کتاب «زندگی خصوصی یک سرآشپز»، یک رمان معاصر با درونمایهی آشپزی و طنز است. نورا افرون این کتاب را در سال 1996 میلادی به زبان انگلیسی نوشت. او در این رمان داستان زندگی ریچل ساماستات را بیان میکند. ریچل نویسندهی کتابهای آشپزیست و به پختوپز علاقهی بسیار دارد. اما متاسفانه او حین بارداری متوجه میشود که همسرش، مارک، عاشق زن دیگری شده است.
به نظر ریچل، معشوقهی جدید مارک بسیار زشت و بدقواره بوده و نمیداند که مارک چگونه به چنین زنی علاقهمند شده است. بههرحال او برای آنکه فکرش را از موضوع خیانت همسرش منحرف کند، به سراغ آشپزی میرود. شما میتوانید ادامهی داستان را در کتاب «زندگی خصوصی یک سرآشپز» با ترجمهی مهسا ملک مرزبان دنبال کنید.
بانی، یکی از خوانندگان کتاب از ایالات متحده آمریکا، نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «این کتاب، اولین و آخرین رمان نورا افرون است. هیچگاه تصور نمیکردم که نویسندهای بتواند داستان یک شکست عشقی را به شکلی جالب، سرگرمکننده و در عین حال با چاشنی طنز روایت کند. افرون خودش نیز شکست عشقی را در سن 37 سالگی و هنگام بارداری از همسرش تجربه کرد؛ تجربهای که بینهایت سخت و دشوار بود. این کتابی است که هم میتواند لبخند به لب شما بیاورد و هم اشک بر چشمانتان جاری کند.»
«رمانی فوقالعاده بود. آرزو میکردم که کمی طولانیتر بود. افرون توانایی فوقالعادهای در طنزنویسی دارد. او موقعیتهای معمولی و روزمره را به ماجراهایی خندهدار تبدیل میکند. طنز این نویسنده، البته کمی متفاوت و عجیب است. همچنین سبک نوشتار افرون گرم، صمیمی و خودمانی است و من از نوشتههای او بسیار لذت میبرم.» این نظر ونسا، مخاطب انگلیسیزبان کتاب از استرالیا بود.
اموت رادوس، از بریتانیا، چنین نظری دربارهی کتاب «زندگی خصوصی یک سرآشپز» داده است: «من عاشق این رمان نورا افرون هستم! کتابی که آن را میتوان تا حدودی اتوبیوگرافی دانست. پیش از مطالعهی رمان، فکر میکردم که قرار است حسابی با آن گریه کنم! ولی حین خواندن کتاب بارها خندیم! او از اتفاقی تراژیک، یک داستان کمدی نوشته است و این مهارتی ستودنی محسوب میشود! همچنین به دلیل اینکه ریچل، شخص اول رمان، آشپز ماهری است، در سراسر کتاب دستور پخت غذاهای خوشمزه مختلف را خواهید یافت!»
در بخشی از کتاب، ریچل از احساسات خودش، هنگامی که ماجرای خیانت را فهمید، میگوید: «راستش وقتی از ماجرایی مثل یک رابطه سر درمیآوری، بدترین قسمتش احساس حماقت است. یادم که میافتد خودم دعوتشان کردم و آنها هم آمدند و بعد سهتایی نشستند و با خودشان گفتند عجب خری هستم، حالم بد میشود.» او در ادامه به رویای شیرین عشقش اشاره میکند که چگونه از بین رفت. به این قسمت از کتاب توجه کنید: «رویاها میشکنند و هزار تکه میشوند. به همین سادگی رویا میمیرد. شما دو انتخاب دارید: یا با واقعیت کنار بیایید و یا مثل احمقها، رویای دیگری را دنبال کنید.»
در قسمتی از کتاب، نویسنده به سختیها و مشکلات دوران جدایی میپردازد. این بخش از کتاب را بخوانید: «طولی نمیکشد که دیگر از زندگی مشترک چیزی نمیماند جز لحظات آزردگی... آخرش هم آنچه میماند یک قرارداد اجتماعی است. شما زوج هستید. با هم به اینطرف و آنطرف میروید. بعد از هم جدا میشوید و کارگر اسبابکشی به تو میگوید زندگیات آنقدرها هم بد نبود. ولی بود. حتی وقتی داری زندگیای را که دوست نداری تمام میکنی، باز هم بد است.»
نورا افرون، نویسنده، روزنامهنگار و فیلمنامهنویس مشهور آمریکایی، زاده سال 1941 میلادی در نیویورک است. او که در یک خانوادهی یهودی بزرگ شده و فارغالتحصیل رشتهی علوم سیاسی از کالج ولزلی، یک موسسهی آموزشی ویژه بانوان، است. افرون در کنار روزنامهنگاری که از سالهای دبیرستان آن را آغاز کرد، فعالیتهای زیادی در زمینهی فیلمسازی نیز داشته است. او بابت نوشتن داستان فیلمهای «سیلکوود»، «بیخواب در سیاتل» و «وقتی هری سالی را دید…» نامزد اسکار شده است. نورا افرون همچنین جایزه بفتا را در بخش بهترین فیلمنامه برای فیلم «وقتی هری سالی را دید…» کسب کرده است. از میان کتابهای نورا افرون میتوان به «من از گردنم بدم میآید»، «هیچ چیز یادم نمیآید»، «من یک زن هستم، پر از دغدغههای زنانه» و «زندگی خصوصی یک سرآشپز» اشاره کرد. نورا افرون هنگامی که 71 سال داشت، به دلیل عوارض بیماری سرطان از دنیا رفت.
رمان «زندگی خصوصی یک سرآشپز» مشهورترین کتاب افرون است. شاید برایتان جالب باشد که بدانید او این کتاب را بر اساس زندگی خودش نوشته است. داستان رمان فوق، بر اساس ماجرای واقعی ازدواج نورا افرون با کارل برنشتاین است. کارل برنشتاین روزنامهنگار واشنگتن پست بود و تحقیقاتش موجب رسوایی واترگیت و سقوط ریچارد نیکسون، رئیس جمهور سابق آمریکا، شد. متاسفانه ازدواج نورا با کارل زمانی پایان یافت که کارل عاشق زن دیگری به نام مارگارت جی میشود. مارگارت، دختر نخست وزیر بریتانیا و همسر سفیر این کشور در آمریکا بود. بههرحال حواشی بسیار زیادی پیرامون کتاب «زندگی خصوصی یک سرآشپز» و شخصیتهای سیاسیاش وجود دارد که موجب شهرت جهانی آن گشته است.