واضح است که در هر موقعیت و مکانی، نامی از شهابالدین سهروردی در میان باشد، ذهن خواننده بیدرنگ به سمت عرفان، الهیات و فلسفه کشیده میشود. کتاب «آواز پر جبرئیل» نیز از این قائده مستثنی نیست. کتاب «آواز پر جبرئیل» که در دسته ادبیات کلاسیک ایران قرار میگیرد، کتابی رمزآلود و معمایی درباره فردی است که به دنبال حقیقت میگردد.
اینکه حقیقت واقعا چیست و چه تعریف جامعی میتوان از آن ارائه داد، پرسشی است که هنوز که هنوز است، پس از گذشت سالیان، پاسخ قطعیای برای آن پیدا نشده است. اما در این کتاب، شخصی که به دنبال حقیقت است، برای پیدا کردن پاسخاش به عبادتگاه صوفیان میرود. عبادتگاهی که دو در دارد و یکی از درها به روی شهر و دیگری به روی صحرا باز میشود. انتخاب فرد در جستجوی حقیقت دری است که به روی صحرا باز میشود.
او در آنجا با دو پیر روحانی دیدار میکند و درباره علت خلقت، مقامات طریقت و خطراتش پرسشهایی از آنها میکند. شهابالدین سهروردی در این کتاب عناصر مهم و اساسی معرفتشناسی خود را از دیدگاه حکمت الهی شرح میدهد و سپس به نقد و بررسی آنها میپردازد.
مجید درباره کتاب «آواز پر جبرئیل» میگوید: «رسالههای داستانگونه سهروردی راهی آسان و مطمئن برای آشنایی با تفکرات این فرد است. در این بین اما آواز پر جبرئیل تفسیری فوقالعاده از حدیثهای حضرت پیامبر(ص) است. از همین رو ما شاهد اثری متفاوت با عقل سرخ هستیم. اثری که به خوبی شما را با بالهای جبرئیل آشنا میکند. توصیه میکنم بعد از شنیدن این داستان، شرح کوتاه استاد دینانی را بر این رساله بخوانید.»
ستاره نظرش راجع به کتاب را اینگونه بیان میکند: «خط به خط این کتاب، بسیار زیباست. کتابهای شیخ اشراق رو باید وقتی بخونید که درمورد سیر و سلوک اطلاعاتی در دست داشته باشید و همچنین تا حدودی بر آیات قرآن و تفاسیر اون تسلط داشته باشید. بدون این اطلاعات، مطالب سنگین و نامفهوم بنظر میان.»
سینا درباره کتاب اینگونه میگوید: «خوندن این کتاب رو به تمام افرادی که به ادبیات رمزی فارسی و فلسفه اشراقی علاقه دارن پیشنهاد میکنم.»
پاراگرافی زیبا از کتاب را در زیر میخوانیم: «پرسیدم، که این پیران که (بر) بالای تو نشستهاند، چرا ملازمت سکوت مینمایند؟
جواب داد، که از بهر آنکه، شما را اهلیت محاورت ایشان نباشد. من زبان ایشانم و ایشان در مکالمت اشیاء تو شروع کنند. رکوه یازده تو دیدم در صحن افکنده و قدری آب در میان آن، و در میان آب ریگچهای مختصر متمکن شده و بر جوانب آن ریگچه جانوری چند میگردیدند و بر هر طبقه از این رکوه یازده تو از طبقات نه گانه بالای آن را انگله نشانده، الا بر طبقه دوم که انگلهای نورانی بسیار بود، بر نمط و نهاد ترکهای مغربی صوفیان و طبقه نخستین هیچ انگله نداشت و با این همه این رکوه از گوئی گردتر بود و دری نداشت و در سطوح آن هیچ فرجه و رخنه نبود و این اطباق یازده گانه رنگ نداشت و از غایت لطافت آنچه در مقعر ایشان بود محتجب نمیشد و نه توی بالا را هیچ سوراخی نمیشایست کردن. و لیکن دو طبقه زیرین به سهولت میشایست دریدن.
پرسیدم شیخ را، که این رکوه چیست؟
گفت بدان که، توی اول که جرمش از همه عظیمتر است از جمله اطباقه؛ او را آن پیرای ترتیب و ترکیب کرده است که بر بالای همه نشسته است و دوم را، دوم، همچنین تا بمن رسد، این اصحاب و رفقای نه گانه، این نه تو را حاصل کردهاند و آن فعل و صناعت ایشان است و این دو طبقه زیرین را با جرعه آب و سنگ ریزی در میان، من تحصیل کردهام. و چون بنیت ایشان قویتر بود، آنچه صناعت ایشان است متمزق و مثقوب نمیگردد و لیکن آنچه صناعت من است آن را تمزق توان کرد.»
سهروردی فیلسوف نامدار ایرانی است که در فلسفه و تصوف در جهان بیمانند است. او کتابهای زیادی به نگارش درآورد، اما برجستهترین اثری که میتوان برای شناخت افکار او نام برد کتاب حکمته الاشراق است. او بنیانگذار منطق اشراقی بود و طرفداران زیادی داشت.
وی یکی از شاهکارهای منطق به نام منطق اشراقی را در مدت زمان محدودی نوشت و بعدها به القابی همچون شهابالدین، شیخ مقتول، شیخ اشراق و شیخ شهید معروف شد.