کتاب «تردستی» یک رمان بلند فارسی است. الناز محمدی این رمان عاشقانه را در سال 1400 شمسی نوشته است. او در این کتاب، داستان دختری به نام مریم را روایت میکند. مریم در خانوادهای تنگدست بزرگ شده است و یک خواهر بیمار دارد. خواهر بیمار او برای جراحی قلبش نیاز به پول دارد. مریم تصمیم میگیرد تا با فداکاری خود، هزینهی این عمل را فراهم کند.
او برای این کار، مجبور میشود تا به عقد پسری به نام محمدرضا در بیاید. اما ماجرا به همین سادگی پیش نمیرود و مریم با پسری کاملا متفاوت از تصوراتش مواجه میشود. شما میتوانید ادامهی داستان را در کتاب «تردستی» دنبال کنید و از سرنوشت مریم و خانوادهاش باخبر شوید.
شمیم، مخاطب کتاب از تهران، نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «شاید بتوان گفت که برای من، شخصیتپردازی این رمان علت اصلی دوستداشتنی بودن آن است. پردازش شخصیتها بسیار واقعی انجام شده است و بهراحتی با آنها همذاتپنداری خواهید کرد. جدای از همهی این موارد، اخلاق شخصیتها، اخلاقهایی بود که من بهشدت، چه برای مرد چه برای زن، میپسندیدم. محمد پسری بوده که رک است و با کسی تعارف ندارد. مریم دختری خودساخته، صبور، محکم و با اعتمادبهنفس بالا بوده که زندگی سختی را پشت سر گذاشته است. بعضی شخصیتهای فرعی هم برای من بسیار دلنشین بودند چون نویسنده بهخوبی به آنها پرداخته بود. شروع رمان هم خوب و با تعلیق بسیار بالا شروع شد. بعد از مدتها «تردستی» کتابی بود که من را به اندازهای جذب کرد که میخواهم آن را جزو پیشنهادهای ویژهام بگذارم؛ با وجود همهی کم و کاستیهایش. پس اگر به کتابهای عاشقانه، خانوادگی و تا حدودی معمایی علاقه دارید، پیشنهاد من رمان «تردستی» است.»
«همیشه فکر میکردم که عضوی از خانوادهی شهید بودن، تنها نکتهی منفیاش همان نبود عضو شهید خانواده است. اما از وقتی «تردستی» را خواندم، انگار که نگاهم را شستهام! جور دیگری میبینم! با این حرفها شاید فکر کنید که این کتاب هم جزو کتابهایی با تم جنگی و حالوهوای دهه شصت است؛ اما اینطور نیست! در این رمان فقط گذری کوچک اما تاثیرگذار به دوران جنگ داریم. در «تردستی»، الناز محمدی ما را با مریم و محمدرضا و زندگی شخصیشان همراه میکند که هرکدام با تلاش و کوشش سعی در حل مشکلات خود دارند. چیزی که من را جذب این رمان کرد، عشق، فداکاری و رفاقتی است که در بطن ماجرا وجود دارد. تعلیق کتاب بالا است و شما را همراه خود غرق میکند. در قسمتهای پایانی کتاب اتفاقات هیجانانگیزی میافتد که شما را غافلگیر خواهد کرد.» این نظر نازنین سعیدی، یکی از خوانندگان کتاب بود.
حامد، در وبسایت گودریدز چنین نظری دربارهی کتاب «تردستی» داده است: «یکی از نکات مثبت داستان شخصیتپردازی قوی آن است. شما در طول کتاب بهراحتی با شخصیتها ارتباط برقرار و همذاتپنداری خواهید کرد. شخصیتهای محمد، حسن و مریم از کرکترهای دوستداشتنی کتاب برای من هستند. داستان روند فراز و نشیبی دارد، طوری که نیمهی اول کتاب از کشش و تعلیق بالایی برخوردار است. در ادامه، داستان روند آرامی به خود میگیرد و در بخش پایانی دوباره کشش آن بالا میرود. دیالوگهایی که در بخشهای احساسی داستان نوشته شده بود، بهخوبی احساس شخصیتها را منتقل میکرد. میشد داستان این کتاب در صفحات کمتری نوشته شود تا از طولانیشدن آن جلوگیری شود اما باید گفت که همچنان کتابی لذتبخش است.»
نویسنده، از تشبیهات و توصیفات زیبایی در این رمان استفاده کرده است که یک نمونه از آنها را با یکدیگر میخوانیم: «سربالایی خیابان، مثل قوس زندگیای بود که داشت ازش بالا میرفت! سخت و غریب! … آشنا ولی ناشناخته! این محله را جز در خواب و خیالش جای دیگهای ندیده بود! «لوکیشن همین جاست خانم! مقصد دیگه ای هم دارید؟» حواسش را جمع کرد و با نه آرامی کرایه ماشین را داد و پیاده شد. تای چادر از روی دستش داشت سر میخورد که دو دستی نگهش داشت. توی پیادهروی عریض رفت. خیابان تردد داشت ولی هیچ شباهتی به مناطق و محلههایی که آنها تویش سر کرده بودند، نداشت. معلوم بود که ندارد. لبخند ترشی زد. طعم یک غذای مانده میداد. درست مثل طعم آرامشی که کف زندگیاش شبیه کپک مانده بود! مهم این بود که الان توی خیابانی به اسم اشراق قدم میزد که کوچهای قدیمی و اصیل به نام شهید فاضل داشت…»
در سراسر کتاب، لحظات عاشقانهی بسیاری وجود دارد. برای مثال این بخش از کتاب را بخوانید: «نایلون را توی دستش جابهجا کرد و با دیدن او که روی همان نیمکت نشسته بود و حواسش به گوشی توی دستش بود؛ پک محکمی به سیگارش زد و از پشت دود سیگار خوب تماشایش کرد. سر مریم با مکث بالا آمد و با دیدن او چشمهایش پرید و چنان برقی تویش افتاد که انگار چلچراغ روشن کردهاند. بلند که شد، محمد سیگار را زیر پایش انداخت و با لبخند سمتش رفت. نگاه مریم با سلام آرامی بهش مانده بود و محمد با اشاره به نایلون توی دستش، با لحنی دلچسب گفت: «بدون تو نرفت پایین!» با کش آمدن لبهای مریم و قورت دادن آب دهانش، سرش با به هم خوردن پلکهایش و باز شدن دست آزادش پایین آمد و مریم قدم بلندتر را سمتش برداشت. عطر تن و آرامشی که دور وجود مریم را گرفت، نگذاشت به غذای توی دست او و معدهی خالی ماندهاش برسد...»
الناز محمدی، نویسنده و رماننویس معاصر ایرانی است که از میان آثار او میتوان به «بومرنگ»، «تردستی»، «خوابزده»، «یاس مجنون»، «پیلوت»، «سنتشکن» و «بیتابی» اشاره کرد.