جستجوی شما نتیجه‌ای نداشت.

بند محکومین

قیمت:
195,000 تومان
مشخصات کتاب بند محکومین
کشور مبدا
تعداد صفحات
227 صفحه
شابک
9786002298928
سال خلق اثر
1399
سال انتشار
1399
قطع
رقعی
جلد
نرم
نوبت چاپ
13
این کتاب در یک نگاه

کتاب «بند محکومین»، از جمله کتاب‌های پرفروش بازار نشر است. بند محکومین نوشته‌ی «کیهان خانجانی» است که «انتشارات چشمه» آن را منتشر کرده است. 


بیشتر بخوانید
خلاصه کتاب بند محکومین

داستان کتاب درباره‌ی ۱۵ شخصیت متفاوت است که زندان مهم‌ترین نقطه مشترک‌شان است. نویسنده با انتخاب شخصیت‌های زندانی، ابتکار به خرج داده و به سراغ کسانی رفته که نه‌تنها جامعه به صورت کلی بلکه حتی نویسندگان هم آن‌ها را نادیده می‌گیرند و کم‌تر کتاب خوبی در این زمینه پیدا می‌شود که یک زندانی شخصیت اصلی داستان باشد. این کتاب با ریتم تند و طنزآلود خود، تاریکی‌هایی که سرنوشت بر سر زندانیان محکوم در بند فرود آورده است را نرم و لطیف کرده و این جادوی دنیای ادبیات است که آقای خانجانی به‌خوبی از پس این کار برآمده است.

نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب بند محکومین چیست؟

در ادامه نظر بعضی از خوانندگان که در طاقچه دیدگاه خود را ثبت کرده‌اند با هم می‌خوانیم. خواننده‌ای با تیزبینی و دقت مثال‌زدنی، می‌نویسد: «ماجراهای کتاب در بند محکومین زندان «لاکان رشت» اتفاق می‌افتد. راوی مرد معتادی است به اسم «زاپاتا» که خوب می‌تواند ادای آدم‌ها را درآورد و فیلم بقیه را بگیرد. شروع داستان از جایی است که دختری وارد بندِ محکومینِ مردان می‌شود و این عجیب‌ترین اتفاقی است که در آن‌جا افتاده. راوی برای تعریف این حکایت از تکنیک جالبی استفاده می‌کند و هر بار اسم کسی را می‌برد، حکایت آن شخصیت را به صورت کامل در یک فصل جدا نقل می‌کند. فصل‌های کتاب را این شخصیت‌ها می‌سازند که هر کدام اسم مستعار دارند، مثل؛ «بد لج»، «سیاسیاسیا»، «شاه دماغ»، «رفیق مهندس» و... به نظرم یکی از بخش‌های جذاب کتاب زبانش بود. خیلی خوب ترکیبی از لهجه و اصطلاحات گیلکی را با اصطلاحات و زبان زندان ترکیب کرده بود. پر بود از تکه کلام و ضرب‌المثل و توصیف‌های هوشمندانه که با رگه‌های طنز و شوخی پیوند زده بود. با وجود این¬که زبانش بسیار پخته و خوب از کار درآمده اما ممکن است خواندنش برای همه راحت نباشد و بعضی از قسمت‌ها را باید یکی دوبار خواند تا منظورش را فهمید. کار جالب دیگری که نویسنده کرده، عوض کردن برخی از لغت‌هایی است، که به دلیل سانسور نمی‌شود استفاده کرد.»

جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند

در همان ابتداهای کتاب با نثر کتاب و زبان طنز نویسنده به‌خوبی آشنا می‌شویم. می‌خوانیم: «عشق من دختر فامیل بود ولی قصه من قصه آدمی است که یک خروار دندان دارد، همه روی لبش. هر چقدر درد بکشد، ناله بزند، گریه کند، هیچ کس باور نمی‌کند. چرا؟ چون دارد می‌خندد. هر چه بگویم، می‌گویند توهَم است. هر چه قسم بخورم، هر چه گِرو بگذارم، باورشان نمی‌شود. نمی‌دانم بین این همه جور معتاد، چرا هیچ‌کس حرفِ بنگی جماعت را نمی خواند! البته آدم بنگ که می‌کشد، کارهایی می‌کند که فرداش که یادش می‌افتد، از بس شرمش می‌شود باز می‌کِشد تا فراموش کند.»

در بخشی دیگر از کتاب با توصیفات این نویسنده داخلی بیش‌تر آشنا می‌شویم: «شب‌هایی که بعدازظهرش ملاقات بود و چپِ بچه‌ها پُر، از دولتی‌شان چیزی می‌رسید دخل‌وخرج را کله‌به‌کله بیاورم. در عوض می‌خواستند حالی بدهم به جمع. همه نشئه سرِ تخت‌ها، چای کنارشان، سیگار دست‌شان، رو به من فتوا می‌دادند برو در پوستِ خلق‌اللهِ بندِ محکومین. بعد، مثلِ آهنگ درخواستی، نام زندانیان را می‌بردند. من هم حکایتِ یکی‌یکی‌شان را دقیق با اَدا و زبان و صدای خودشان تعریف می‌کردم؛ چه‌جور آدمی بود، عشقش کی بود، چه بر او گذشت، چه‌طور گیر کرد، در زندان چه‌کارها می‌کند. همه خنده می‌زدند و دستخوشْ سیگار پرت می‌کردند؛ همان‌جور که برای معرکه‌بگیرها پول می‌اندازند. خلاصه زندان است، هر کس فنی دارد برای گذرِ روز و گذرانِ خماری؛ این هم فنِ من بود، تنها فنی که از جغلگی برایم ماند تا نمیرم از بی‌اسبابی.
در چنین جایی، کم‌تر از قتل را تعریف کردن اُفت داشت، چه برسد به ماجرای دخترِ فامیل...»

دیدگاه‌های کاربران درباره‌ی کتاب «بند محکومین»
0 دیدگاه
0
(0 رای)
امتیاز شما به این کتاب:
دیدگاه خود را بنویسید:
ثبت دیدگاه
کتاب‌های پیشنهادی کتاب‌های پیشنهادی
عضویت در خبرنامه‌ی بوک‌لند
برای اطلاع از تخفیف‌ها، فروش‌های ویژه و پیشنهادها، در خبرنامه‌ی ما عضو شوید.