کتاب «وقتی نازلی آمد» یک رمان معاصر فارسی است که درونمایهی اجتماعی و خانوادگی دارد. تکین حمزهلو این کتاب را در سال 1400 شمسی منتشر کرده است.
او در این رمان داستان یک زوج جوان به نام مینا و پیمان را روایت میکند. آنها در کنار فرزند خود زندگی بدون دغدغهای را میگذرانند اما همه چیز با ورود یک همسایهی جدید تغییر میکند. همسایهی تازهی آنها که نازلی نام دارد، یک زن جوان بوده که بهتازگی همسرش را از دست داده است. او تلاش دارد تا ضمن حفظ استقلالش، از فرزندانش مراقبت کند. اما در این بین اتفاقات عجیبوغریبی میان او و همسایههایش رخ میدهد. شما میتوانید ادامهی داستان را در کتاب «وقتی نازلی آمد» دنبال کنید.
ثمانه حسینی نعیمی، نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «حمزهلو که همواره دغدغهاش زنان و مشکلات آنها بوده، در این کتاب هم با قلم شیوای خود مشکلات زنانی را به تصویر کشیده است که بدون همسر علاوه بر دستوپنجه نرم کردن با مشکلات مالی و عاطفی خانواده، باید با اجتماعی بجنگند که مردهایش آنها را همچون لقمههای حاضر و آماده برای ناخنک زدن و زنهایش آنها را تهدیدی برای زندگی زناشویی خود میبینند. داستان از زبان دو شخصیت زن روایت میشود که با سفر به گذشته و برگشت به زمان حال، مخاطب را در جریان وقایع آن قرار میدهند. پیام ارزشمند کتاب و پایان منطقی آن لبخند را بر لب مخاطب مینشاند. هر زمان فردی از من بخواهد کتابی را به دختران و پسران در سن ازدواج و حتی افراد متاهل معرفی کنم که به آنها درس زندگی بدهد، با اطمینان خاطر یکی از گزینههایم کتاب «وقتی نازلی آمد» است.»
«من پیشنهاد میکنم که این کتاب را همه بخوانند. زنان بخوانند تا متوجه شوند هوای همنوع خود را داشتن به چه معنا است. مردان بخوانند تا با بُعدهای دیگری از دنیای زنانگی آشنا شوند. به نظر من ژانر این کتاب اجتماعی است و نگاهی رئالیستی به موضوعات دارد. داستان در مورد دو زن به نام مینا و نازلی است که هر دو بر لبهی احساس و منطق قرار دارند. نویسنده در این کتاب با شخصیتپردازی درست و واقعی، پرده از ذهنیتهایی برداشته است که عموم مردم در مورد زنان دارند. از خواندن این کتاب خوشحال هستم. بعضی از رمانها بیشتر از یک کتاب روانشناسی به خواننده درس میدهند و قطعا این کتاب یکی از آنها است.» این نظر فرانک دادخواه، یکی از خوانندگان کتاب بود.
به این قسمت از کتاب توجه کنید که در مورد سختیها و مشکلات زنان در جامعه میگوید: «زندگی سخت بود و زن بودن در این گوشهی کوچک دنیا سختتَرَش هم میکرد. مدام باید مراقب میبودی که کسی را ناراحت نکنی، باعث مرافعه نشوی، پشت سرت حرف نزنند، آبروی خانواده را نبری. خلاصه همه را راضی نگه داری... مثل بندبازی که در ارتفاع با یک چوب بلند مجبور است تعادلش را حفظ کند و همه آن پایین منتظرند تا پایش بلغزد و آنها پیروزمندانه لگدش کنند.... حالا ما بندبازانی با کفش پاشنه ده سانتی بودیم، همانقدر نامطمئن، ترسیده و ناگزیر.»
نویسنده در جایی از کتاب توضیح میهد که زنان چگونه وارد یک مسابقهی غیراخلاقی شدهاند: «زنهایی که به دلخواه مردانشان زندگی میکنند. آرایش میکنند، مو بلوند میکنند، رژیم میگیرند، لباس فلان و بهمان میخرند، کمکم خیال میکنند خودشان دلشان میخواهد اینطوری زندگی کنند. مدام در مسابقه هستند که مبادا شوهر، دوستپسر و نامزدشان از دستشان برود… ما هزار سال کار داریم تا بفهمیم انسانیم، با کسی در مسابقه نیستیم و چیزهای خیلی مهمتری در زندگی هست که ممکن است سرنوشتمان را عوض کند.»
تکین حمزهلو، نویسنده و مترجم ایرانی، زادهی سال 1355 شمسی در شهر تهران است. او که فارغالتحصیل کارشناسی نرمافزار بوده، نویسندگی را با ویرایش ترجمههای مادرش آغاز کرده است. حمزهلو اولین کتابش را در سال 1380 با نام «افسون سبز» منتشر کرد. پس از آن 10 کتاب دیگر هم نوشت که غالب آنها درونمایهی اجتماعی و عاشقانه دارند.
از میان آثار تکین حمیزهلو میتوان به «شعله آبی»، «حوض فیروزه»، «کنج بهشت»، «دختری در مه»، «عاشقانه برای پسرم»، «عطر بهارنارنج» و «کارما» اشاره کرد. او همچنین یک کتاب به نام «محکوم به نیستی» از جوی فیلینگ، نویسندهی کانادایی، ترجمه کرده است.
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید رمان نیز بازدید فرمایید.