کتاب «جنایتهای میهن پرستانه» با نام لاتین One, Two, Buckle my Shoe به قلم آگاتا کریستی در سال ۱۹۴۰ نوشته شده است. این کتاب در ایران نیز توسط انتشارات هرمس و با ترجمهی محمدعلی ایزدی در قطع پالتویی و ۲۴۲ صفحه منتشر شد. داستان این کتاب در مورد قتل دندانپزشکی به نام هنری مورلی است که در واقع دندانپزشک اختصاصی هرکول پوآرو نیز به حساب میآید.
کتاب «جنایتهای میهن پرستانه» با نام لاتین One, Two, Buckle my Shoe به قلم آگاتا کریستی در سال ۱۹۴۰ نوشته شده است. این کتاب در ایران نیز توسط انتشارات هرمس و با ترجمهی محمدعلی ایزدی در قطع پالتویی و ۲۴۲ صفحه منتشر شد. داستان این کتاب در مورد قتل دندانپزشکی به نام هنری مورلی است که در واقع دندانپزشک اختصاصی هرکول پوآرو نیز به حساب میآید. این دندانپزشک دقیقا در روزی به قتل میرسد که پوآرو دو ساعت قبلش در مطب او بوده است. این داستان همچنین سوژهی یکی از قسمتهای سریال کاراگاه پوآرو هم بوده است. این کتاب یکی از داستانهای خاص کریستی است که بعد از انتشارش نیز منتقدان زیادی به آن واکنش نشان دادند.
نظر خوانندگان در سراسر دنیا، درباره کتاب « جنایتهای میهن پرستانه » چیست؟
سولماز نظرش را در مورد این کتاب اینگونه بیان میکند:
«کتابهای آگاتا کریستی همیشه جذاب و زیباست. این کتاب هم از این قاعده مستثنی نبود و نویسنده بهزیبایی و با مهارت خاصی توانسته یک داستان پر از تعلیق و کشش را به خواننده تحویل دهد. اگر اهل خواندن رمانی متفاوت و جنایی هستید حتما این کتاب را بخوانید.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزهی خواندن باشند
پاراگرافی از کتاب را که در مورد گزارش یک جلسه است را در زیر میخوانیم:
«جلسه هیئت مدیران بدون هیچ مشکلی برگزار شد. گزارش خوبی ارائه شد و ظاهرا کسی مخالفتی نداشت. با وجود این، از دید تیزبین آقای رادرستاین یک چیزی بود. یک تغییر کوچک در طرز رفتار رئیس هیئت. در آهنگ صدای او یکی دو بار سکته و حالت عصبی دیده شد که در اینگونه جلسات سابقه نداشت. شاید از موضوعی سرّی رنج میبرد؟ ولی رادرستاین، هیچ موضوع سرّیای را نتوانست به آلیستر بلانت ربط دهد. او آدمی بسیار خونسرد، آرام و اساسا بسیار انگلیسی مآب بود. البته همیشه قضیه کبد بود، کبد آقای رادرستاین گاهی او را ناراحت میکرد. اما او هیچ وقت ندیده بود آلیستر از کبدش شکایت داشته باشد. کبد آلیستر به خوبی مغز و شم اقتصادیاش کار میکرد. نه این ربطی به سلامتی او نداشت؛ حالش کاملا خوب بود.»
پاراگرافی از کتاب را که در مورد آقای مورلی و دیدگاه او در مورد دولت است را میخوانیم:
«آقای مورلی سر صبحانه زیاد سرحال نبود. از خوراک گوشت خوشش نیامد، رنگ قهوه به نظرش مثل آب گلآلود بود و میگفت نان و بقیه غذاها هم یکی از یکی بدتر است. آقای مورلی مردی کوچک اندام، رکگو و غرغرو بود. خواهرش که خانه او را اداره میکرد مثل یک سرباز پیاده نظام درشت هیکل بود. او با قیافهای متفکر به برادرش نگاه کرد و گفت: مگر آب حمام دوباره سرد بود؟ آقای مورلی نسبتا با کج خلقی جواب داد: نه، نبود. بعد نگاهی به روزنامه انداخت و گفت: کار دولت دارد از بیکفایتی واقعی به احمقانه واقعی تغییر شکل میدهد. دوشیزه مورلی با صدای بسیار بلند جواب داد: واقعا که افتضاح است. او زن سادهای بود و همیشه فکر میکرد هر دولتی سر کار باشد حتما خوب است و با اصرار از برادرش خواست دقیقا توضیح دهد که چرا روش دولت فعلی غیرقابلقبول، بیفایده، احمقانه و آشکارا نوعی خودکشی است. وقتی آقای مورلی نظر خود را کاملا در این موردها بیان کرد، یک فنجان دیگر از همان قهوهای که به نظرش بد آمده بود، نوشید و از ناراحتی شدید بیرون رفت. بعد گفت: این دخترها هم مثل هم هستند! غیرقابل اعتماد و خودخواه و در هیچ موردی نمیشود به آنها اتکا کرد.»
پاراگرافی دیگر از کتاب را در زیر میخوانیم:
«بله همین طوره. نه؟ خیلی خوب. شما برنده شدی! من خیلی ترسیده بودم. بعد به جلو خم شد و گفت: من میخواهم یک چیزهایی را به شما بگویم. شما از آنهایی نیستی که آدم بتواند از سر خودش باز کند. ترجیح میدهم خودم بگویم تا اینکه بگذارم خودت پیگیری کنی و بالاخره تهوتوی آن را در بیاوری. من آن مرد، هوارد ریکس را دوست دارم. دیوانهاش هستم. مادرم مرا آورد اینجا تا از او دور باشم. یکی به این خاطر، یکی هم به خاطر اینکه عمو آلیستر به من علاقه پیدا کند و پس از مرگ داراییاش را برای من باقی بگذارد.»
دربارهی نویسنده
آگاتا کریستی در ۱۵ سپتامبر سال ۱۸۹۰ در انگلیس به دنیا آمد. او نویسندهای معروف در ژانر داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی است و همچنین مشهورترین نویسندهی زن تاریخ و ملکه جنایت انگلستان است. از کتابهای او میتوان به «و سرانجام مرگ»، «آیینه سرتاسر ترک برداشت» و «تحقیقات پوآرو» اشاره کرد.