«پس از تشییع جنازه» (After the Funeral) عنوان رمانی جنایی-کارآگاهی از مجموعه داستانهای پوآرو، اثر آگاتا کریستی است که در مارس 1953 برای نخستین بار با عنوان «funerals are fenal» منتشر شد و پس از 10 سال با عنوان جدیدِ «murder at the gallop» در انگلیس انتشار یافت. آگاتا کریستی نویسندهی این کتاب، دارندهی جایزهی استاد اعظم از انجمن جنایینویسان آمریکا است. «پس از تشییع جنازه» با ترجمهی رویا سعیدی و توسط نشر هرمس منتشر شده است.
ماجرا از جایی آغاز میشود که پس از مرگ مردی ثروتمند به نام ریچارد و برگزاری مراسم تشییع جنازهی وی، نامهای یافت میشود که محتوای آن، بستگانش را به مرگ ریچارد مشکوک میسازد و برای پرده برداشتن از این راز، کارآگاه پوآرو فراخوانده میشود. این کتاب به زبانهای زیادی منتشر شده و یکی از قسمتهای سریالِ کارآگاه پوآرو نیز بر اساس آن ساخته شده است.
دِیو در سایت «گودریدز» راجع به این کتاب چنین نوشته است: «افرادی هستند که فکر میکنند تقریباً در تمام کتابهای کریستی، جنایت باید توسط یک "دیوانه" انجام شده باشد، و اغلب اینچنین نیست. پوآرو یک کارآگاه روانشناس است. او با شناختن قاتلان احتمالی و تفکر، و نه فقط از طریق شواهد موجود، از طریق منطق خود، گامبهگام عمل میکند.»
نظر نفیسه راجع به این کتاب را میخوانیم: «یکی از کتابهای خوب و پرکشش کریستی بود. از اول تا آخر داستان به همه مظنون میشوید، با اینکه طبق معمول نویسندهی باهوش، چند جایی قاتل را به شما نشان داده و در آخر پوآروی نابغه قاتل را به شما معرفی میکند. ماجرا مربوط به پیرمرد بیماری است که به او گفته شده تا یکی دو سال آینده از دنیا میرود ولی این اتفاق خیلی زودتر از این حرفها رخ میدهد. خیلی ناگهانی و غیرمنتظره. همین موضوع باعث میشود که در مراسمش از احتمال قتل او صحبت شود.»
یکی از کاربران سایت «آمازون» نظرش دربارهی کتاب را در این سایت ثبت کرده است: «پوآرو از طریق منطق و صحبت با مردم که آن را «خطرات مکالمه» مینامد، عمل میکند. همانطور که او میگوید: «اگر بتوانید شخصی را وادار کنید که به مدت طولانی با شما صحبت کند، در مورد هر موضوعی، دیر یا زود خود را لو میدهد.» یکی از ویژگیهایی که این کتاب را خاص و تأثیرگذار میکند، این است که کریستی بهطور فزاینده و جالبی رابطهی عشق و نفرت را نشان میدهد.»
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «هلن به پوآرو نزدیک شد، بازوی او را گرفت و گفت:
- آقای پوآرو، آیا کسی هست که زیروبم زندگیاش را بکاوند و و در آن هیچ نقطهی تاریکی پیدا نکنند؟ آیا باید زندگی مردم را زیر ذرهبین قرار دهیم و عیبهایشان را برملا کنیم؟ آن هم آدمهایی که هیچ ارتباطی با آن مسئله نداشتهاند.
- با کدام مسئله؟ با مرگ کُرا لنسکوئنت؟ از کجا معلوم؟ یک نفر باید همه چیز را بررسی کند، همه چیز را. میدانم که یک ضربالمثل قدیمی میگوید: همه یک چیزی برای پنهان کردن دارند. این ضربالمثل در مورد همهی ما مصداق دارد، حتی در مورد شما، خانم هلن اِبِرنتی. ولی من به شما میگویم که هیچ چیز نباید نادیده گرفته شود. به همین دلیل است که دوست شما، آقای انت ویسل، به من مراجعه کرد. چون من پلیس نیستم. من رازدارم و اطلاعاتی که پیدا میکنم برای شخص خودم هیچ اهمیتی ندارد. ولی باید بدانم. و چون در این قضیه شاهد و مدرک تقریباً فقط آدمها هستند، چارهای ندارم که همهی توجهم را به آنها معطوف کنم.»
آگاتا کریستی نویسندهی انگلیسی داستانهای جنایی و کارآگاهی، در سال 1890 با نام اصلی «آگاتا مری کلاریسا میلر» در انگلستان متولد شد. پدرش آمریکایی و مادرش از اشرافزادگان انگلیس بود و یک خواهر و برادر بزرگتر داشت. او در ۵ سالگی خواندن و نوشتن یاد گرفت و پس از آن نیز دائماً مطالعه میکرد. دوران جوانی آگاتا مصادف با جنگ جهانی بود و او نیز مانند بسیاری از همسالانش، پشت جبهههای جنگ فعالیت میکرد. پس از آن در داروخانه مشغول به کار شد که باعث شد چیزهای زیادی دربارهی سمها و داروها بیاموزد و بعدها در کتابهایش از آنها استفاده کند. آگاتا در سال ۱۹۱۴ با آرچیبالد کریستی ازدواج کرد و پس از آن از اسم همسرش استفاده میکرد.
او نوشتن را با داستانهای عاشقانه آغاز کرد اما موفق نبود. در سال ۱۹۲۰، اولین داستان پلیسیاش با عنوانِ «ماجرای اسرارآمیز در استایلز» را منتشر کرد که سرآغاز شهرت او بود. در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ به مدت ده روز ناپدید شد و جنجال آفرید. اتومبیل او در یک گودال پیدا شد و خودش را نیز در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که شوهرش با وی رابطه عاشقانه داشت، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرد که در اثر ضربهی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستانشناسی که ۱۴ سال از او جوانتر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. او سال ۱۹۷۶ در ۸۵ سالگی در خانهاش به مرگ طبیعی درگذشت.
کتابهای آگاتا کریستی بیشترین ترجمه را به زبانهای مختلف دنیا داشته است. او 60 داستان جنایی نوشته که به واسطهی آنها به خصوص ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و خانم مارپل لقب «ملکه جنایت» را به او دادهاند و در کتاب رکوردهای گینس، مقام اول در میان پرفروشترین نویسندگان کتاب در تمام دورانها و مقام دوم (بعد از ویلیام شکسپیر) در میان پرفروشترین نویسندگان در هر زمینهای را به خود اختصاص داده است. یکی از آثار او به نام «تله موش» اولین بار در سال ۱۹۵۲ در تئاتر لندن روی صحنه رفت و با گذشت بیش از ۵۰ سال، هنوز اجرا میشود.
کتابِ «سپس هیچکدام زنده نماندند» پرفروشترین کتاب اوست که بیش از صد میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و فیلمی نیز با اقتباس از این کتاب ساخته شده است. از آثار دیگر وی میتوان به کتابهای «ساعتها»، «اعلام یک قتل»، «جسدی در کتابخانه» و «الههی انتقام» اشاره کرد.