رمان ندای کوهستان (And The Mountains Echoed) یا «کوه طنین انداخت»، به قلم خالد حسینی در سال 2013 انتشار یافت. این رمان از پرفروشترینهای نیویورک تایمز بوده و موفق به دریافت جایزه بوک سنس در بخش داستانهای بزگسالان شده است. این اثر موفق، همچنین توانسته نامزد جایزهی بهترین داستان سال به انتخاب گودریدز، نامزد جایزهی کتاب بینالمللی (2014)، نامزد مدال اندرو کارنگی در بخش داستان (2014) و نامزد جایزهی ادبی جنوب آسیا (2015) شود. ندای کوهستان پیش از چاپ نقدهای خوبی دریافت کرد و در لیست ده کتاب برتر شرکت آمازون قرار گرفت. پنج ماه بعد از انتشار، گزارش شد که سه میلیون نسخه از آن به فروش رفته است.
داستان در سال 1952 در دهکدهای در افغانستان آغاز میشود و اساس آن بر مبنای رابطهی یک پسر ده ساله به نام عبدالله و خواهر سه ساله اش پری و تصمیم پدرشان مبنی بر فروش پری به زوجی بدون فرزند در کابل است. راوی در مسیر داستان تغییر میکند و در هریک از فصلها داستان از زاویه دید شخصیت متفاوتی روایت میشود. حسینی در این رمان از شگردهای جدید داستاننویسی بهره میگیرد. او دربارهی مضمون رمانش میگوید: «من شنیده بودم که زمستان ایام سختی برای خانوادههای افغان است. مردم بسیار نگران هستند و بچههایشان را از دست میدهند. بنابراین با این پیشزمینه ناگهان این تصویر با شفافیت و زلالی کامل و خاصی به نظرم آمد و با خودم گفتم که این مردمان که هستند؟ به کجا میروند؟»
به نقل از روزنامه گاردین خالد حسینی با نوآوری توانسته سنت رماننویسی را در افغانستان تقویت کند: «افغانستان سنت رماننویسی چندانی ندارد. بیشتر رمانهایی که از گذشته به فارسی نوشته شدهاند در اوایل قرن بیستم و در ایران منتشر شدهاند. اگر هم رماننویسان پشتو وجود داشته باشند اثری از آنها در سطح جهانی نیست. اما خالد حسینی توانست به این سنت جان ببخشد.»
نیویورک تایمز: «روانتر و بلندپروازانهتر از کتاب «بادبادکباز»، و با روایتی پیچیدهتر از کتاب هزار خورشید تابان.»
واشنگتن پست در مقالهای نوشت: «حسینی را دوباره در لیست پرفروشترینها قرار دهید!»
امیر خرمی معلم و از خوانندگان کتاب است. وی در صفحه اینستاگرام خود اینگونه نوشت: «وقتی برای اولین بار ترانهی معروف «سرزمین من» را شنیدم، این بند خیلی توجهم را جلب کرد: «سرزمین من! کی رگ تو را گشوده؟» میدانستم که جنگ در افغانستان مدتهاست خون میریزد و بند نمیآید این خون، اما نفهمیده بودم که این خونریزی حتی گریبان کوچکنندگان به اروپا و آمریکا را نیز رها نکرده است. ریشهکن شدن، فراموشی ناقص و مرگی ناتمام که به اغمایی ابدی شبیه است، همگی نشانههای رگِ گشودهی این سرزمیناند و این نشانهها را خالد حسینی در ندای کوهستان همدلانه و زبردستانه میکاود و پیش چشم میگذارد. ندای کوهستان حکایت کسانی است که کاملا در وطن نمردهاند و در وطن جدید نیز ناقص متولد شدهاند و دلشان خوش نیست. بیخود میگوید آن ضربالمثل لاتین (وطن آنجاست که دل خوش باشد)، زیرا دل، تنها در وطن میتواند خوش باشد.»
به نقل از یکی از کاربران سایت آمازون: «فکر میکردم هیچ رمانی بهتر از بادبادکباز نیست تا این که هزار خورشید تابان را خواندم. بعد فکر کردم از رمان هزار خورشید تابان بهتر وجود ندارد تا زمانی که این کتاب را خواندم. ندای کوهستان یک کتاب فوقالعاده هیجانانگیز دربارهی روابط خانوادگی است. چگونه میتوان خانهای ایجاد کرد و بنیان آن را برای آینده پیریزی کرد وقتی ندانیم خانه چیست و چه احساسی دارد. من فوقالعاده تحت تأثیر این کتاب قرار گرفتم. این کتاب قارهها، دورهها و نسخههای مختلف زندگی را در بر میگیرد بدون اینکه خواننده هرگز گم و گیج شود. من همچنین از اینکه این داستان با تمام شکوه و عظمتش انقدر شبیه زندگی واقعی است تحتتاثیر قرار گرفتم.»
مورگان معتقد است کسانی که کتاب میخوانند، هر چند وقت یکبار کتابی هستهی اصلی زندگیشان میشود: «با این کتاب شما گریه میکنید، میخندید، فکر میکنید، احساس میکنید و خواب میبینید، بهطوری که وقتی کتاب تمام میشود تعجب میکنید آن زندگی کجا رفته است. این شخصیتها دوستان شما هستند و میفهمید که احتمالاً باید با آنها تماس بگیرید و از آنها خبر بگیرید، سپس به یاد میآورید که آنها واقعی نیستند و این امر غیرممکن و عجیب به نظر میرسد چراکه شما زمانی با آنها زندگی کردهاید. من به عنوان یک خواننده گاهی ماهها یا سالها منتظر هستم که کتابهایی از این دست منتشر شود و ندای کوهستان یکی از آن کتابهاست. داستان باورنکردنی است، شخصیتها بهیادماندنی هستند و پیرنگ با احتیاط کامل نوشته شده است. این رمان بسیار شگفتانگیز است.»
رمان اینگونه آغاز میشود: «خب قصه میخواهید، من برایتان میگویم اما فقط یکی، هیچکدامتان از من بیشتر نخواهید. دیر وقت است و فردا سفری دراز در پیش داریم. آدمها میآیند و میروند هر کدام با روایتی و در زمانی.شاید بتوان گفت کتاب قهرمان مشخصی ندارد و همه قهرمان داستان خودشانند.»
این جملات نیز از متن انتخاب شدهاند: «بیشتر کار مردم برعکس است. فکر میکنند با چیزی که میخواهند زندگی میکنند اما در واقع ترس راهنمای آنهاست. یعنی چیزی که نمیخواهند.»
خالد حسینی در سال 1965 در کابل افغانستان از مادری پشتون و پدری تاجیک به دنیا آمد. مادرش در دبیرستان فارسی و تاریخ درس میداد. در سال 1976 وقتی پدر خالد به عنوان دیپلمات وزارت خارجه در پاریس منصوب شد، خانوادهاش به اروپا مهاجرت کردند و در سال 1980 پس از کودتای کمونیستی در افغانستان، به آمریکا پناهنده شدند و خالد در دوران تحصیل در رشتهی پزشکی نوشتن اولین رمانش (بادبادک باز) را آغاز کرد که پس از انتشار در سال 2002 با موفقیت روبهرو شد و سومین رمان پرفروش سال گردید و در سال 2007 فیلمی از روی این کتاب ساخته شد.
دومین رمان او با عنوان «هزار خورشید تابان» در همین سال انتشار یافت که سه هفته در فهرست پرفروشترین رمانهای آمریکا قرار گرفت. در سال 2013 سومین رمانش را با عنوان رندای کوهستان منتشر کرد که اگرچه سبکی متفاوت با آثار قبلی داشت اما همچنان به مشکلات مردم افغان میپرداخت. او چهارمین اثرش را با الهام از آلان، کودک پناهجوی سوری که در مدیترانه غرق شد، با نام «دعای دریا» نوشت.
خالد حسینی در سال 2006 از سوی آژانس پناهندگان سازمان ملل به عنوان سفیر حسن نیت این سازمان در افغانستان شناخته شد و در سفری که به افغانستان داشت بنیاد خالد حسینی را برای کمک به افغانها بنیان نهاد.
برای مشاهده موارد مرتبط میتوانید به دستهبندی خرید رمان مراجعه کنید.