کتاب «اختناق ایران» اثری از «مورگان شوستر» است، که در ایران توسط انتشارات ماهی و با ترجمه استادانه «حسن افشار» چاپ و منتشر شده است. کتاب اختناق ایران یکی از منابع اصلی تاریخی مرتبط با مشروطه شناخته شده است. تقریبا یک قرن از اتفاقاتی که در کتاب آمده است میگذرد اما همچنان خواندنی است.
ویلیام مورگان شوستر حقوقدان، ناشر و کارشناس مالی اهل ایالات متحده آمریکا بود که در سال ۱۹۱۱ دوران قاجار برای اصلاح اقتصاد ایران بهعنوان خزانهدار کل به استخدام دولت ایران درآمد. شوستر پس از اینکه به ایالات متحده بازگشت، کتابی که انگیزههای واقعی ابرقدرتهای آن زمان و چگونگی تغییر مسیر تاریخ منطقه را برای همیشه آشکار می کرد را نوشت.
«ارسطو» در یکی از سایتهای داخلی درباره کتاب مینویسند: «جزو بهترین، روشنترین، بیطرفانهترین کتابها است. دخالت روس و انگلیس در زمان اواخر قاجار را تحلیل میکند.»
مصطفی نیز نوشته است: «اگر به تاریخ معاصر علاقه دارید پیشنهاد میکنم کتاب را که شرح ماوقع از زبان خود شوستر و با ترجمه دقیق و استادانه حسن افشار است بخوانید.»
شخصی با نام مستعار «ام .زد» مینویسد: «در سالهای ابتدایی بعد از فرمان مشروطیت وقایع را خیلی خوب توصیف میکند نقش دول روسیه انگلیس را در مخالفت با اجرای قانون بهخوبی نشان میدهد.»
سمیرا ستوده هم مینویسد: «کتابی بسیار خواندنی و مهم درباره اتفاقات مشروطه از زبان کسی که سمت خزانه داری ایران را بر عهده داشته است. شوستر به توصیف فضای سیاسی و اجتماعی آن دوران و همچنین ماجرای اولتیماتوم روسیه میپردازد، و اطلاعات بسیار مفیدی نصیب خواننده میشود.»
«پیمان» در سایت «آمازون» اینگونه کتاب را توصیف میکند: « این کتاب شرح دست اول آقای دبلیو مورگان شوستر است، که چگونه در اوایل سال 1900 مشاور مالی دولت ایران بود. او برای اصلاح مؤسسات فاسد ایران تلاش زیادی کرد و زمانی که روسیه و انگلیس برای او مشکل پیدا کردند. بدین ترتیب روسیه به ایران حمله کرد و ارتش آنها ایرانیان بی گناه را به قتل رساند. در نتیجه آقای شوستر از سمت خود استعفا داد و ایران را ترک کرد تا ارتش روسیه از کشتار ایرانیان دست بردارد.»
«تورنر» در یکی از سایتهای خارجی مینویسد: «برای درک دنیای گذشته برای درک دنیایی که در حال حاضر در آن زندگی میکنیم و به دنبال آن هستیم، باید این کتاب روشنگر را مطالعه کرد... .»
در قسمتی از کتاب در باب شرح مشکلات ایران میخوانیم:
«با وجود توفیق درخشان ملّیون در عزل و تبعید محمدعلیمیرزا پس از بارها عدول از قول وقرار مراعات قانون اساسی و حقوق ملت، احتمال اینکه ایران بتواند همه مشکلاتش را پشت سر بگذارد و صاحب دولت باثبات و بسامانی شود بسیار ضعیف به نظر میرسید. این دولت باید هم احترام و حمایت اکثریت ملت را به دست میآورد و هم هر بهانه معقولی را برای مداخله قدرتهای بهاصطلاح دوست خود در امور داخلیاش از آنها میگرفت، قدرتهایی که مدعی برخورداری از منافع ویژه در ایران بودند. مدیریت عمومی دولت در عهد شاهان گذشته ــ و مهمتر از همه ادارات مالی آن ــ بهقدری آشفته و ورشکسته بود که ایران نه در خارج و نه در نزد مردم خود اعتبار نداشت و برای خروج از ورطه هرج ومرج و فساد اداری که گریبانگیرش شده بود نیاز به نهایت ازخودگذشتگی و میهنپرستی طبقات آگاهش داشت. مشکلات داخلی بهتنهایی کافی بود تا امید موفقیت را کمابیش به صفر برساند. اما در کنار آن، دشمنی بیپرده دولت روس و بیمناکی به همان اندازه زیانآور دولت انگلیس هم که دست روسها را در مانعتراشی علنی برای حکومت مشروطه باز میگذاشت جای خود را داشت. ازاینرو دولت مشروطه نوپا از همان ابتدا غیرعادیترین و نامتعارفترین روابط را با بعضی دولتهای دیگر پیدا کرد و این روابط به دولت ایران، بهرغم حق استقلالش، تحمیل شده بود.
در ایران هر حکومتی بر سر کار بود گرسنگان در ولایات باید مالیاتی را میپرداختند که دیناری از آن خرج خود ایشان نمیشد. اینان همیشه قربانی دزدان سرگردنه بودند، خواه به معنی حقیقی و خواه در معنای مجازی، یعنی مقامات دولتی که تقدیر بر سرنوشت آنها مسلطشان کرده بود. مردم آگاهی زیادی نداشتند و تکالیفی را که مشروطیت بر دوش آنها میگذاشت و مسئولیتی را که در دولتهای آزاد مردمسالار به مردم سپرده میشود نمیدانستند. اما فوریترین خطر این بود که تا میخواستند برای درک این مقولات آموزش ببینند کشور از دست رفته بود. بنابراین سنگینترین مسئولیت را ایرانیان آگاه و روشنفکری داشتند که در این ۱۸ ماهِ بعد از برکناری شاه سابق به سمتهای دارای قدرت و نفوذ در حکومت جدید رسیدند. ولی به طور طبیعی این جماعت نیز با پیروی از سنت پیشینیانشان مناصب خود را در وهلۀ نخست خرج ترقی خویش کردند و سپردهای برای تأمین منافع سپردهگذاران پنداشتند.
گفتیم که روسها نیروهای زیادی به شمال ایران فرستاده بودند، اگرچه هر دو دولت روس و انگلیس اعلام کرده بودند هر زمان که دیگر نیازی به آنها «برای حفظ حقوق و اموال بیگانگان از احتمال خطر» نباشد بیدرنگ خارجشان میکنند.»
ویلیام مورگان شوستر ۲۳ فوریه ۱۸۷۷ در واشنگتن چشم به جهان گشود. شوسستر حقوقدان، وکیل، ناشر و کارشناس اقتصادی بود. وزیر ایران از آمریکا خواست تا کسی را برای اصلاح امور اقتصادی به ایران بفرستد و ویلیام هاوارد تفت، رئیس جمور وقت مورگان شوستر را پیشنهاد کرد.
او پس از اولتیماتوم روسیه به دولت ایران مبنی بر عزل وی و تهدید نظامی آن کشور، ناچار شد مأموریت خود را نیمهتمام رها کند و در ابتدای سال ۱۹۱۲ میلادی ایران را ترک کرد. او 26 مه سال 1960 در نیویورک از دنیا رفت.
«عارف قزوینی» شاعر ملیگرا و مشروطه خواه قطعهای درباره شوستر و رفتنش از ایران سرود: «ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود گر رود شوستر از ایران، رود ایران بر باد ای جوانان مگذارید که از ایران برود.»