کتاب پیروزی در نبرد ذهنی (Winning the War in Your Mind)، به مخاطبانش راه رهایی از افکار خارج از کنترل و مخرب را بهوسیلهٔ تمرکز در قدرت ذهن و توجه به آفریدگار هستی نشان میدهد. کتاب پیروزی در نبرد ذهنی نوشته کریگ گروشل است.
همه ما سعی کردهایم از عادتهای بد و الگوهای فکری ناسالم خلاص شویم؛ اما متوجه میشویم که با ذهنی کنترلناپذیر و زندگی روزمره خارج از مسیر روبهرو هستیم. در کتاب پیروزی در نبرد ذهنی، کریگ گروشل، عمیقاً این نبرد روزانه با شک و تردید و افکار منفی را درک میکند و استراتژیهایی را آموزش میدهد که برای تغییر ذهن و زندگی شما در طولانیمدت کشف کرده است.
گروشل با تکیه بر کتاب مقدس و آخرین یافتههای علم مغز، استراتژیهای عملی را ارائه میکند که مخاطب را از چنگال تفکرات مخرب رها میکند و افراد را قادر میسازد تا زندگی سرشار از شادی و آرامشی را داشته باشند. برنده شدن در جنگ در ذهن شما به شما کمک میکند که یاد بگیرید که مغزتان چگونه کار میکند و ببینید چگونه آن را دوباره ارزیابی کنید. همچنین دروغهایی را که دشمنتان میخواهند باور کنید را شناسایی کنید و محرکهای ذهنی برای تفکر مخرب بشناسید و آنها را خنثی کنید. ببینید دعا و ستایش چگونه ذهن شما را متحول میکند. خدا چیزی بهتر از طرز فکر قدیمی شما برای زندگی شما دارد. وقت آن است که نظر خود را تغییر دهید تا خدا بتواند زندگی شما را تغییر دهد.
مجموعه نظرات دربارهٔ این کتاب حاکی از آن است که این کتاب راهنمای ارزشمندی برای شناسایی افکار منفی و ناسالم و تبدیل آنها به افکار سازنده و مثبت در فرایندی گامبهگام است. ضمن اینکه اشارات کتاب به دعا و ارتباط با خدا از دیگر ویژگیهایی است که باعث جذب برخی از مخاطبان کتاب شده است. برای نمونه بخشی از نظر یکی از خوانندگان ایرانی در سایت جهانی گودریدز را میآوریم:
«نقطه قوت کتاب این است که دعوتش به مثبتنگری و آرامش از روی کلیشهها نیست. حقایق علمی و تحقیقات مدرنی را شاهد میگیرد که کاملاً علمی و مبتنی بر شواهد انجام شدهاند.»
برای اینکه در حال و هوای این کتاب قرار بگیرید، این بخش از کتاب انتخاب شده است:
«وقتی در سن رشد بودم، خانوادهام استطاعت مالی خرید لباسهای برند را نداشتند. بنابراین، مادرم جورابهای دسته دوم برند ایزود را میخرید، مارکهای آنها را بریده و روی پیراهنهای من میدوخت. احساس جعلی بودن میکردم. کلاس دوم بودم که متوجه شدم کوررنگی دارم. نه تنها نمیتوانستم پیراهنهای جعلی ایزودم را با شلوارهای فاقد برندم سِت کنم، بلکه هرگز زیبایی این جهان را آنطور که دیگران میتوانستند ببینند نمیدیدم. احساس میکردم معیوب هستم.
در یک مسابقه املای واژهها با همکلاسیام، املای میسیسیپی را اشتباه نوشتم. ما آهنگی برای نحوه هِجی کلمات آموخته بودیم: هربار که حرف آی (i) ظاهر میشد، حرف آی یکبار و حروف پس از آن دو بار میآمد. چطور میتوانستم املای میسیسیپی را اشتباه بنویسم؟ احساس حماقت میکردم. در کلاس پنجم، دختری به نام تیفانی به خاطر پسری به نام برایان با من قطع رابطه کرد. دلیل؟ برایان یک موتور سیکلت داشت. من فقط یک موتور گازی داشتم. احساس کردم درِ پیت هستم.»
و یا در این بخش میخوانیم:
«پدرم در لیگ دسته دوم بیسبال بازی میکرد. او یک قهرمان حرفهای بود و من مطمئن نبودم آیا حتی میتوانم در تیم کالج بازی کنم یا نه. احساس ناکافی بودن داشتم. این وقایع مجزا، در کنار بسیاری از وقایع دیگر، برداشت من از خودم را بهصورت واقعیتی شکل داد که به عنوان یک جوان تازهایمانآورده، به خودم منتقل میکردم. احساس میکردم به اندازه کافی خوب نیستم. بنابراین، یاد گرفتم امن بازی کنم و به هر قیمتی شده، از ریسک کردن اجتناب کنم. در هر فرصتی، احساس میکردم شکست خواهم خورد. آرامآرام، تعریف من از «موفق شدن» به «شکست نخوردن» تبدیل شد. به احتمال زیاد، شما هم دروغهای خاص خود را دارید که مانع پیشرفتتان میشوند. دروغهای من نزدیک بود مرا از فراخوان خدمت به کلیسا دور کند.»
کریگ گروشل Craig Groeschel))، بنیانگذار و کشیش ارشد مجموعه «کلیسای زندگی» است که شامل چندین وبسایت و دفتر در سراسر امریکا است.
او یک نویسنده پرفروش نیویورکتایمز است که کتابهایی دربارهٔ موضوعهایی مانند دوستیابی و ازدواج، رسانههای اجتماعی و هدف نوشته است. او همچنین میزبان پادکست رهبری کریگ گروشل بهعنوان ابزاری عملی برای طرح ایدههای جدید و خلاقانه مدیران است. از دیگر کتاب مهم او میتوان به «قدرت تغییر: تسلط بر عادات مهم» اشاره کرد.