کتاب «آینههای دردار» اثری از نویسنده تاثیرگذار و مشهور ایرانی، «هوشنگ گلشیری» است که درسال 1370 توسط انتشارات «نیلوفر» چاپ و منتشر شده است. این کتاب همزمان در آمریکا هم منتشر شد. هوشنگ گلشیری در سال 1378 موفق به دریافت جایزه صلح اریش ماریا رمارک شد. در سال 1376 جایزه لیلیان هلمن، دشیل همت را دریافت کرد. کتاب «آینههای دردار» بهخوبی توانسته است تردید بین رفتن یا ماندن در وطن و حس وطنپرستی را با خواننده به اشتراک بگذارد.
شخصیت اصلی داستان که (ابراهیم) نام دارد، نویسندهای است که یه اروپا سفر میکند. ابراهیم در محافل ادبی شرکت میکند تا داستانهایش را بخواند. هوشنگ گلشیری طوری شخصیتهای اصلی داستان را توصیف میکند که خواننده در جملات کتاب غرق میشود.
در سایت «چوک»، سخنرانی فریدون فرخ ( استاد زبان وادبیات انگلیسی دردانشگاه Texas A&M International University در لاردو) در مجمع سالانه انجمن مطالعات خاورمیانه (MESA) آورده شده است. بخشی از سخنرانی که درباره آثارش است میخوانیم: « هیچ یک از آثار او (چه شعر و چه داستان) منحصر به روایت دید شخصی او نیست و هریک در سطوح گوناگون پذیرای تفسیر است. به سخن دیگر، توجه گلشیری در داستانهایش معطوف به خلق شخصیتهای داستانی است و به شیوه خاص خود رویدادهای داستان را به خصوصیات روانی شخصیتهایی که آفریده منتسب میکند.»
نوشته ای که به قلم احمد کریمی حکّاک در «روزنامه نیویورک تایمز» به چاپ رسید، از او بهعنوان «شاخص بارز ادبی در فن داستاننویسی در ایران قرن بیستم» یاد میکند و او را نویسندهای «با روحیهای متمدنانه و سبکی ظریفه پرداز و پیچیده» میشمرد.
سمیرا ستوده در یکی از سایتهای داخلی درباره کتاب مینویسد: «در آینههای دردار راوی داستان داستانهایش را برای ایرانیان خارج از کشور میخواند. در این داستان غم، تنهایی، انزوا و سرگشتگی افراد بهخوبی روایت میشود و در خلال روایتهای گذشته انتقادهایی را نیز در ارتباط با وضعیت جامعه و سیاست در ایران مطرح میکند، که جالب و خواندنی است.»
م. حسینی نظر خود را اینچنین مینویسد: «آینههای دردار داستان نویسندهای است که از ایران به اروپا سفر میکند و در محافل ادبی حاضر میشود تا داستانهایش را بخواند. در این سفر نویسنده در حال مرور اتفاقاتی که در گذشته و حال افتاده است. در واقع داستانهایی در داستان اصلی تعریف میشوند و سیر غیرخطی روایت جالب است. موضوعات مختلفی از جمله مفهوم وطن، خیانت، عشق، مرگ و غیره در رمان مطرح میشود که این اثر را خواندنی میکند.»
-«تا پل تجریش را با تاکسی رفتند. کنارش نشسته بود، چشمبسته، و حالا در فضای بستهی تاکسی عطر کلایم اما تلخش را میشنید. به بازار تجریش هم سری زدند. مینا آینهای دردار خرید، گفت: «آدم وقتی هر دو لنگهاش را می بندد، دلش خوش است که تصویرش در پشت این درها ثابت میماند.»
-«آنجا روبهروی او نشسته بودم با همان لباسی که معمولا سر کار میپوشم. روپوش البته تنم نبود و او داشت نمیدانم هی از پرولتاریای جهان حرف میزد. اما سر بلند نمیکرد تا ببیند این الگویی که میخواستند علم کنند، چه شکلی است. من میان اینها و آن بازجوها که با وقاحتشان میخواستند مرا وادار کنند تا همهچیز را جزءبهجزء تعریف کنم، فرقی نمیبینم. من در هر دو حالت شیء بودم. یک جا شیئی برای شکستن، اصلا برای دستمالی، و اینجا شیئی تزئینی.»
-«صبح، اول وقت، تلفن کرده بود. کسی برداشت. گفت: "الو؟" صدایی نیامد، حتی صدای هانفسی. باز گفت: "الو، منم، همان آشنای قدیمی." باز صدایی نیامد. نکند باز داشتند بازیش میدادند؟ کاغذ را مچاله کرد، اما دور نینداخت. صافش کرد و در جیب کوچک کیف دستیش گذاشت، کنار آینه دردار مینا. گفته بود: "من پشت این درها هستم." یادداشت دوم را در کلن دید. به خط نستعلیق بالای صفحه نوشته بود: میتوانید بخوانید، خصوصی نیست. اما سوال خصوصی بود، از خصوصیترین لحظههای یکی از داستانهایش پرسیده بود که کمتر خوانده بودند یا لااقل کمتر فهمیده شدهبود. چه میتوانست جواب بدهد؟ اولش یادش نیامد، اما گفت: گاهی آدم نمیداند بعضی چیزها به کجا یا کی تعلق دارد، مینویسیم تا یادمان بیاید و گاهی تا آن پارۀ به یاد آمده را متحقق کنیم برایش زمان و مکان میتراشیم. گاهی هم چیزی را مثل وصلهای بر پارچهای میدوزیم تا آن تکۀ عریان شده را بپوشانیم، اما بعد میفهمیم آن عریانی همچنان هست.»
هوشنگ گلشیری 25 اسفند سال 1316در اصفهان چشم به جهان گشود. و سپس به خاطر شغل پدرش به آبادان مهاجرت کردند. خودش میگوید اقامت در آبادان تاثیر زیادی در تفکرش داشت. هوشنگ گلشیری در رشته ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان تحصیل کرد. وی سابقهی معلمی در یکی از روستاهای اصفهان را نیز داشت. بهرام بیضایی از او دعوت کرد تا در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تدریس کند. گلشیری تاثیر زیادی در داستان ایران و پرورش استعداد نویسندگی در جوانان داشت. از دیگر آثار او میتوان به «نیمه تاریک ماه»، «باغ در باغ» و «جبه خانه» اشاره کرد. در 16 خرداد سال 1379 به علت بیماری مننژیت از دنیا رفت. مزار او در امامزاده طاهر کرج است. همسرش (فرزانه طاهری) بعد از مرگش بنیاد گلشیری را بنا نهاد.