کتاب «چرا عاشق میشویم؟» نوشته هلن فیشر، انسانشناس آمریکایی و پژوهشگر رفتار انسانی است. این کتاب برای اولین بار در سال 2004 منتشر شد. فیشر در کتاب «چرا عاشق میشویم؟» به بررسی عوامل و دلایل عشق رمانتیک میپردازد و آن را از منظر زیستشناسی، تکامل و علوم اعصاب وارسی میکند.
فیشر اساس بیولوژیکی عشق، نقش انتقالدهندههای عصبی و هورمونهای مختلف مانند دوپامین، سروتونین و اکسی توسین را در تجربه عشق رمانتیک بررسی میکند. او چگونگی تأثیر این مواد شیمیایی بر هیجانات و رفتارهای مرتبط با عشق را زیر زرهبین میبرد.
این کتاب همچنین به بررسی ریشههای تکاملی عشق رمانتیک و ارزش تطبیقی آن از نظر انتخاب و تولید مثل همسر میپردازد. فیشر به این میپردازد که چگونه عشق ممکن است بهعنوان جنبهای ضروری از تکامل انسان شکل گرفته باشد.
فیشر پیشنهاد میکند که عشق رمانتیک را میتوان به سه سیستم مغزی اصلی طبقهبندی کرد: شهوت، جاذبه و دلبستگی. هر سیستم مربوط به مراحل مختلف یک رابطه عاشقانه است.
فیشر نقش فرهنگها و جوامع مختلف را نیز فراموش نمیکند و میکوشد که به این سوال پاسخ دهد که آیا جنبههای خاصی از عشق، جهانی است یا تحتتأثیر فرهنگ قرار میگیرند؟
همچنین «چرا عاشق میشویم؟» با داستانهای واقعی و مطالعات موردی غنی شده است که جنبههای مختلف عشق رمانتیک و چگونگی تجلی آنها در زندگی مردم را نشان میدهد.
کار هلن فیشر در رواج این ایده تأثیرگذار بوده است که عشق را میتوان از منظر علمی مطالعه و درک کرد. «چرا ما عاشق میشویم؟» بخشی از تحقیقات گستردهتر او در زمینه زیستشناسی عشق و روابط است و ترکیبی جذاب از بینشهای علمی و روایتهای شخصی را در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
خوانندهای از کنکاش روشنگرانه کتاب در این موضوع که پیچیدگیهای بسیاری دارد، صحبت میکند:
«هلن فیشر در «چرا عاشق میشویم؟» کاوشی گیرا و روشنگر در ماهیتِ پیچیده عشق رمانتیک ارائه میدهد. فیشر از طریق ترکیبی ماهرانه از تحقیقات علمی و داستانهای واقعی، درک عمیقی از مکانیسمهای بیولوژیکی و تکاملی که زیربنای عمیقترین احساسات ما هستند، ارائه میدهد. مطمئنم که خوانندگان از این روش قدردانی خواهند کرد که فیشر علم عشق را به سه سیستم مغزی متمایز - شهوت، جذابیت و دلبستگی - تجزیه میکند و موضوع به این پیچیدگی را ساده و جذاب میکند. کار او نه تنها ما را در مورد فرآیندهای شیمیایی در عشق آگاه میکند، بلکه ما را از جنبههای جهانی و فرهنگی متفاوت این تجربه عمیقاً انسانی نیز مطلع میکند.
دیگری دربارهٔ نوشتار علمی و جذاب کتاب نوشته است:
«کتاب «چرا عاشق میشویم» گواهی مکتوب بر توانایی هلن فیشر است که توانسته عشق را برای بسیاری حتی مخاطبان عادی در دسترس کند؛ یعنی افراد عادی هم بتوانند این کتاب علمی را بخوانند و مفاهیم آن را بهراحتی درک کنند. نوشته فیشر نه تنها آموزنده است، بلکه خواندن آن لذتبخش نیز میباشد. این کتاب دقت علمی خوبی نیز دارد و با این کار، خود را از بسیاری کتابهای زرد دیگر در این موضوع متمایز میکند. این کتاب سفری علمی را به راهیان عشق هدیه میدهد تا مسافران خود را با یکی از پیچیدهترین و چندوجهیترین و ارزشمندترین احساسات بشری آشنا کند.»
در فصل چهارم کتاب با عنوان «تور عشق: شهوت، شور و دلبستگی» میخوانیم:
«عشق «به شیرینی و خوشنوایی نغمهٔ چنگ آپولوست. /و هنگامی که عشق زبان باز میکند، اصوات تمامی ربالنوعها /بهشت را با نعمهٔ موزونشان به خواب فرو میبرند». همان گونه که شکسپیر نوشته، عشق نغمهای موزون است، و گاه حتی مجموعهای ناموزون از احساسات گوناگون. سرزندگی، مهر، شفقت، تملکجویی، شور، تحسین، تمنا، یأس: شور عشق الگویی گوناگون از نیازها و احساسات متغیر است که همگی به موجودی اثیری وابستهاند، موجودی که هر کلام یا لبخندش برای ما حیاتی است و به امید و شعف و تمنای ما درآمیخته. پیچیدگی، نام تو عشق است.
اما در گذر زمان و در شرایط متغیر، طبیعت در این سمفونی چند نغمهٔ بزرگ نیز به ودیعه نهاده. عشق رمانتیک با دو انگیزهٔ دیگر ارتباط تنگاتنگ یافته: شهوت ـــ نیاز شدید به ارضای نیاز جنسی ــــ و دلبستگی ــــ احساس آرامش، امنیت و یکپارگی با شریکی همیشگی و درازمدت.
هر یک از این انگیزههای جفتیابی در مغز در مسیرهای خاص خود جریان مییابند. هر یک از آنها رفتار، امید و رؤیاهای خاص پدید میآورند. هر یک با مادهٔ شیمیایی عصبی خاصی ارتباط دارند. شهوت عمدتاً با هورمون تستوستورن مرتبط است، چه در مردان و چه در زنان. عشق رمانتیک با محرکهای طبیعی دوپامین و شاید نورپینفرین و سروتونین ارتباط دارد. احساس دلبستگی مذکر ـــ مؤنث نیز نتیجهٔ هورمونهای اوکسی توسین و اسوپرسین است.
هر سیستم مغزی برای هدایت بُعدی متفاوت از تولیدمثل تکامل یافته است. شهوت به این دلیل پدید آمده که به افراد انگیزه بدهد تا تقریباً با هر جفت نسبتاً مناسبی در پی وحدت جنسی باشند. عشق رمانتیک به این دلیل پدید آمده است تا مردها و زنها توجهشان را بر یک فرد خاص که بر دیگران ترچیح داده میشود معطوف کنند و به این ترتیب، زمان و انرژی بسیار ارزشمندشان را صرف این ارتباط عاشقانه کنند. مدارات مغزی برای دلبستگی مذکر ـــ مؤنث به این دلیل تکامل یافته است تا اجداد و پیشینیان ما بتوانند دستکم تا زمان بزرگ کردن و طی شدن دوران نوزادی فرزندشان کنار یکدیگر بمانند.»
در فصل ۷ با عنوان «عشق ازدسترفته: طرد شدن، یأس و خشم» میخوانیم:
«تقریباً همه در دنیا غم و رنج ردّ شدن حس و عشق رمانتیکشان را در برههای از زندگیشان حس میکنند. من فقط با سه تن روبرو شدهام که مدعی بودند هرگز از جانب محبوبشان «طرد» نشدهاند. دو تن از آنها مرد بودند و یکی زن بود. هر دو مرد خوشقیافه، سلامت، ثروتمند و در کار خود موفق بودند. آن زن هم یکی از ستارگان جوان تلویزیونی بود. این گونه افراد نادرند. از بین دانشجویان دانشکدهٔ کِیس و سترن ریزرو، ۹۳ درصد از هر دو جنسیت گزارش دادند کسی که با شور وافر به او عشق میورزیدهاند، دست ردّ به سینهشان زده است. ۹۵ درصد نیز گفتند کسی را که عمیقاً عاشق آنها بوده از خود راندهاند. در جهان تقریباً هیچکس از احساس خلأ، یأس، ترس و خشم ناشی از طرد شدن از سوی معشوق مصون نیست. همانگونه که امیلی دیکینسون گفته: «جدایی برای چشیدن طعم جهنم کافی است.»
چون همکاران من در تحقیق اسکن مغزی و نیز خود من میخواستیم عرصهٔ کامل احساسات رمانتیک را درک کنیم، پروژهٔ دیگری را آغاز کردیم: اسکن کردن مغز کسانی که اخیراً محبوب رمانتیکشان سرد و ردشان کرده بود. داوطلبان زیادی به ما رجوع کردند؛ همهٔ آنها دچار دردهای روانی طاقتفرسایی بودند. اما به رغم رنج و غمشان، یا شاید به دلیل این دردها، همگی داوطلب آزمون ام. آر. آی بودند. حسن نوشتن این متن، این تجربه همچنان ادامه دارد، اما داوطلبان تا به حال در مورد این غم و رنج و مراحل یأسی که عاشق طردشده باید تحمل کند، واقعیتهای بسیاری به من آموختهاند.»
هلن فیشر، انسانشناس، پژوهشگر رفتار انسانی و نویسنده آمریکایی است. او بیشتر به دلیل تحقیقاتش در مورد عشق، دلبستگی و نوروبیولوژی روابط عاشقانه شناخته شده است. فیشر مطالعات گستردهای را با استفاده از روشهای علمی مختلف انجام داده است تا زمینههای بیولوژیکی و تکاملی هیجانات انسانی، بهویژه آنهایی که مربوط به عشق و جاذبه هستند را کشف کند.
هلن فیشر مدرک لیسانس خود را در انسانشناسی از دانشگاه کلرادو و دکترایش را در یکی از گرایشهای تخصصیتر رشته انسانشناسی از دانشگاه کلرادو به دست آورد. او در موسساتی مانند موزه تاریخ طبیعی آمریکا در شهر نیویورک سمتهای تحقیقاتی داشته است.
فیشر به دلیل تحقیقاتش در مورد شیمی مغز و زیستشناسی عشق مشهور است. او مدلی را پیشنهاد کرده است که سه سیستم اصلی در مغز مرتبط با عشق را شناسایی میکند: شهوت، جاذبه و دلبستگی. کار او ترکیبی از بینشهای انسانشناسی، علوم اعصاب و روانشناسی است.
فیشر علاوه بر کتاب «چرا عاشق میشویم؟»، چندین کتاب از جمله کتاب «چرا او؟» و «جنس اول: تواناییهای زنان برای دگرگونی جهان» را نوشته است که به فارسی نیز ترجمه شدهاند.
وی بهعنوان مشاور برای شرکتها و سازمانهای مختلف بهویژه در صنعت دوستیابی آنلاین خدمت کرده است. او همچنین دربارهٔ عشق، روابط و علم پشت پرده رفتار انسان سخنرانیهای متعددی کرده است.
فیشر در برنامههای تلویزیونی و رسانهها نیز ظاهر میشود و در مورد تحقیقات و بینش خود راجعبه عشق و روابط بحث میکند. او با مجلات و روزنامههای معروف نیز همکاری داشته است.
رویکرد میانرشتهای فیشر برای مطالعه عشق به درک بهتر تعامل پیچیده بین زیستشناسی، فرهنگ و تجربیات فردی کمک کرده است. کار او تأثیر درخور توجهی در زمینه علم روابط داشته است و او همچنان در این موضوعات نقش برجستهای در آگاهیرسانی جمعی ایفا میکند.
اگر اولین باری است که از بوک لند خرید میکنید میتوانید کتاب چرا عاشق میشویم را با 25درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوۀ خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
اگر به کتابهای روانشناسی علاقهمندید، به صفحه خرید کتب روانشناسی هم سری بزنید.