در باب حرف مفت (on bullshit) اثر هری فرانکفورت با ترجمۀ محسن کرمی توسط نشر کرگدن منتشر شده است. در باب حرف مفت جستاری است که طی آن نویسنده میکوشد از خلال بررسی مفاهیمی چون شیّادی، نادرستنمایی، دروغگویی و لافزنی آرامآرام به ما درکی از مفهوم حرف مفت بدهد. درواقع او در تلاش است شباهتها و تفاوتهای این مفاهیم را با حرف مفت پیش روی ما قرار دهد.
یکی از وجوه بارز فرهنگ ما این است که حرف مفت و مزخرفات در آن خیلی زیاد است. هریک از ما این را میدانیم و احتمالاً در آن سهمی نیز داریم، اما معمولاً آن را بدیهی فرض میکنیم و فهم روشنی از آن نداریم. درواقع بهتر است بگوییم تئوری و نظریهای در باب آن نداریم. هری فرانکفورت در کتاب در باب حرف مفت میکوشد نظریهای دربارۀ آن ارائه دهد. او با بررسی مفاهیمی که کمی بالاتر از آنها یاد شد، نرمنرمک به مفهوم «حرف مفت» راه باز میکند، آن را واشکافی میکند و مقابل دیدگان ما میگذارد.
در باب حرف مفت برندۀ جایزۀ پرفروشترین کتاب فلسفه در سال 2005 و از پرفروشهای نیویورک تایمز است. این کتاب برای اولین بار در مجموعۀ فکر و زندگی ـ 3 نشر کرگدن، در سال 1398 منتشر شد و ویراست دوم آن، همراه با جستاری از مصطفی ملکیان نیز بهتازگی منتشر شده است.
ـ بالاخره مزخرف چیست؟ آقای فرانکفورت اشاره میکند که نه ماهی است و نه مرغ. کسانی که آن را تولید میکنند مطمئناً صادق نیستند، اما دروغگو هم نیستند، با توجه به اینکه دروغگو و مرد صادق در نگاه مشترکشان به حقیقت، اگر نگوییم یکسان، به هم مرتبط هستند. (نیویورک تایمز)
ـ فوراً باید بگویم: بخوانید. این کتاب که زیبا، شفاف، کنایهآمیز و عمیق نوشته شده، الگویی است از آنچه که فلسفه میتواند و باید انجام دهد. این یک شاهکار کوچک و بسیار تحریککننده است... . (The Sunday Times)
ـ این کتاب از نظر من خندهدار و دلخراش است. تمایزات موجود در کتاب بین دروغ، مزخرف، تواضع و ... مرا وادار کرد تا به روابط با دوستان، خانواده و همکارانم فکر کنم. حتی به روابط در گروههایی که در آنها خدمت میکنم؛ از ارتش گرفته تا هیئتمدیره، تدریس، سیاست و افرادی که با آنها برخورد میکنم. (مخاطبان سایت آمازون)
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«هنگامیکه گفتهای را باد هوا توصیف میکنیم، مرادمان این است که آنچه از دهان گوینده بیرون میآید فقط باد هوا است؛ دمِ صرف است. سخن گوینده تهی است، بی هیچ مایه یا محتوایی. بنابراین، استفادۀ او از زبان کمکی به تحقّق غایتی که علیالادّعا این استفاده در خدمت آن است نمیکند. بیش از اینکه گوینده صرفاً نفَسش را بیرون داده هیچ اطّلاعات دیگری منتقل نمیشود. اتّفاقاً شباهتهایی میان باد هوا و مدفوع هست که گویا باد هوا را مترادف مناسبتری برای حرف مفت میسازد. درست به همان نحو که باد هوا سخنی است که از هرگونه محتوای آگاهیبخش تهی شده باشد، مدفوع هم مادّهای است که از هر چیز مغذّی خالی شده باشد. مدفوع را میتوان لاشۀ غذا دانست، آنچه باقی میماند وقتی عناصر حیاتی موجود در غذا بیرون کشیده میشوند. از این لحاظ، مدفوع بازنمودی از مرگی است که خود ما پدید میآوریم و، درواقع، در این فرایند ادامۀ حیاتمان چارهای جز پدیدآوردنش نداریم. شاید ازهمینرو که مدفوع اینقدر مرگ را صمیمی میکند اینقدر از آن مشمئز میشویم. به هر تقدیر، به همان اندازه که مدفوع میتواند در خدمت غایات تغذیهای باشد، باد هوا هم میتواند در خدمت غایات ارتباطی باشد.»
هری گوردن فرانکفورت متولد 1929 استاد فلسفۀ اخلاق، فلسفۀ ذهن و فلسفۀ عمل، از آن اندکشمار فیلسوفان حرفهای در عصر حاضر است که مخاطبانی عام یافته است و شهرتش از مرزهای دفتر و دانشگاه بسی فراتر رفته. اما، از قضای روزگار، او بهرغم آنکه بیشینۀ نامبرداریاش در میان فلسفیان را مرهون تلاش در به دست دادن تقریری تازه از خردگرایی دکارتی و عرضۀ دفاعی نافذ از آزادی اراده است، عمدۀ آوازه و اعتبارش در میان مردمان را از جایی دیگر کسب کرده: در وهلۀ اول به واسطۀ انتشار کتاب در باب حرف مفت و در وهلۀ بعد به واسطۀ انتشار کتاب دلایل عشق.