من سفرم؛ پارهنامههایی از عباس کیارستمی مجموعه نامههای عباس کیارستمی به عزیزانش است که طی سفرهایش آنها را نوشته؛ برخی را پست کرده، و برخی را نزد خود نگاه داشته است. من سفرم؛ پارهنامههایی از عباس کیارستمی با مقدمۀ بهمن کیارستمی، تصویر نامههای عباس و برخی از عکسهایش در سفرها، ازسوی چاپ و نشر نظر در سال 1399 به چاپ رسیده است. در ابتدا، پس از مقدمۀ بهمن کیارستمی، با یادداشتی از مرتضی کاخی روبهروییم که طی آن ماجرای بازگرداندن کیارستمی، از پراگ به ایران، شرح داده شده است. سپس، با مجموعهای از نامهها و تصاویر مواجه میشویم.
کتاب من سفرم مجموعه نامههای عباس کیارستمی است از پراگ، مسکو و... . سفر او به پراگ احتمالاً یکی از مهمترین و عجیبترین سفرهایش بوده است. حتی بهمن کیارستمی در مقدمۀ کتاب مینویسد نمیدانم پراگ چه داشت که پدرم اینهمه وقت در آن دوام آورد، کسی که بیش از دو هفته نمیتوانست از تهران دور بماند. کیارستمی درواقع به پراگ دعوت شده بود، اما هیچکس در فرودگاه به استقبال او نیامد و او در تمام مدت اقامتش، تنها، بدون اینکه زبان بداند، در شهری غریب پرسه میزده و حتی خانوادهاش نیز از او بیخبر بودهاند. این بیخبری نهایتاً باعث میشود برای یافتن و بازگرداندن او اقداماتی صورت گیرد.
بهمن کیارستمی در بخشی از مقدمۀ کتاب دربارۀ نامههای پدرش چنین مینویسد: «قدیمیترین نامهای را که پیدا کردم نهم دی 1349 از پراگ به مادرش نوشته و، بیآنکه بگوید یک ماه پیش از تولد پسرش در آن شهر یخزده چه میکند، از شگفتیهای خیالی شهری میگوید که ساعتی چنان عظیم دارد که صدای زنگش تا مراکش میرود و صبحها ویلهلم اول، پادشاه مغرب، با صدای آن از خواب بیدار میشود. اما نامههایی که از مسکو و پراگ و پاریس و کن برای پروین نوشته، سفرنامههایی از سرزمینهای خیالی نیستند؛ یا رنجنامهاند یا خبرنامه. در آنهایی که فرستاده از خودش خبر داده و در نامههایی که پیش خودش نگه داشته از غم فراق نوشته و احوالش را شرح داده، انگار که برای دو پروین مختلف مینوشته...».
در یکی از سایتها، فردی به نام سارا میم دربارۀ کتاب چنین نوشته است:
«انتشار نامهها بهنظرم از جذابترین کارهایی است که در بخش فرهنگ و ادب انجام میشود. نامهها از خصوصیترین و پنهانترین زوایای روح آدمی میآیند. کتاب در سفرم عباس کیارستمی، مجموعۀ نامههای اوست به خانواده و دوستانش زمانی که در پراگ، مسکو و شهرهای دیگر بوده است. انتشار این نامهها، خصوصاً بدین شیوه که دستنوشتههای نویسنده نیز قابل مشاهده است، ارتباط خیلی خوبی با مخاطب برقرار میکند. همچنین امکان شناخت هنرمند را از زاویۀ دیگری نیز میدهد.»
در یکی از نامههای کیارستمی چنین میخوانیم:
«همه دیشب با تو بودم نخوابیدم و اگر خوابیدم بازهم با تو بودم.
داشتم برایت قصه تعریف میکردم یک قصه برای فیلم. در همه این شهر به این بزرگی کسی را نمیشناسم که با لذت برایش تعریف کنم! جایی که داشتم برایت تعریف میکردم آخرین رستورانی بود که با هم رفتیم. نه اسم خیابانش را میدانم نه اسم رستورانش را و نه اسم شیرینی که پایان کار سفارش دادی امّا گفتی که خیلی خوب است!
مزهاش خیلی خوب بود ... داشتم قصه را همانجا تعریف میکردم ... من میخواستم تو فقط به صدای من و قصه من گوش کنی البته صدایم خیلی خوب نبود امّا قصهام خیلی! انقدر انرژی دارم که خیال میکنم میتوانم تا آخر عمر نخوابم.»
عبّاس کیارستمی (متولد اول تیر 1319 ـ درگذشتۀ 14 تیر 1395) بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین سینماگران ایران و جهان شناخته میشود. او از سال ۱۹۷۰ میلادی در حوزۀ سینما شروع به فعالیت کرد و بیش از ۴۰ فیلم بلند، کوتاه و مستند ساخت. از مهمترین کارهایش میتوان به سهگانۀ کوکر (خانۀ دوست کجاست/ زندگی و دیگر هیچ/ زیر درختان زیتون)، کلوزآپ، طعم گیلاس، باد ما را خواهد برد و ... اشاره کرد. او در دورۀ پایانی فعالیتش به فیلمسازی بیرون از ایران روی آورد که حاصلش فیلمهایی مانند کپی برابر اصل و مثل یک عاشق بود.
ازجمله دیگر فعالیتهای هنری کیارستمی باید به فعالیتهایش در زمینۀ شعر، عکاسی، چیدمان، موسیقی، طراحی گرافیک، و نقاشی اشاره کرد. او را باید در زمرۀ سینماگران موسوم به موج نو سینما در ایران و همتای سهراب شهیدثالث و پرویز کیمیاوی به شمار آورد. سادگی، استفاده از کودکان بهعنوان نقش اول و قهرمان داستان، سبکِ مستندگونه، بهرهگیری از فضاهای روستایی، حذف کارگردان، شاعرانگی و نیز مکالمۀ شخصیتها در سواری برخی از ویژگیهای فیلمهای کیارستمی هستند. گفتنی است او پنج بار نامزد دریافت جایزۀ نخل طلای جشنوارۀ فیلم کن شد و در سال ۱۹۹۷، در پنجاهمین دورۀ این جشنواره، برای فیلم طعم گیلاس این جایزه را دریافت کرد.