قرار گرفته در فهرست 100 رمان برتر سایت «مدرن لایبرری»، «پستچی همیشه دوبار در میزند»، یکی از رمانهای معروف (جیمز ام.کین) است که در سال 1934، برای اولینبار در آمریکا منتشر شد. «پستچی همیشه دوبار در میزند» به سرعت به یکی از بهترین نمونه رمانهای جنایی در قرن بیستم تبدیل شد و در زمرۀ اولین رمانهای ژانر «نوآر» قرار گرفت.
«پستچی همیشه دوبار در میزند» از زبان شخصیت اول آن و به صورت اول شخص روایت میشود. «فرنک» که یک بیخانمان علاف است، با زبانی عامیانه و محاورهای و مملو از اصطلاحات و عبارات کوچهبازاری، سرگذشت زندگی مفلوکانۀ خود را به مخاطبین ارائه میدهد. روزی او با «نیک» آشنا میشود که به دنبال استخدام کارگری ساده در رستوران خود است. «فرنک» با دیدن همسر زیبای «نیک»، «کورا»، این موقعیت شغلی را قبول میکند و به زودی، رابطهای عاشقانه و مخفیانه با کورا برقرار میکند. اما این تازه شروعی بر ماجراهای ناگوار و هیجانانگیز رمان و دسیسهچینیهای جنایی کورا و فرنک برای نیک است...
مطالعۀ رمان «پستچی همیشه دوبار در میزند» یکی از بدیعترین تجربههای ژانر ادبی «نوآر» است. از همینرو، یکی از کاربران سایت «گودریدز» نیز به این موضوع اشاره میکند: «عالی بود! این رمان کلاسیک از "جیمز کین " از جمله اولین آثار سبک نوآر است. نوآر سبکی در ادبیات جنایی است که بر سرنوشتباوری، بدبینی و... تکیه دارد. وقتی کتاب تمام شد یاد توصیفات داستایوفسکی در رمان جنایت و مکافات افتادم. کامو نیز اذعان داشته است که در زمان نوشتن رمان "بیگانه" تحت تاثیر این رمان بوده است.»
یکی از خوانندگان رمان در سایت «ایران کتاب» ارمان حاضر را، این چنین به دیگران توصیه میکند: «به کسانی که علاقه به یک داستان با ضربآهنگی سریع و قدرتمند همراه با چانشی اندکی از کمدی سیاه علاقه دارند، به شدت توصیه میشود. هنر نویسنده این است که با گذاشتن تمرکز و آگاهی کامل روی روایت وقایع داستانی، موجب میشود مخاطب اصلا متوجه گذر زمان نشود؛ و با یک پایانبندی نسبتا غیر کلیشهای، ضربه نهایی را به مخاطب وارد میکند.»
تحلیل زیر نیز از قسمت نظرات سایت «شهرکتاب» انتخاب شده است: «با رمانی جنایی، که مقداری فضای عاشقانه نیز دارد روبهرو هستیم. با این که رمان به نوعی جنایی است، ولی همه چیز در آن در عین سادگی پیش میرود. موقعیتهایی که شخصیتهای رمان در آن گرفتار شدهاند، همگی قابل لمس هستند و حس کنجکاوی و پرسشگری خواننده را قلقلک میدهند. اگر با تأمل و تفکر به مطالعه بپردازید، همواره به نوعی تحلیل روانشناسانه برای شخصیتها دست خواهید زد که چرا دست به این اقدام زدند؟ و اگر ما در آن موقعیت قرار میگرفتیم چه میکردیم؟ و یکی از ارکان موفقیت رمان همین مساله است که شما را در مورد شخصیتهای رمان و اعمال آنها کنجکاو و پرسشگر نگه میدارد. زبان رمان محاورهای و ترجمه خوبی نیز دارد.
یکی از تکاندهندهترین لحظاتی که شخصیات اصلی رمان با آن مواجه میشود را، با هم بخوانیم: «یه یارویی تو سلول شمارۀ هفته که برادرشو کُشته؛ میگه خودش این کارو نکرده، ناخودآگاهش کرده. ازش پرسیدم این حرفش یعنی چی؛ میگه آدم دوتا خود داره، یکی که میشناسیش و یکی دیگه که نمیشناسی، چون ناخودآگاهه. حرفش تکونم داد. من واقعاً این کارو ازقصد کردم و خودم نمیدونم؟ ای خداوند متعال، نمیتونم باور کنم! ازقصد نکردم! من اونقدر عاشق بودم که ـ بهتون بگم ـ حاضر بودم بمیرم براش! گورِ مرگِ ناخودآگاه. من باور نمیکنم. این حرفها یه مشت چرتوپرته که یارو سرِهم کرده تا قاضیو گول بزنه. آدم میدونه چیکار داره میکنه و کاره رو میکنه.»
در این قسمت هم که یکی از اوجهای داستان است، روایتی هیجانانگیز از لحظات قبل از جنایت را شاهد هستیم: «ماجرا این جوری بود. ماجرا تمام طول عصر این جوری بود. یونانیه یکی از شرابهای شیرینشو آورد و یه مشت آهنگ خوند و دور هم نشستیم و تا جایی که به کورا مربوط میشد، من هم یکی از یاروهایی بودم که قدیم اونجا کار میکرده، فقط اسمشو درست و حسابی یادش نمیاومد. وقت خواب که شد، گذاشتم اونها برن بالا و بعد خودم رفتم بیرون. کلی راه رفتم و نمیدونم چقدر بود، تا چقدر دور شدم، ولی بعدِ یه مدتی شنیدم از تو ساختمون صدای دعوا میآد. برگشتم و نزدیک که شدم، تونستم یه چیزهایی از حرفهاشون بشنوم. کورا داشت وحشتناک داد میکشید و میگفت من باید بذارم برم. یونانیه نامفهوم یه چیزی مِن و مِن میکرد. احتمالا این که دلش میخواد من بمونم و برگردم سرکار. یونانیه داشت سعی میکرد کورا رو ساکت کنه ولی تشخیص من این بود که کورا اون قدر بلند داد میزنه که من بشنوم. اگه تو اتاقم بودم، که اون فکر میکرد هستم، میتونستم خیلی روشن همهی حرفهاشو شنیده باشم. حتا از این جایی که بودم هم کلیشو میشنیدم.»
«جیمز ام.کین» یکی از مشهورترین نویسندگان و فیلمنامهنویسان آمریکایی در قرن 20ام بود. کین را بیشتر از هرچیزی بابت رمانهای جنایی و هیجانانگیزش ستایش کردهاند. برخی از آثار او همانند رمانهای «پستچی همیشه دوبار زنگ میزند»، «غرامت مضاعف» و «میلدرد پیرس» به فیلمهای سینمایی با نامهای مشابه نیز تبدیل شدهاند که موجب دوچندان شدن شهر او شد. این رمانها همگی به فارسی نیز ترجمه شدهاند.