کتاب جعبه مقوایی نام مجموعهداستانی جنایی و معمایی است؛ نوشته کانندویل، نویسنده انگلیسی و خالق شخصیت شرلوک هولمز. این کتاب ترجمه شش داستان از کتاب Sherlock Holmes, the complete facsimile Edition است.
شرلوک هولمز نام یک کارآگاه خصوصی خیالی است که در اواخر قرن 19 میلادی در یورکشایر فعالیت میکرده است. این شخصیت خیالی در سال 1887 میلادی توسط سر آرتور کانندویل -نویسنده انگلیسی- معرفی شد. چهار داستان بلند و 56 داستان کوتاه از شرلوک هولمز به جا مانده است. از داستانهای شرلوک هولمز سریالی با همین نام با بازی شگفتانگیز جرمی بِرِت ساخته شده که با اقبال بینظیر بینندگان مواجه شد. نام شرلوک هولمز به عنوان «شناختهشدهترین شخصیت خیالی» در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده است.
منتقدان بر این باورند که نبوغ و هوش سرشار شرلوک، نشانهای از نبوغ کانندویل در طراحی و حل کردن معماهای جنایی است. سایت کتابچین در نقد داستانهای شرلوک هولمز نوشته است: «اگر با داستانهای شرلوک هولمز سفر معمایی خود را آغاز کنید، بهخوبی متوجه بیعیب و نقص نبودن وی میشوید. نویسنده با توجه به جایگاه شرلوک، سعی نکرده از او یک ابرقهرمان بسازد و این حس را به مخاطبان منتقل کند که اگر میخواهید شخصی تیزبین و هوشمند باشید، باید قدرت ماورایی داشته باشید. شرلوک هم مانند آدمهای عادی افسرده میشود، متکبر است، گاهی قدرت بیان مسائل را از دست میدهد و گاهی هم از جمع گریزان است. البته این موارد به درونگرایی وی خلاصه میشوند و بهطبع، با خواندن داستان و رمانهای وی بهخوبی متوجه دیگر ابعاد شخصیت او خواهید شد. از این رو، میتوانیم بگوییم که داستانهای شرلوک هولمز غیرواقعی و تخیلی نیستند و برقراری تعامل با آنها ساده است.»
بخشهایی از این کتاب را در ادامه با هم میخوانیم: «من و شرلوک هولمز دو طرف بخاری دیواری در اتاق کرایهای او در خیابان بیکر نشسته بودیم که او گفت: - دوست عزیز زندگی بسیار عجیبتر از تمام چیزهایی است که ذهن انسان میتواند ابداع کند. ما جرأت نمیکنیم چیزهایی را که درواقع صرفا مسائلی پیش پا افتادهاند، باور کنیم. اگر میتوانستیم دست در دست هم از آن پنجره به بیرون پرواز کنیم، بالای این شهر بزرگ بچرخیم، بهآرامی سقفها را برداریم و دزدانه به چیزهای عجیبی که اتفاق میافتد نگاه کنیم -به حوادث عجیب، توطئهها، سوءتفاهمها، رشتههای شگفتانگیز ماجراها که طی نسلها روی میدهد و به نتایج بسیار عجیبی منتهی میشود- همه داستانها با قواعد و نتایج پیشبینیشدهشان به غایت بیمزه و بیفایده از آب درمیآمدند. در جواب گفتم: - اما من در این مورد مطمئن نیستم. مسائلی که در روزنامهها چاپ میشود، به قدر کافی بیپرده و زننده است. در گزارشهای پلیس ما رئالیسم به اوج خود میرسد و با این حال باید اذعان کرد که نتیجه نه جذاب است و نه هنری. هولمز گفت: - برای ایجاد تاثیر رئالیستی باید قدرت انتخاب و تشخیص خاصی را بهکار گرفت. این نقص گزارش پلیس است که در آن احتمالا بیشتر بر حرفهای کلیشهای قاضی تاکید میشود تا بر جزئیات؛ و این جزئیات برای مشاهدهگر جوهر اصلی کل موضوع را در بردارد. بر این اساس، هیچچیز به اندازه مسائل پیش پا افتاده غیرطبیعی نیست.
لبخند زدم و سر تکان دادم. گفتم: - خوب میفهمم چه فکری میکنی. البته، تو در موقعیت مشاور و یاور غیررسمی همه کسانی که در سرتاسر سه قاره بهطور کلی گیج و سردرگم شدهاند، با چیزهایی تماس داری که همه عجیب و غریباند. اما -روزنامه صبح را از زمین برداشتم- بیا آن را در عمل بسنجیم. اولین عنوانی که میبینم این است: سوءرفتار مردی با همسرش، با شرحی در نصف ستون و بیآنکه آن را بخوانم موضوع کاملاً برایم روشن است؛ مسلماً پای زن دیگری در میان است و مشروبخواری، ضربوجرح و خواهر یا زن صاحبخانه دلسوز. ناشیترین نویسندهها هم نمیتوانند موضوعی خامتر از این ابداع کند.»
سر آرتور ایگناتیوس کانندویل، پزشک و نویسنده اسکاتلندی، در سال 1859 چشم به جهان گشود. او تحصیلات خود را در رشته پزشکی و گیاهشناسی به اتمام رساند و در حین تحصیل به نوشتن داستانهای کوتاه هم میپرداخت. پس از فراغت از تحصیل، به شغل طبابت پرداخت، اما شهرت خود را به داستانهای جنایی و معمایی و خلق شخصیت شرلوک هولمز مدیون بود. منتقدان داستانهای شرلوک هولمز را نقطه عطفی در ادبیات جنایی میدانند. کانندویل در سال 1930 درگذشت.