کتاب «طعم گیلاس» سومین شماره ازمجموعه نقد سینمای ایران است که توسط «سعید عقیقی» نوشته شده است. شماره 1 و 2 از این مجموعه، نقد فیلمهای «هامون» و«آژانس شیشهای» است. طعم گیلاس فیلمی از عباس کیارستمی میباشد که در سال 1997 جایزه نخل طلا جشنواره فیلم کن را دریافت کرد و به یکی از مهمترین جوایز تاریخ سینما و هنرتبدیل شد.
سعید عقیقی در کتاب طعم گیلاس به نقد فیلم طعم گیلاس پرداخته است. او سالهای پیش این کتاب را نوشته بود، اما از آنجایی که این فیلم ارزش دوباره پرداختن را داشت، تصمیم گرفت این کتاب را از نو بنویسد.
خوانندگان در شبکههای اجتماعی میگویند این کتاب یادآوری به موقعی بود تا دوباره این فیلم را ببینند و مروری بر آثار کارگردان برجسته ایران، عباس کیارستمی، داشته باشند. لیلا میگوید: «داستان رسیدن نسخه قدیمی کتاب با حاشیه نویسی کیارستمی به دست سعید عقیقی که در این کتاب آورده شده است، برایم خیلی جالب بود.»
در بخشی از کتاب درباره عباس کیارستمی میخوانیم: «بازنویسی تکنگاری طعم گیلاس را با این امید آغازکردم که روزی نسخهای از کتاب تازه را همراه نسخهی قدیمیِ حاشیهنویسیشدهی خود او برایش بفرستم، اما پس از درگذشتش کار را مدتی رها کردم. روانش شاد. عباس کیارستمی از نان و کوچه تا خانهی دوست کجاست؟ حرکتی زیگزاگ میان فیلم آموزشی محض و فیلم واقعگرا آغازکرد و در این مسیر، گاه واقعیت و گاه آموزش و سفارش را در مرکز توجه خود قرار داد. او پیش از آن، به گفتهی خود و به گواه کارنامهاش، تجربهی گذران زندگی را از راه تولید فیلم تبلیغاتی و عنوانبندی فیلم داشته و مطمئن بوده نقاش حرفهای موفقی نخواهد شد. فیلم دیدن را نیز دوست نداشته و مثلا در فیلمهای دورهی بعد از نئورئالیسم دسیکا، سوفیا لورن برایش از هر چیز دیگری جذابتر بوده است. خود او بارها گفته هنگام ساختن فیلمهای تبلیغاتی نتوانسته با دوربین و نحوهی کار آن آشنا شود، چون فیلمبردارها اجازه نمیدادهاند به دوربین نزدیک شود. در نتیجه، نان و کوچه نخستین مراودهی جدی او با دوربین فیلمبرداری است و به همین دلیل، مفاهیمی مثل خط فرضی و قطع نماهای دوربین را سر صحنهی همان فیلم کشف میکند.»
دربخش دیگری از کتاب میخوانیم: «چرا تکنگاری فیلم ایرانی؟ شاید به این دلیل که مفهوم نقد فیلم در نشریههای سینمایی میان یادداشت فیلم و مطالب تئوریک شبهعلمی گرفتار آمده و به نظر نمیرسد در کوتاهمدت راه نجاتی داشته باشد. اگر در دههی ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ فضای نقد فیلم به یکی دو نشریه و چهار پنج نقد محدود میشد، امروزه شکل خطرناکتری از هژمونی بر فرهنگ انتقادی سایه انداخته است: مجموعهای آشفته از صداهای گوشخراشیکه ثابت میکنند نقد فیلم یک حرفهی نیمهوقت است و منتقد فیلم اعتباری موقت. فراوانی منتقدان فیلم وکمیابی نقد، درآمدن مطالب به جامهی نادیدنیِ امپراتوروار ِشبهفیلسوف، شبهنظریهپرداز، شبهمنتقد، شبهتاریخنویس و بسیار شبیه به کارخانههای مونتاژ صنعتی که همه چیزشان خارج از مرزها ساخته و سپس وارد میشود، اما به جنس سرهمبندیشدهی خود عنوان تولید میدهند. در این شرایط، اتفاقا نیاز به «نقد»، در مفهوم انحصاری خود، و قرار دادن فیلم به عنوان گرانیگاه، و نه حاشیهای بر اصل موضوع، بیش از هر زمان دیگر احساس میشود. این مجموعه ادامهی کوششیست که تقریبا بیست سال پیش آغاز شد، و امیدوارم بتواند دستکم با چند فیلم ادامه یابد.»
سعید عقیقی، فیلمنامهنویس، مدرس، منتقد و کارگردان سینما 9 آبان 1349 در کرمانشاه متولد شده است.
عقیقی نویسندۀ چهار فیلمنامهی «هفت پرده»، «شبهای روشن»، «صداها» و «سایههای موازی» است که فیلم شبهای روشن بهترین فیلمنامۀ جشن حافظ و نامزد بهترین فیلمنامه در جشن خانه سینما شد. از دیگر کتابهای او میتوان به کتابهای «سینمای آزار»، «سینمای ناصر تقوایی» و سینمای اصغر فرهادی با نام «رازهای جدایی» اشاره کرد.