آن موفق به تسخیر خود گشته است.»
ژان پل شارل ایمار سارتر (Jean-Paul Charles Aymard Sartre) مشهور به ژان پل سارتر، فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رماننویس، نمایشنامهنویس و منتقد فرانسوی در پاریس زاده شد. او بیشتر کودکی خود را در خانه سپری کرد و ارتباط چندانی با جامعه نداشت که این را در زندگینامه خودنوشتش توضیح داده است. سارتر بسیار باهوش اما منزوی بود و زیاد کتاب میخواند.
او در سال ۱۹۲۰ به یک مدرسه شبانهروزی در پاریس رفت و در سال ۱۹۲۲ دیپلم گرفت و سپس در دانشسرای عالی پاریس و در رشتهی آموزگاری ادامه تحصیل داد. او ابتدا برای تحصیل در رشتهی فلسفه اقدام کرد اما نظراتش باعث شد مردود شود اما بار دوم با رتبه عالی پذیرفته شد. سپس با یک بورس تحصیلی راهی آلمان شد و در برلین تحصیلاتش را تکمیل کرد و با مارتین هایدگر و ادموند هوسرل آشنا شد اما چون نازیها روی کار آمده بودند فضای آنجا را قابل تحمل ندانست و به پاریس بازگشت. او از موثرترین روشنفکران قرن بیستم است که در گسترش فلسفه اگزیستانسیالیسم و حمایت از حرکتهای انقلابی نقش زیادی داشته است.
سارتر در سال ۱۹۶۴ جایزهی نوبل ادبیات را از آن خود کرد، اما حاضر به پذیرش جایزه نشد. «تهوع»، «مگسها»، «ادبیات چیست»، «گوشهنشینان آلتونا» و... از آثار او هستند.