کتاب «راز سیتافورد» (The Sittaford Mystery) نوشته «آگاتا کریستی»، در سال ۱۹۳۱ نگاشته شده است. این کتاب را مجتبی عبداللهنژاد ترجمه و انتشارات هرمس چاپ کرده است. کتاب راز سیتافورد یکی از آثار مشهور آگاتا کریستی است. این کتاب دارای داستان رازآلودی دارد که خوانندگان را به خود جذب میکند. در این کتاب، آگاتا کریستی باز هم توانسته است مخاطبان خود را در جریان یک معمای جنایی پیچیده قرار دهد.
داستان کتاب راز سیتافورد در یک روستای دورافتاده به نام سیتافورد رخ میدهد. در یک شب سرد زمستانی، گروهی از افراد در خانهای به نام سیتافورد گرد هم میآیند تا شب را با بازی روحخوانی سرگرم شوند. در این جلسه، یکی از شرکتکنندگان پیشبینی عجیبی راجعبه یک قتل مرموز در سیتافورد ارائه میدهد. همان شب، یکی از اعضای جلسه واقعاً به قتل میرسد و همه شوکه میشوند. از اینجا به بعد، داستان با راز و رمزگشایی این قتل پیچیده و معمایی ادامه مییابد.
یکی از ویژگیهای برجسته کتاب، رمز و رازها در داستان است. آگاتا کریستی با استفاده از این رمز و رازها، خوانندگان را به یک سفر مهیج میبرد. هیجان و تعقیبوگریز در طول داستان، خوانندگان را برای رمزگشایی ترغیب میکند.
همه نظرت زیر از سایت گودریدز آورده شدهاند. خوانندهای با اشاره به اینکه بیشتر نویسندههای همنسل نویسنده را دوست دارد، نوشته است: «خانم کریستی نویسندهای قابل احترام است. او خوب بلد است که مخاطب را با داستانسُرایی سرگرم کند. مثلا اینکه بلد است برای هر مشکلی دوجین راهکار با نبوغ شیطانی ارائه دهد!»
مخاطب دیگری نیز مینویسد: «یک بار دیگر، شوخطبعی کریستی مرا غافلگیر کرد. او یک نویسنده بامزه است! من تقریباً کتابهای او را به عنوان کمدی طبقهبندی میکنم. این کتاب پر از شخصیتهای متفاوت است. این کتاب را به دیگران توصیه میکنم.»
مخاطب دیگری نیز بیان میگوید: «اولین بار این کتاب را در سال ۲۰۱۷ شروع به خواندن کردم. واقعا از فضای معمایی و جذاب آن لذت بردم.»
بخشی از کتاب: «امیلی در برگشت شانس آورد و بهمحض اینکه وارد مسافرخانه شد با خانم بلینگ روبرو شد که توی هال ایستاده بود. با دیدن او گفت:
-وای، خانم بِلینگ. من عصر دارم از اینجا میروم.
- با قطار ساعت چهار میروید؟ به اکستر؟
-نه. میخواهم بروم به سیتافورد.
-به سیتافورد؟
از قیافهاش معلوم بود که خیلی کنجکاو شده.
-بله. میخواستم بپرسم تو سیتافورد جایی هست که اقامت کنم؟
-میخواهید شب بمانید؟
کنجکاویاش بیشتر شده بود.
-بله... چیزه... اگر اشکالی ندارد میخواستم برویم یک جای خلوت که خصوصی با شما صحبت کنم.
خانم بِلینگ با رغبت او را برد به اتاقک خصوصی خودش. اتاق کوچک و خلوتی بود که بخاری دیواری آن روشن بود و شعله میکشید.
امیلی گفت:
-خواهش میکنم به کسی نگویید و بین خودمان بماند.
میدانست که برای جلب همدردی او راهی بهتر از این وجود ندارد.
خانم بِلینگ چشمهای سیاهش از کنجکاوی برق زد و گفت:
-مطمئن باشید دخترخانم. به کسی نمیگویم.
-میدانید این آقای پیرسون...
-همین آقایی که جمعه اینجا بود و پلیس دستگیرش کرده؟
-دستگیرش کرده؟ واقعاً دستگیرشده؟
-بله خانمجان. حدود نیم ساعت پیش.
رنگ از چهرهی امیلی رفت. پرسید:
-شما... مطمئنید؟
-بله خانمجان. امی، خواهرم از گروهبان شنیده.
امیلی گفت:چه وحشتناک!
انتظار دستگیریاش را داشت، ولی بازهم ناراحتکننده بود. گفت:
-میدانید... من ... من نامزدش هستم و مطمئنم او این کار را نکرده. وای خدا، خیلی وحشتناک است.
بعد زد زیر گریه. قبلاً به اندربی گفته بود قصد دارد گریه کند، ولی چیزی که ازش میترسید این بود که خیلی راحت اشک میریخت. انگار گریههایش واقعی بود و از همین میترسید... .»
آگاتا کریستی یکی از نویسندگان برجسته و معروف انگلیسی در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ بود. او در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در شهر تورکی در انگلستان به دنیا آمد. نام اصلی او «ماری کلارا میلرز» بود اما با ازدواج با آرچیبالد کریستی، نام خانوادگی او به کریستی تغییر یافت. خانم کریستی به عنوان «ملکه جنایت» شناخته میشود و آثار او تأثیر بهسزایی بر ادبیات جنایی داشته است.
او در زمینه نوشتن داستانهای جنایی و رمزآلود، صاحبسبک و دارای مهارت بود و از راز و رمزگشایی بهعنوان مؤلفهای اصلی در آثارش استفاده میکرد. برخی از رمانهای مشهور او شامل «شرارتی زیر آب»، «قتل در خوابگاه دانشجویی» و «ملاقات با مرگ» میشوند.
او توانسته است بیش از ۶۶۰ میلیون نسخه از آثارش را در سراسر جهان بفروشد و بهعنوان یکی از نویسندگان پرفروش تاریخ، خود را معرفی کند. او همچنین برای خلق دو کاراکتر معروف به نامهای «هرکول پوآرو» و «میس مارپل» شهرت دارد. دقت و هوش فوقالعاده شخصیتهای کریستی و نوع داستاننویسی پیچیده و پررمزش، بر ادبیات جنایی تأثیر چشمگیری گذاشته است.
آگاتا کریستی در سال ۱۹۷۶ درگذشت؛ اما آثار او همچنان تا به امروز محبوبیت خود را حفظ کردهاند.