آدری هپبورن، یک روح زیبا (زندگی مادرم) سرگذشت زندگی آخرین معصوم سینما از زبان پسرش است. آدری هپبورن بازیگر سرشناس سینما ۴ بار نامزد جایزهی اسکار شد و بالاخره در سال۱۹۵۳ این جایزه را به خانه برد. جایزهی بشردوستانه، جایزهی بفتا و چندین جایزهی دیگر نیز در کارنامهی این بازیگر مشهور به چشم میخورد. آدری هپبورن یک روح زیبا (سرگذشت مادرم) روایتی از زندگی این ستارهی سینما از نگاه پسرش -شان هپبورن فرر- است. این کتاب با ترجمهی آیدا کریمی در انتشارات میلکان به چاپ رسیده است.
آدری هپبورن، یک روح زیبا (زندگی مادرم) سرگذشت زندگی آخرین معصوم سینما از زبان پسرش است. آدری هپبورن بازیگر سرشناس سینما ۴ بار نامزد جایزهی اسکار شد و بالاخره در سال۱۹۵۳ این جایزه را به خانه برد. جایزهی بشردوستانه، جایزهی بفتا و چندین جایزهی دیگر نیز در کارنامهی این بازیگر مشهور به چشم میخورد. آدری هپبورن یک روح زیبا (سرگذشت مادرم) روایتی از زندگی این ستارهی سینما از نگاه پسرش -شان هپبورن فرر- است. این کتاب با ترجمهی آیدا کریمی در انتشارات میلکان به چاپ رسیده است. آدری هپبورن علیرغم اصرارها در طول زندگیاش هرگز زندگینامهای برای خودش ننوشت؛ او معتقد بود ساده و معمولی زندگی کرده و حادثه یا اتفاق قابل ثبتی ندارد، اما کتاب آدری هپبورن یک روح زیبا (زندگی مادرم) حرفهای شنیدنی زیادی برای طرفداران او دارد. شان در این اثر به زوایای دیدهنشده و پنهان زندگی مادرش میپردازد؛ از دوران کودکی آدری که مصادف با جنگ جهانی دوم بود تا زندگی شخصیاش، بیماریاش و ازدواجهایش. شان در این اثر زندگی دختربچهی سختکوشی را روایت میکند که در شش سالگی پدرش خانه را ترک کرد، در فقر و محرومیت بزرگ شد و سخت تلاش کرد تا یک روز بهعنوان آخرین معصوم سینما شناخته شود. مخاطب در این اثر میتواند چهرهای تازه از آدری هپبورن ببیند، چهرهای که پشت نقشها و زیبایی مسحورکنندهی او پنهان بود. شان هپبورن فرر در این اثر بیپرده و صادقانه زندگی مادرش را روایت میکند.
کتاب آدری هپبورن یک روح زیبا (زندگی مادرم) با رویکرد صادقانهاش توانست نظر طرفداران این ستارهی پرنور سینما را بهشدت جلب کند. کتاب با پرداختن به جزئیترین مسائل زندگی یک ستاره توانست چهرهی جدیدی از او نمایان کند. یکی از خوانندگان این کتاب در سایت آمازون نوشته است: «این کتاب با قلم شان فرر روایت فوقالعادهای از زندگی خصوصی و اجتماعی آدری هپبورن است. شان در این اثر به مهمترین و جذابترین چیزها در مورد مادرش میپردازد و از زیادهگویی خودداری میکند. خواننده بعد از خواندن این اثر متوجه میشود آدری چه انسان و چه مادر فوقالعادهای بود. کتاب شامل عکسهای دیده نشده و روایتهای جذاب از آدری است؛ روایت از جوانی آدری شروع میشود و با مرگش به پایان میرسد. روی هم رفته اگر از طرفداران آدری هپبورن هستید، این کتاب باید در کتابخانهی شما حضور داشته باشد.» همچنین لحن صمیمی و روان شان برای روایت از زندگی یک ستاره با استقبال خوانندهها مواجه شد؛ خوانندهای در مورد لحن کتاب میگوید: «یک کتاب کاملاً خیره کننده! خیلی خوشحالم که این کتاب را خریدم؛ تصاویر و روایتهایی دوستانه از زبان پسر آدری هپبورن در مورد زندگی این ستاره. کتابی که شما را میخنداند، به گریه میاندازد و به دل زندگی این بازیگر میبرد.» ترجمهی فارسی این اثر هم توانست نظر طرفداران ایرانی آدری هپبورن را جلب کند؛ یکی از خوانندگان در مورد این اثر نوشته است: «همیشه آدری هپبورن را دوست داشتم، اما بعد از مطالعهی این کتاب دیدم به او تغییر کرد؛ حالا علاوهبر دوست داشتن احترام خاصی برایش قائلم.»
شان فرر در این کتاب سراغ درونیات یک چهرهی سینمایی میرود؛ درونیاتی که شاید ما در فیلمها نتوانیم خوب ببینیم. او در جایی از کتاب مینویسد: «مادرم یک راز داشت. فکر نمیکنم از اینکه آن را میگویم ناراحت شود. ما چیزها را بعد واضحتر میبینیم؛ بنابراین، آن راز بزرگ این است: او غمگین بود. نه اینکه زندگی با او بد کرده باشد. زندگی او سخت، ولی خوب بود. مادرم به خاطر دیدن آنچه در این جهان برای کودکان اتفاق میافتاد غمگین بود.» او همچنین بیپرده به سراغ روایت کودکی سخت آدری میرود و مینویسد: «او برایمان تعریف کرد وقتی چیز دیگری برای خوردن نبود، برادرانش غذای سگ میخوردند و دیگران پیازهای گل لاله می خوردند و اینکه نان سبز بود، چون تنها آردی که در دسترس بود از لوبیا به دست میآمد؛ او گاهی تمام روز را در رختخواب صرف خواندن میکرد تا احساس گرسنگی نکند.» شان همچنین در جایی از کتاب در مورد روحیات مادرش نوشته است: « مادرم فکر میکرد زندگیاش ساده بوده و بنابراین نوشتن دربارهی آن هم ارزش زیادی ندارد. تربیتش براساس ارزشهای دورهی ویکتوریایی تلقین میکرد آدم نباید هیچوقت به خودش توجه کند. احتمالاً مادرش گفته بود «تو زیاد جذاب نیستی». بنابراین او سخت کار کرد. مادر خوبی بود و در بقیهی چیزها هم تلاشش را کرد.»
شان هپبورن فرر -تهیهکننده و فیلمنامهنویس آمریکایی- فرزند آدری هپبورن و مل فرر است. شان سالهاست در صنعت سینما به فعالیتهای مختلفی مشغول است؛ او بعد از مرگ مادرش صندوق کودکان آدری هپبورن را تأسیس کرد تا ادامهی راه مادرش در زمینهی کمک به کودکان محروم دنیا باشد. شان همچنین به همراه همسرش کتابی دربارهی کودکی آدری هپبورن در اروپا منتشر کرد و تمام درآمد حاصل از این کتاب را به سازمان بیماریهای نادر بخشید. شان در پیشگفتار در مورد این کتاب نوشته است: «این پیشگفتار را در حالی مینویسم که حدود ۹ سال است آدری کاتلین هپبورن راستون ما را ترک کرده است. او مادرم بود، یا باید بگویم هنوز مادرم است. نوشتن این کتاب را در ۲۱ ژانویه ۱۹۹۳، روز بعد از فوت او شروع کردم. تقریباً چهار سال طول کشید تا اولین کلمات را روی کاغذ بیاورم. مادرم در سال ۱۹۹۳ فوت کرد و هنوز... او در همه جا هست: همیشه در تلویزیون، فروشگاههای ویدئویی، مجلات، کتابفروشیها، بیلبوردهای عظیم در فرودگاهها و آزادراهها، مرکز شهر در ایستگاههای اتوبوس، همه گفتوگوهایی که دیر یا زود با هرکسی خواهم داشت، کار و افکارم، بهخصوص از وقتی شروع به نوشتن این کتاب کردهام و گاهی... در رویاهایم.»
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید کتاب تاریخی نیز بازدید فرمایید.