«بنفش مایل به لیمویی» اثر تازه یاسمن خلیلیفرد، رمانی است که به روابط شخصیتها در جامعه مدرن امروزی میپردازد. تقابل شخصیتهای گوناگون با درونمایه روانشناسانه و روایت داستان از زبان سه راوی متفاوت باعث جذابیت این داستان شده و خواننده را درگیر میکند.
داستان از زبان شیانه، ایدا و نادر، سه شخصیت اصلی روایت میشود. شیانه بازیگر معروف ایرانی است که به دلیل حواشی پیش آمده در ایران مجبور شده به فرانسه مهاجرت کند و از همسرش نادر جدا شود.
حالا نادر با همسرش آیدا و فرزندشان پویا به قصد تحصیل پویا در مدرسه بازیگری و به میزبانی شیانه راهی پاریس میشوند.
ماجرا از جایی شروع میشود که نادر و شیانه به دنبال درنا میگردند؛ اما پیدایش نمیکنند. درنا فرزند آنها از ازدواج نافرجامشان است.
نظر خوانندگان درباره کتاب «بنفش مایل به لیمویی» چیست؟
فاطمه رحیم زاده از خوانندگان این کتاب و کاربران سایت ایران کتاب میگوید:
یکی از ویژگیهای کتابهای خانم خلیلیفرد سن شخصیت هایش است. شخصیت هایی که چند دهه عمرشان را زندگی کردهاند، سختی کشیدهاند، گرمی و سردی روزگار را چشیدهاند و الان به دنبال نتیجهی آن چند دههی عمرشان میگردند. شخصیت پردازی کتاب واقعی و ملموس بود و تصمیم گیری شخصیتها باعث میشد چند حس ترحم، عصبانیت و قضاوت را با این کتاب تجربه کنم. روند داستان تقریباً تند است اما نویسنده برای پایان دادن به کتاب عجلهای نکرده و در آخر، کتاب جمع بندی خوبی دارد. از دیالوگهایی که دقیقاً بهجا و درست نوشته شده بود خیلی لذت بردم. کتاب کمی تلخ است اما زیاد اذیت کننده نبود.
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
«هرشب بعد از اجرای هدا گابلر در تئاتر سنژرمن برایم دستهگلی میآورد پشت صحنه. دستهگلهایی بینامونشان. روی گلها کارتهایی بود با دستخطی ثابت:«شما بهترین هدا گابلر تاریخ تئاتر هستید» هر که بود یا سر از تئاتر درنمیآورد، یا لطف اغراقآمیزی به من داشت و شاید هم دستم انداخته بود. درباره هویتش برای خودم خیالبافیهایی میکردم: یک زن جوان که آرزو دارد بازیگر شود، یک دانشجوی خارجی پیگیر و شیفته تئاتر که من را الگو قرار داده، یک هموطن خجالتی که از دیدن هموطنش بر صحنه یکی از مهمترین تماشاخانههای پاریس به وجد آمده و بعد مثل احمقها احتمال میدادم آوردن گلها کار موعظ باشد. خیال میکردم میخواهد دلگرمم کند. با این فرضیه ساختگی حالم خوب میشد. فکر میکردم لابد جایی گوشه و کنار سالن مینشیند و اجرا را تماشا میکند و بعد آهسته و بیصدا از در خروجی بیرون میرود. موعظ اما آنقدر دستودلباز نبود که هر شب پولش را حرام گل کند.»
«آدم بعضی چیزها را فقط به زبان مادریاش میتواند بگوید. بعضی خاطرات، بعضی عکسها، بعضی جاها، بعضی بوها، بعضی اسمها را فقط با کسی میشود شریک شد که تجربهشان کرده باشد»
درباره نویسنده
یاسمن خلیلیفرد، فارقالتحصیل کارشناسی ارشد کارگردانی سینما از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر تهران است. به عنوان منتقد در رونامهها و نشریاتی مانند بانی فیلم، هنرمند، سروش هفتگی و دوهفته نامه نیم رخ فعالیت کرده و عضو انجمن منتقدین سینمای ایران است.
خلیلیفرد سابقه کارگردانی، دستیاری کارگردان، فیلمنامهنویسی و فعالیت به عنوان منشی صحنه در چند فیلم کوتاه را در کارنامه دارد.
«یادت نرود که ...» و «نقش جنگ بر سینمای غیرجنگی ایران» از دیگر تالیفات اوست.