کتاب «نهمین روز از ماه نوامبر» اثری از نویسنده معاصر آمرکایی، کالین هوور است. کتاب«نهمین روز از ماه نوامبر» 10 نوامبر سال 2015 منتشر شد و در 29 نوامبر سال 2015 رتبه پنجم از پرفروشترینهای نیویورک تایمز را از آن خود کرد. در ایران توسط انتشارات کوله پشتی با ترجمه زهرا گلشاهی و انتشارات جامی با ترجمه سوما زمانی چاپ ومنتشرشده است.
رمان «نهمین روز از ماه نوامبر» داستانی عمیقا عاشقانه و هیجانانگیز است. آشنایی «بن» و «فالون» که شخصیتهای اصلی داستان هستند، اسرار و فرازونشیبهایی را به دنبال دارد. هوور با قلم روان و جذابش توانسته رمانی خواندنی و پر کشش خلق کند.
«Barnes & Noble» توصیفی زیبا از کتاب مینویسد: «عاشقانهای فراموشنشدنی از یک نویسنده و منبع الهام غیرمنتظرهی او.»
«Library Journal» و«Amazon» نظرشان را اینچنین درباره کتاب مینویسند: «این کتاب از همان نخستین صفحات، مخاطبین را به خود جذب می کند.» و «اثری که بدون تردید برای طیف وسیعی از مخاطبین رضایتبخش خواهد بود.»
دو تن کاربران سایتهای خارجی نوشتهاند: امی: «جنبه مورد علاقه من از داستان این است که چگونه عناصر کتاب بهخوبی در کنار هم قرار گرفته است، حتی اگر داستان در یک بازه زمانی طولانی اتفاق افتاده باشد. داستان هیچگونه آرامش دنیوی پر از چیزهای روزمره نداشت. من را از صحنه آغازین تا انتها اسیر کرد. من آن را دوست داشتم.»
جسیکا: «این یک داستان کاملا متفاوت است، داستانی که جدی و دوستداشتنی بهنظر می رسد. من نمیدانم چگونه هوور میتواند رشد دو فرد جداگانه را با نگاهی اجمالی صرف یک روز، تا این حد عمیق به تصویر بکشد. قلبم درد میکرد، مشتاق بود و از خوشحالی می تپید. این داستان واقعاً قابلتوجه است و اثبات میکند که کالین هوور یک نابغه رمانتیک است.»
«مهدیس» از کاربران سایتهای داخلی حسش از خواندن کتاب را اینگونه توصیف میکند: «و منی که قرار بود هر شب ده صفحه از کتاب را بخوانم، ولی یکهو به خودم آمدم که ساعت چهار صبح است و دارم کتاب را تمام میکنم. عالییی بووود یک جاهایی کتاب را میبستم و چند دقیقه صبر میکردم تا شوکی که کتاب بهم وارد کرده را هضم کنم آنجایی که اصلا توقع نداری یکهو یک اتفاقی میافتد که جا میخوری. بهنظرم کتاب بینظیری بود.»
یه بار دیگه به تصویر خودم توی آینه نگاه میکنم. دو سال پیش بلندی موهام فقط تا سر شونههام و چتریای کوتاهم تا روی پیشونیم بود، ولی توی این دو سال موهام کلی بلند شده. این بلندی بدون دلیل نبوده.»
آستین دست چپمو تا مچ پایین میکشم و یقهام رو بالا میدم تا گردنمو تا حد امکان بپوشونم. این طوری زخما رو نمیشه به این راحتیا دید. الان دیگه میتونم ظاهر خودمو توی آینه تحمل کنم. قبلا فکر میکردم دختر زیبایی هستم، ولی حالا موها و لباسام تقریبا کل بدنمو پوشوندن.»
«خوب میشد اگه یکی برای یه بارم که شده به چشمام نگاه میکرد و بهم خیره میشد. از آخرینباری که این اتفاق افتاده، خیلی وقته که گذشته. از این که اعتراف کنم دلم برای توجهی که قبلا از آدما میگرفتم تنگ شده متنفرم، ولی واقعیت اینه که دلم تنگ شده. خیلی زیاد.»
«کلماتش همچون خنجری به سمت من پرتاب میشوند «نمیخوای چیزی بگی؟» با نی به سوراخ قطعه یخی ضربه میزنم و تصور میکنم که یخ سر اوست. به جای اینکه مانند دخترهای هجده ساله پاسخ بدهم مثل بچه ای بی ادب زیر لب غرولند میکنم: «چی باید بگم؟ میخوای بهت تبریک بگم؟
به دیوار اتاقک پشت سرم تکیه میدهم و دست به سینه مینشینم به او نگاه میکنم نمیدانم پشیمانی ای که در چشمهایش میبینم به خاطر ناامیدکردن من است یا اینکه بازهم دارد نقش بازی میکند؟ پنج دقیقه بیشتر نیست که سر جایش نشسته و در این مدت…»
«کالین هوور» 11 دسامیرسال 1979 در تگزاس چشم به جهان گشود. از کودکی علاقه به نوشتن داشت. کالین از کودکی و علاقهاش میگوید: «به یاد دارم که در کودکی احساس میکردم که داستانهایی برای گفتن دارم».
او در دانشگاه تگزاس در رشته خدمات اجتماعی تحصیل کرد. ابتدا مشغول تدریس و کار در خدمات احتماعی شد و سپس مشغول حرفه نویسندگی شد. هوور در سال ۲۰۱۵ ، یک سرویس اشتراکی خیریه و کتابفروشی را به همراه خانوادهاش تأسیس کرد. از کتاب های دیگر او میتوان به «ما تمامش می کنیم »، «یاد او» و «ما شروعش می کنیم » اشاره کرد.
کالین هوور هماکنون در کنار همسرش، «هیث هوور» و سه فرزندشان در ایالات متحده. زندگی میکند. از جوایز و افتخارات هوور: نامزد جایزهی انتخابی گودریدز برای رمان «ناامید»، برنده جایزهی انتخابی گودریدز برای رمان «اعتراف» در سال 2015 برنده جایزهی انتخابی گودریدز برای رمان «ما تمامش میکنیم» در سال 2016 هستند.