جستجوی شما نتیجه‌ای نداشت.

پارک شهر

قیمت:
85,000 تومان
مشخصات کتاب پارک شهر
کشور مبدا
تعداد صفحات
217 صفحه
شابک
9786002299086
سال خلق اثر
1399
سال انتشار
1399
قطع
رقعی
جلد
نرم
نوبت چاپ
4
این کتاب در یک نگاه

همیشه زندگی ما را به سمتی که فکر می‌کنیم نمیبرد؛ همۀ تصوراتی که از دوره جوانی به آنها فکر و راجع‌به آنها رویاپردازی می‌کردیم یا حتی به خاطرشان تلاش می‌نمودیم، ممکن است به‌خاطر به وجود آمدن یک سری شرایط غیر منتظره در چشم به ‌هم زدنی از بین بروند و ورق به‌طور کلی برگردد... . «پارک شهر» داستان همین غیرمنتظره‌هاست.


بیشتر بخوانید
خلاصه کتاب پارک شهر

در رمان پارک شهر داستان مردی به نام آیدین را می‌خوانید که در غسالخانه پزشکی قانونی مشغول به کار است و در کنار پدری بیکار و مادری بیمار زندگی می‌کند. ماجرای این کتاب زمانی آغاز می‌شود که آیدین مادر خود را از دست می‌دهد.آیدین کتاب عاشق هن، گل و موسیقی است و رویاهای زیادی در سر دارد. اما سرنوشت لحظه‌های تاریکی را برای او در نظر گرفته است. چطور زندگی و سرنوشت، پسری جوان و هدفمند را که عاشق هنر بود به سمت غسالخانه‌ای مملو از درد، رنج و مرگ می‌کشاند! پسری مهربان که اکنون خشم تمام وجودش را فرا گرفته و در تاریکی مطلق، یکه و تنها دست‌و‌پا می‌زند... .

درباره ترجمه کتاب پارک شهر

کتاب پارک شهر به نویسندگی هانیه سلطان پور توسط نشر چشمه در سال ۱۴۰۰ به زبان فارسی منتشر شد و توسط انتشارات رادیو گوشه به صورت صوتی نیز پخش شده است.

امتیاز کتاب پارک شهر در گودریدز

  • تعداد نظرات: 15
  • تعداد امتیازدهی: 69
  • میانگین امتیاز(از5): 3.54

نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب پارک شهر چیست؟

نجمه اکبری از خوانندگان کتاب پارک شهر، دیدگاه خود را اینگونه بیان کرده است: «سخن در باب این رمان قطعا در چند پاراگراف نخواهد گنجید. گفتنی بسیار دارد و صحنه صحنه‌اش به دل می نشیند. رمانی که واضحا وقت بسیاری برایش صرف شده و البته واضح است که قسمت‌هایی از آن هم حذف شده است. پشتوانه‌ی ادبی غنی نویسنده‌ی جوان بیش از همه در صحنه‌هایی هویداست که از آثار فاخر ادبیات فارسی به عاریت گرفته شده است: شرایط آیدین مرادخانی و پدرش بی‌شباهت به آیدین و پدرش در "سمفونی مردگان" نیست و فضاسازی کتاب مرا به شدت یاد "کوچه‌ی ابرهای گمشده" کوروش اسدی می‌اندازد. اما با این همه "پارک شهر" خود خود خودش است. یک رمان کامل با دغدغه و صحنه‌ها و استیل ناب. نکته‌ی قابل‌توجه آن است که در طول داستان جنسیت‌زدگی و خشونت مردانه به‌قدری خوب توصیف شده که یادت می‌رود نویسنده دختری است از نسل جوان. دختری که به شدت با کلیشه‌نویس‌های زن امروز ایران فاصله گرفته و به‌خوبی نشان داده که در ترسیم فضای مردانه یک زن چقدر می‌تواند بهتر باشد. امیدوارم باز هم شاهد رمان‌های ناب هانیه‌ی جوان باشم.»

حسین رحمتی‌زاده درباره تجربه خواندن کتاب می‌نویسد: «نویسنده ریسک بزرگی کرده که راوی را مرد انتخاب کرده اما لنگان‌لنگان از پس روایت برآمده. شخصیت‌پردازی ضعیف بود. مخصوصا زن‌های داستان. چرایی وجود خیلی از شخصیت‌ها هرچه جلوتر می‌رفتم پررنگ‌تر می‌شد. فضاسازی نقطه قوت رمان بود. پیرنگ استخوان‌داری نداشت. در نهایت رمان ایرانی سطح متوسط و قابل پیشنهادی است.»

جملاتی از کتاب که شاید انگیزه ی خواندن باشند

قسمتی از کتاب را با هم می‌خوانیم: «هوا سرد و خشک بود. یک سیگار آتش زدم و نشستم روی نیمکت آهنی جلوِ درِ غسال‌خانه. مرد قدکوتاهی که طرف دیگر نیمکت نشسته بود، با نوک کفشش خاک را می‌کَند و گریه می‌کرد. پاکت سیگار را از جیبم درآوردم و گرفتم جلوش. «می‌کشی؟» در همان حالِ گریه گفت «اهلش نیستم.» پاکت را گذاشتم جیبم. «پس این‌طوری نکن.» جوری که انگار داشت با خودش حرف می‌زد گفت «آخه مادرم بود.» بعد یک نفس بلند کشید، با پَر دماغش ور رفت و گفت «باهاش قهر بودم.» سرم را گرفتم رو به آسمان، دود سیگار را بیرون دادم و گفتم «نه، منظورم اینه که نیمکت لَقه، هی تکون می‌خوره.» پسربچه‌ای مقابل نیمکت نشسته بود زمین و داشت با مورچه‌ها بازی می‌کرد. مرد پاهاش را قلاب کرد دور هم و تو هوا تکان‌تکان داد. دستم را انداختم پشت گردن نیمکت. کلاغی نشسته بود روی تابلوِ «به طرف غسال‌خانه». ساکت. یک نفس دیگر از سیگار گرفتم و منتظر شدم تا جنازه‌ی مادر را تحویل بدهند. پسربچه شروع کرد به له کردن مورچه‌هایی که از درز میان جدول و آسفالت بیرون می‌آمدند. مرد گفت «نکن.» و باز انگار داشت با خودش حرف می‌زد. پرسیدم «پسرته؟» «آره.» پسربچه پرسید «این‌ها هستن که تو قبرْ آدم رو می‌خورن؟» مرد سرفه کرد و گفت «چرت نگو احمق.» گفتم «می‌دونی، کاش لااقل جمعه‌ها مرگ‌ومیر تعطیل بود.» مرد بلند شد، دست پسرش را کشید و بلندش کرد. پدر آن‌سوتر روی یک بلوک سیمانی نشسته بود و دستش زیر چانه‌اش بود. برایش دست تکان دادم اما ندید. سیگار از میان انگشت‌هام افتاد زمین. خم شدم سیگار را بردارم که یکی از وسط جمعیت داد زد «پروین مرادخانی».»     

درباره نویسنده کتاب پارک شهر

هانیه سلطان‌پور متولد سال ۱۳۶۴ است. او در سال ۱۳۹۶ برنده جایزه ادبی واو شد و از دبیرخانه جایزه ادبی (که متفاوت‌ترین رمان ادبیات ایران را به صورت سالانه معرفی می‌کند)، جایزه اش را دریافت کرد. از معروف‌ترین آثار او می‌توان به پارک شهر و در عمق یک و نیم‌ متری اشاره کرد.

خرید کتاب پارک شهر

اگر اولین باری است که از بوک لند خرید می‌کنید، می‌توانید کتاب پارک شهر را با ۲۵درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوه خرید آنلاین کتاب می توانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.

دیدگاه‌های کاربران درباره‌ی کتاب «پارک شهر»
0 دیدگاه
0
(0 رای)
امتیاز شما به این کتاب:
دیدگاه خود را بنویسید:
ثبت دیدگاه
کتاب‌های پیشنهادی کتاب‌های پیشنهادی
عضویت در خبرنامه‌ی بوک‌لند
برای اطلاع از تخفیف‌ها، فروش‌های ویژه و پیشنهادها، در خبرنامه‌ی ما عضو شوید.