«قدرت باور» نوشتهی دکتر جو دیسپنزا در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. کتابی که بهسرعت نظر مخاطبان و منتقدان را جلب کرد و تحسین پزشکان زیادی را برانگیخت. به عبارتی «قدرت باور» پیوندی بین باورها و سلامتی و زندگی بیرونی ارتباط تنگاتنگی برقرار است؛ اثری درخشان که به زبانهای متعددی ترجمه شد و نسخههای زیادی از آن به فروش رسید.
«قدرت باور» نوشتهی دکتر جو دیسپنزا در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. کتابی که بهسرعت نظر مخاطبان و منتقدان را جلب کرد و تحسین پزشکان زیادی را برانگیخت. به عبارتی «قدرت باور» پیوندی بین باورها و سلامتی و زندگی بیرونی ارتباط تنگاتنگی برقرار است؛ اثری درخشان که به زبانهای متعددی ترجمه شد و نسخههای زیادی از آن به فروش رسید.
کتاب «قدرت باور» معتقد است ما با کنترل ذهن و باورهایمان میتوانیم تاثیری شگفتانگیز در زندگیمان داشته باشیم؛ از نگاه دیسپنزا اصلاح باورها میتواند در درمان بیماریها نقش داشته باشد و زندگی ما را متحول کند. از نگاه او عواطف، افکار و باورهای منفی سلامتی، موفقیت و آرامش ما را بهشدت به خطر میاندازند. نویسنده که خود از یک تصادف شدید جان سالم به در برده و توانسته برخلاف گفتهی پزشکان روی پاهایش بایستد، در اثرش با بهره گرفتن از تجربههای خود و شاگردانش میگوید اصلاح باورها حتی میتواند در بیماریهایی مثل سرطان، تومور، میگرن و قدرت ستون فقرات موثر باشد. خواننده با مطالعهی این اثر میآموزد که هر چه در ذهنش میگذرد، روی جسمش تاثیر میگذارد و نباید قدرت باور را دست کم بگیرد. دیسپنزا که در زمینههای عصبشناسی، بیولوژی سلولی و حافظه تحصیل و پژوهش کرده است، با لحنی ساده و روان خواننده را به دل ارتباط تنگاتنگ باورها و کیفیت زندگی میبرد.
نظر خوانندگان درباره کتاب « قدرت باور» چیست؟
قدرت باور به دلیل پشتوانهی علمی و در عین حال لحن سادهاش، توانست مخاطبان را با خود همراه کند؛ یکی از خوانندگان در مورد این اثر نوشته است: «قدرت باور اثری خواندنی بود، خصوصاً برای کسانی که به مطالعه در مورد قدرت ذهن علاقه دارند. کتاب شامل نمودارها و اسناد علمی تاثیرگذاری است که به-ندرت در کتابهای دیگر مشاهده میشود.» خوانندهی دیگری در توصیهی کتاب گفته است: «کتاب بسیار خوبی است؛ تنها نیاز به دو بار خواندن و کمی تمرین دارد.» همچنین دکتر دنیل جی. ایمن بنیانگذار کلینیک ایمن در تحسین اثر دیسپنزا نوشته است: «ذهن شما در موفقیت یا شکست همهی کارهایی که انجام میدهید (خواه بحث روابط باشد و خواه مدرسه، کار، امور مالی یا رسیدن به خوشبختی) نقش بهسزایی ایفا میکند. قدرت باور کتاب قدرتمندی است که به کاوش مهمترین منابع در دسترس شما میپردازد و ابزارهای قدرتمندی به شما میدهد تا ذهنتان را بهینه کنید و میزان موفقیتتان را بالاتر ببرید. من روش دکتر دیسپنزا را در بیان ایدههای پیچیده بسیار دوست دارم، چون طوری آنها را توضیح میدهد که همهمان موضوع را درک کنیم و از آن منتفع شویم.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
نویسنده با بهره گرفتن از تجربهی بیماری و بهبودی ناگهانی خود خواننده را به دل کتاب میبرد: «وقتی داشتم برای ایجاد زندگی مورد نظرم و ترمیم ستون فقراتم مراقبه میکردم، ناگهان به خودم میآمدم و میدیدم که دارم به صورت ناخودآگاه به همان چیزهایی فکر میکنم که جراحان چند هفته قبل به من گفته بودند: اینکه به احتمال زیاد دیگر نخواهم توانست راه بروم. در درون خودم سرگرم بازسازی ستون فقراتم بودم که ناگهان متوجه میشدم دارم به فروش دفتر کایروپراکتیک فکر میکنم. داشتم در ذهن خودم راه رفتن را فراخوانی میکردم، اما ناگهان متوجه میشدم که دارم به این فکر میکنم که اگر باقی عمرم را در ویلچر سپری کنم، زندگیام چگونه خواهد بود؛ فکر میکنم منظورم را فهمیده باشید.
هر بار که کنترل توجهم را از دست میدادم و ذهنم به افکار نامربوط معطوف میشد، از اول شروع میکردم و کل فرایند تجسم را از ابتدا انجام میدادم. کار سخت و طاقتفرسایی بود و راستش را بخواهید، یکی از سختترین کارهایی بود که تا آن زمان انجام داده بودم. اما با خودم میگفتم که این تصویر نهایی (که دوست دارم مشاهدهگر درونم آن را ببیند) باید واضح، بیآلایش و بدون وقفه باشد. اگر میخواستم این آگاهی تواناییاش را به نمایش بگذارد، باید از ابتدا تا پایان هشیار میماندم؛ نباید هشیاریام را لحظهای از دست میدادم.» او در ادامه با همین روش نحوهی تغییر نگرشش را برای مخاطب شرح میدهد: «من زمان زیادی در اختیار داشتم. پس شروع کردم به فکر کردن در مورد اینکه تماشای غروب از کنار ساحل یا صرف شام به همراه دوستان در رستوران چه لذتی دارد؛ به این فکر میکردم که دیگر هیچ یک از اینها را ساده و بدیهی در نظر نخواهم گرفت. با جزئیات کامل تصور میکردم که دارم دوش میگیرم و برخورد آب به صورت و بدنم را احساس میکنم؛ تصور میکردم که خودم بدون اینکه کسی کمکم کند، به توالت میروم و یا در ساحل ساندیگو قدم میزنم و وزش باد را بر صورتم احساس میکنم. اینها برخی از چیزهایی بود که من قبل از تصادف قدرشان را نمیدانستم، اما حالا همهشان برایم بامعنا شده بودند و به همین دلیل وقت گذاشتم و آنقدر آنها را احساس کردم که گویی واقعا داشتم این کارها را انجام میدادم.» و بهمرور خواننده بیشتر و بیشتر وارد دنیای نویسنده میشود و منظورش را درک میکند: «آنچه من داشتم یاد میگرفتم، یکی از اصول اصلی فیزیک کوانتوم بود: اینکه ذهن و ماده از هم جدا نیستند؛ اینکه افکار و احساسات ناخودآگاه و خودآگاه ما نقشهای هستند که تقدیرمان بر اساس آن رقم میخورد. ذهن انسان و ذهن امکانهای لایتناهی میدان کوانتومی از پایداری، سرسپردگی و تمرکز لازم برخوردار است و میتواند هر آیندهی بالقوهای را محقق کند.»
درباره نویسنده
دکتر دیسپنزا متخصص عملکرد مغز انسان، سال ۱۹۶۳ در آمریکا متولد شد. او دکترای کایروپراکتیک دارد و پژوهشهای زیادی در مورد کارکرد مغز انجام داده است. دیسپنزا بعد از تجربهی یک تصادف شدید تصمیم گرفت به قدرت ذهن بپردازد. دکترها گفته بودند او دیگر هرگز نمیتواند راه برود ولی دیسپنزا دوازده هفته به قدرت باور تکیه داد و توانست روی پاهایش بایستد. او بعد از این تجربهی شگفتانگیز مدتها در موردش تحقیق کرد و تصمیم گرفت راز سلامتیاش را با دیگران به اشتراک بگذارد. از او آثار دیگری مثل «کمال ذهن»، «ماورای طبیعی شدن» و «شکست عادتهای کهنه» به چاپ رسیده است.