انقلاب اسلامی در سال ۵۷ پدیدهای است بزرگ که بسیاری درباره وقوع آن نظریهپردازی کردهاند. یکی از این افراد صادق زیباکلام است که کتاب «مقدمهای بر انقلاب اسلامی» را نگاشته است. «مقدمهای بر انقلاب اسلامی» نگاهی متفاوت از آنچه تاکنون شنیدهایم، به این موضوع مهم میاندازد.
این کتاب ۶ فصل دارد که عوامل سقوط شاه و پدید آمدن انقلاب ۵۷ را بررسی میکند. در این کتاب سعی شده است تا این موضوع دقیقتر و درونیتر بررسی و از تئوریهای توطئه دوری شود. تئوریهایی که فقط یک گزاره دارند و با آن همه پدیدهها چه بزرگ و کوچک را تحلیل میکنند. این کتاب خط بطلانی بر این نظریات سطحی میکشد.
فهرست مطالب کتاب:
یکی از کسانی که کتاب را خواننده است، علیرضا نام دارد. او از نگاه کمتر تعصبآلود کتاب سخن میگوید:
«بعد از مدتها محتوایی جامع راجعبه انقلاب 57 خواندم که سعی کرده با بررسی اتفاقات و جریانات سیاسی و اجتماعی منتهی به این واقعه، به واکاوی دلایل آن بپردازد. البته بدون آنکه «مجاهدین» را «منافقین» بخواند و یا شاه را بر فراز شوکت همایونی بنشاند و حلوا حلوا کند و یا برعکس او را عروسک خیمهشببازی غربیها بداند. تاریخ همین است؛ گنگ و بدون قطعیت مانند بسیاری از چیزهای دیگر.
مطالعهٔ سرگذشت جوانان دهه 30 و 40 که شاید پدربزرگهای خودمان باشند از آن جهت برایم عبرتآموز بود که میبینم چقدر دنیای جوانان امروزی این مرز و بوم دچار تحول شده است. جوانان دانشجوی دانشگاههای پلیتکنیک و تهران و خیل عظیم مردم که به اسلام نجاتدهندهای دل بسته بودند که بازرگان و شریعتی برایشان تفسیر کرده بودند یا جوانان دیگری که شوروی کمونیستی را کعبهٔ آمال خود میپنداشتند و برای رسیدن به محبوبشان به آن دیار کوچ میکردند.
دیدن اینکه حالا خود زیباکلامها، خود مخملبافها، خود تاجزادهها و غیره اینگونه کاسهٔ لبریزِ اعتقاداتِ گذشتهشان واژگون شده و حال با هر اثر و سخن جدیدشان زاویه بیشتری با گذشته خودشان پیدا میکنند، این را به ما یادآوری میکند که بدویت فکری ما انسانها مسئلهٔ تازهای نیست و البته اینکه باورهای افراطیمان عمر کوتاهی دارند شاید حتی کوتاهتر از طول عمر ناچیزمان.»
در بخشی از کتاب درباره انواع تحلیلهایی که از دل تئوریهای توطئه در انقلاب ۵۷ بیرون آمدهاند، میخوانیم:
«برخی معتقدند که انقلاب اسلامی در حقیقت یک توطئهٔ از قبل طرحریزی شده توسط قدرتهای خارجی برای ساقط نمودن رژیم شاه بود.
طرفداران این تز در ابتدا بیشتر اعضا خاندان سلطنتی، بالاخص شخص شاه، دربار، برخی از مقامات ارشد رژیم پیشین، اقشار مرفه و وابستگان به رژیم، بعضی از سران نظامی و انتظامی رژیم پهلوی بودند. اما اختلافات و مشکلات بعد از انقلاب، بهتدریج اقشار بیشتری را به سوی این تحلیل کشاند.
طرفداران فرضیه توطئه نوعاً غرب و بالاخص آمریکا و انگلیس را متهم به خالی نمودن زیر پای شاه میکنند. البته اقلّیت کوچکی پای شرق و شوروی سابق را نیز به میان میکشند. در پاسخ اینکه انگیزه غرب برای از میان برداشتن شاه چه میتوانسته بوده باشد نظر واحدی وجود ندارد.
برخی معتقدند که انگلیس میخواست از شاه بخاطر نزدیک شدنش به آمریکا (از مرداد سال ۱۳۳۲ به بعد) انتقام بگیرد. برخی دیگر معتقدند که غرب میخواست شاه را بهسبب نقشش در افزایش قیمت نفت در اوپک تنبیه نماید. شما بیشتر بحث میکنند که ایران در سالهای آخر رژیم سریعاً بهسمت پیشرفت و صنعتی شدن حرکت مینمود. غرب که بازارهای خود را در خطر میدید رژیم شاه را واژگون نمود تا جلوی بوجود آمدن «ژاپن دومی» را بگیرد. و بالاخره نظر دیگری معتقد است که ایران قربانی بده بستان بین دو ابرقدرت شد: آمریکا ایران را داد تا در جایی دیگر از شوروی امتیاز بگیرد.»
و در بخشی دیگر از کتاب:
«این درست است که شاه ناامید، درمانده، متحّیر و شگفتزده از آمریکاییها میپرسید «که او میباستی چه بکند و از او شخصا چه میخواهند»، اما این حالت در اوج نهضت و هفتههای آخر رژیم پیش آمده بود. مقطعی که فشار و گستردگی انقلاب عملاً شاه و رژیمش را فلج ساخته بود. بعلاوه، دقیقتر که نگاه کنیم آمریکاییها نیز کمتر خود را در موقعیتی میدیدند که به عنوان ارباب به شاه دستور داده و صراحتاً و آمرانه برای وی تعیین تکلیف نمایند. خود این عدم تعیین تکلیف از طرف واشنگتن، به نحوی که خواهیم دید، در حقیقیت یکی از معضلات اساسی برای شاه شده بود که نمیتوانست و نمیفهمید آمریکاییها بالاخره از او چه میخواهند. آنچه که شاه نتوانسته بود دریابد این واقعیت بود که در ارزیابی، مقابله و چارهاندیشی با طوفان انقلاب اسلامی ایران آمریکاییها اگر بیش از او متحّیر نبودند یقیناً دست کمی هم از او نداشتند.
مشکل شاه در این بود که او به این تصور غلط دچار شده بود که گمان میکرد در سیاست کلی آمریکا تغییر بنیادی به وجود آمده که او از ماهیت آن چندان سر در نمیآورد. فیالواقع انگیزه و دلیل اصلی شاه زمانی که از آمریکاییها میپرسید «چه باید کرد؟» این نبود که از «ارباب» میخواست برای «مهره» تعیین تکلیف نماید. بلکه او بیشتر به دنبال آن بود که جایگاه خود، رژیمش و نقش ایران را در این تغییری که، به زعم او، در سیاست آمریکا به دنبال به قدرت رسیدن حکومت کارتر پدید آمده بود را بداند؟»
صادق زیباکلام استاد تمام دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است که در سالهای اخیر برخی از صحبتهای او در رسانهها نیز برایش دردسر شده است و چندین بار تاکنون از طرف اشخاص و نهادهای مختلف برای او احضاریه آمده است. وی انقلابی خیلی قبل و اصلاحطلب سابق است که به طور مستقل نظراتش را در شبکههای اجتماعی با دیگران به اشتراک میگذارد.
کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» او از معروفترین کتابهایی است که نوشته است. او کتابهای دیگری نیز مانند «هاشمی رفسنجانی و دوم خرداد»، «غرب چگونه غرب شد؟» را نیز در کارنامه خود دارد.
اگر اولین باری است که از بوک لند خرید میکنید میتوانید کتاب مقدمهای بر انقلاب اسلامی را با 25درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوۀ خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
برای خواندن کتاب های سیاسی بیشتر، به صفحه خرید کتاب علوم سیاسی سر بزنید.