کتاب «هفت ناخدا» نوشتهی شهریار مندنی پور، داستاننویس معاصر است که در سال 1399 توسط انتشارات مرکز به چاپ رسیده است. این کتاب شامل هشت داستان کوتاه است که علاوه بر داستان «هفت ناخدا»، هفت عنوان دیگر به نامهای «مینا»، «دستور فارسی مرگ»، «خودکشی نهنگ»، «بانوی باغ»، «رویین تنی»، «نجوای سربازان» و «گندمزار پاییزی» را شامل میشود. در این کتاب، حتی در عاشقانهترین قصه، ردپای عنصر خشونت دیده میشود که با ظرافت خاصی در بطن داستان جای داده شده است.
کتاب «هفت ناخدا» نوشتهی شهریار مندنی پور، داستاننویس معاصر است که در سال 1399 توسط انتشارات مرکز به چاپ رسیده است. این کتاب شامل هشت داستان کوتاه است که علاوه بر داستان «هفت ناخدا»، هفت عنوان دیگر به نامهای «مینا»، «دستور فارسی مرگ»، «خودکشی نهنگ»، «بانوی باغ»، «رویین تنی»، «نجوای سربازان» و «گندمزار پاییزی» را شامل میشود. در این کتاب، حتی در عاشقانهترین قصه، ردپای عنصر خشونت دیده میشود که با ظرافت خاصی در بطن داستان جای داده شده است.
نظر خوانندگان درباره کتاب «هفت ناخدا» چیست؟
آیدا –از خوانندگان کتاب- نظرش را در سایت «گودریدز» نوشته است: «شهریار داستان، این بار برایمان از انبار داستانهایش، برگهایی رو میکند؛ از «بانوی باغ» مینویسد که گویی نویسندهای دل به مِهر شخصیت داستانش ببندد، و باز نثرش آدم را میگیرد، عاشقی و سنگسار کوکب را به تصویر میکشد و مخاطب را به اشک میرساند، از تکگویی و پاسخهای سربازی میگوید که با قطعیت، اشتباهی را عنوان میکند، تهمت میزند و باور دارد که درست میگوید و همه جز خودش ناراستاند.
و در «دستور فارسی مرگ» از امیر داوودی شاعر میگوید که در شب شعرا دشمن پیدا میکند به خاطر خاطرخواهیاش و در آخر نیز تنها میماند با چشمی منتظر به دری که میداند، کسی کلونش را نمیکوبد...»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
در بخشی از کتاب آمده است: «من، توی سرم، توی دلم حالا دیگر فقط جهنم دارم. فکرم دیگر هیچجا نمیرود. نه به خانه، نه به دوستها، یا آیندهام. من اگر از این جنگ جان درببرم، کجا بروم؟ با چه دلی میتوانم مثل بقیه برگردم سر زندگی معمولی، کار، دل بستن به کسی، بچه، آسایش.. من محال است بتوانم زیر این همه سنگینی جنازۀ بچهها کمر صاف کنم.»
در پشت جلد کتاب نوشته شده: «هفت ناخدا دیگه اون محل قاچاقچی یا نیس. هرچی تو خاطرت هس، بریز دورا خیلی عوض شده. همهی اون کومه خشتیها ر کوفتن زمین، خونههای مهندسی ساز ساختن. همین روزا، میدون بلکه کوچههاش ر آسفالت می کنن. حالا وسط میدون، جخ همون جا که کوکب افتاد زمین، دارن باغچه بندی میکنن، درخت گل ابریشمی. بنفشه میکارن، زمسونا گل میکنه اندازهی کف دس.»
درباره نویسنده
شهریار مندنیپور در سال ۱۳۳۵ در شیراز متولد شد. نخستین مجموعهی داستان او به نام «سایههای غار» در سال ۱۳۶۸ منتشر شد. او مدتها سردبیر هفتهنامۀ توقیفشدۀ «عصر پنجشنبه» بود و هماکنون در آمریکا زندگی میکند. وی در دانشگاههای هاروارد و بوستون کالج و تافتس تدریس کرده است. از دیگر آثار او میتوان «مومیا و عسل»، «شرق بنفشه» و «کتاب ارواح شهرزاد» را نام برد.