این کتاب در یک نگاه
شخصیت ویرانگر کار خود را انجام می دهد؛ تنها کاری که از آن پرهیز میکند آفریدن است. درست به همان سیاق آفریننده جویای انزواست، ویرانگر را باید پیوسته مردم در میان گرفته باشند، همان گواهان کارایی او.
شخصیت ویرانگر یک علامت است. درست همانطور که علامت سهوجهی از هر سو در معرض باد است، او نیز در میان سخنان یاوه قرار دارد. مصون داشتن او از این سخنان بیهوده است.
شخصیت ویرانگر علاقهای به فهمیده شدن ندارد. او کوششهایی را که در این زمینه میشود سطحی میانگارد. اینکه حرفش را نفهمند نمیتواند به او آسیبی برساند. برعکس، او خود موجب آن میشود، درست به همان سیاق که معابد، همان نهادهای ویرانگر دولت، چنین میکردند. شایعه، این خردهبورژواییترین پدیدهها، تنها از آن رو پیش میآید که مردم اشتیاق ندارند حرفشان اشتباه فهمیده شود. شخصیت ویرانگر کجفهمی را تاب میآورد؛ او به شایعه پروبال نمیدهد.