از متن:
«می دانی چطوری است سیمین جان؟ از کاغذهایت_گرچه چیزی نمی نویسی_پیداست که تو هم حال مرا داری، ولی این هم هست که برای غصه های تو مفری و یا مفر هایی هم هست که جلب توجهت را می کند و نمی گذارد زیاد ناراحت باشی. و اینقدر دیدنی هست که خیلی چیزها را از یادت می برد. از کاغذها پیداست. خودت نوشته بودی که حالت «بهتر از آن است که متوقع بودی.» بدان که بهتر هم خواهد شد. اگر به مناسبتی، دو سطر یاد هندوستان بی بو و بی خاصیت من می افتی، دو سطر بعد مشاهدات جالب خودت را می نویسی. و همین انصراف خاطر اجباری خودش بزرگترین کمکها را به تو میتواند بکند… هیچ می دانی که یک همچه سفری تو را چقدر کامل خواهد کرد؟ من بدبخت که اینجا بالاخره ماندنی شدم ولی اصلا تو بگذار چشم هایت از دنیا پر بشود. آدم هرچه بیشتر ببیند و بیشتر بشنود و بیشتر تجربه کند، بیشتر عمر کرده است.»