داستان «بابک خرمدین» را میتوان روایتی در وصف سلحشوریها و مبارزات یک اسطوره و سردار سرخپوشان آذربایجانی دانست که سالیان سال در راستای حمایت از حقوق ایرانیان به درازا کشید. بابک خرمدین در ابتدا، جوانی بینامونشان بود؛ تا زمانی که جاوید بن سهل، رهبر پیشین خرمیها، به صورت اتفاقی بابک را ملاقات کرد و او را مورد لطف و حمایت خود قرار داد. در ادامۀ این سرگذشت، پس از مرگ جاویدان، بابک خرمدین پرچمداری قوم «خرمدینان» یا «خرمیها» را بهعهده گرفت و بر ضد خلافای عباسی شورید. اما سرانجام این مبارزات پایانی بسیار تراژدیک و هولناک داشت.
بسیاری از خوانندگان این کتاب در توصیف آن و زندگی بابک خرمدین بیش از هرچیزی، روی مفهوم (خیانت) تاکید دارند و میگویند:
«روایت دلاوریهای بابک خرمدین نمونهای بینظیر و زبانزد تاریخ حماسی ایران است اما سرگذشت تلخ او بیش از هرچیزی، در گروی خیانت یک ایرانی به یک ایرانی دیگر بوده است؛ خیانتی که ریشه در تاریخ چندهزارساله ایران دارد و متاسفانه، بارها در تاریخ کشورمان تکرار شده است. حسادت و غرور در میان سرداران بزرگ ایران در آن زمان (مانند بابک، افشین و مازیار) موجب شد تا این رهبران بزرگ با یکدیگر متحد نشوند و سرنوشت بسیار تراژیک بابک خرمدین رقم بخورد.»
برخی از کاربران (و حتی منتقدان و مورخان) در فضای مجازی، در مورد صحت بسیاری از حوادث دوران «بابک خرمدین» اختلافنظر فاحشی دارند. بهعنوان مثال، تعدادی بابک خرمدین را مدافع تمام جانبۀ ایرانیان و مسلمانان ایرانی در قبال ظلم عباسیان میدانند و تعدادی دیگر، بابک خرمدین را قهرمانی شجاع در مقابل دستدرازیهای خلافای عباسی ولی مخالف سرسخت هرگونه دین اسلامی میدانند. این کاربران با نظرات متضاد، به منابع تاریخی متنوع و متفاوتی اشاره میکنند که روایاتی مختلف از زندگی «بابک خرمدین» را بازگو کردهاند.
این کتاب با جمله جذاب زیر شروع میشود که مقدمهای است برای توصیف دلیریهای بابک خرمدین: «مردان بزرگ چه حاجت دارند که ما از پدر و مادر و خاندانشان باخبر باشیم؟ یگانه چیزی که ما از ایشان میخواهیم این است که از کارشان مردم را آگاه کنیم. به همین جهت اگر از اصل نسب بابک خرمدین آگاهی درستی به ما نرسیده است چیزی از مقام بلند وی نمیکاهد.»
سعید نفیسی – نویسنده کتاب - طی پژوهشهای خود متوجه نکتهای مهم در مورد «خرمدینان» میشود:
«در باب کلمه خرمدین و خرمدینانی پارهای از مورخان اشتباه کرده و آن را تنها نام پیروان بابک دانستهاند اما از قراین پیداست که خرمدینی نام عامی است برای پیروان دین تازهای که در قرن دوم در ایران آشکار شده و شاید بازماندگان مزدیکان زمان ساسانیان را در دورههای اسلامی بدین نام خوانده باشند که از روزگار ساسانیان در نواحی دور افتاده ایران و در کوهستانهای مرکز و مغرب و شمال غربی ایران پنهانی میزیستهاند ودر این زمان دین خود را آشکار کرده و شاید اصلاحاتی در روش مزدک کرده باشند و به همین جهت نام تازهای برگزیده باشند و نام این آیین تازه را خرمدین گذاشته باشند و چنان مینماید که این ترکیب «خرمدین» تقلیدی از ترکیب «به دین» بوده است که درباره دین زردشت میگفتهاند.»
مجازات سنگین بابک خرمدین توسط خلیفه عباسی، معتصم، نیز به تلخترین شیوه در این پاراگراف شرح داده شده است: «چون چشم معتصم بر بابک افتاد، گفت: ای سگ چرا در جهان فتنه انگیختی؟ هیچ جواب نداد. فرمود تا چهار دست و پایش ببرّند. چون یک دستش ببریدند، بابک دست دیگر در خون زد و بر روی خود مالید و همه روی خود را از خون خود سرخ کرد. معتصم گفت: ای سگ! این چه علمست؟ گفت: درین حکمت است. شما هر دو دست و پای من بخواهید برید و گونهروی مردم از خون سرخ باشد. چون خون از وی برود، روی زرد شود؛ من روی خویش را از خون خود سرخ کردم تا چون خون از تنم بیرون شود نگویند که رویش از بیم زرد شد.»
سعید نفیسی نویسنده، مترجم، زبانشناس، تاریخدان و شاعر پیشکسوت ایرانی بود. او از اولین اساتید دانشکدههای حقوق و ادبیات دانشگاه تهران بود و حتی در میان نویسندگان و بزرگان ادبیات، به علاقۀ وافرش به کتاب و تاریخ شناخته میشد. سعید نفیسی آثار ترجمهای و تألیفی بسیار گرانبهایی در زمینۀ تاریخ و ادبیات تاریخی از خود به جای گذاشته است. از جملۀ این آثار میتوان به ترجمۀ کتابهای «ایلیاد و اودیسه» و تالیف کتابهای «نیمه راه بهشت» و «آخرین یادگار نادرشاه» اشاره کرد.