«بوف کور» شاهکار ادبی صادق هدایت است که در سال 1315 به نگارش درآمده است. بسیاری از متخصصان حوزۀ ادبیات داستانی، رمانِ «بوف کور» را مشهورترین و درخشانترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانستهاند.
«بوف کور» روایتی است در میانۀ واقعیت و رویا؛ داستانی که از زبان پریشان یک دیوانه روایت میشود. جنون، نهتنها در بافت و خط داستانی اثر، بلکه در نثر و ساختار جملهها نیز مشهود است. راوی گمنام این اثر، نقاشی است که در شهر ری تهران زندگی میکند و فقط طرحی از دختری که عاشقش شده است را نقاشی میکند. طی اتفاقاتی کابوسگونه، راوی دختر را قطعهقطعه کرده و به گورستان میبرد و پس از دفن آن، اتفاقی هولناک برای راوی میافتد که فقط به زور شراب و مواد مخدر توان رهایی از آن را دارد. در اثر همین مادهها است که راوی به حالتی خلسهگونه وارد میشود و ادامۀ داستان رقم میخورد... .
«بوف کور» رمانی سورئالیستی (فراواقعنگرانه) است. این رمان فضایی تیره و سرد دارد و سایۀ مرگ، نیستی و ناامیدی سراسر کتاب را پوشانده است. نویسنده این رمان را در اوج افسردگی و ناامیدی از شرایط وخیم زمانهاش نوشته است. صادق هدایت در نویسندگی بسیار تحتتاثیر نویسندگان مکتب سورئالیسم و پوچانگار بود و سبک قلم، فضاسازی و همچنین بسیاری از نمادها و مفاهیم به کار رفته در بوف کور نیز، یادآور داستانهای معروف «فرانتس کافکا» است. راوی این داستان نیز یادآور راوی پارانوئیدیِ رمان «یادداشتهای زیرزمینی» است و جنونی مشابه با جنون مالیخولیایی او دارد.
برخی از نظرات جالب و کوتاه کاربران سایت فیدیبو راجع به «بوف کور» و نویسندهاش چنین است: -«کتابی پر از چالش فکری و تعداد فراوانی سوالِ بیپاسخ و جذاب...»
-«عجب نثری دارد! واقعا شاهکار به این رمان میگویند. صد به هیچ از تمام رمانهای دیگر ایرانی جلوتر است»
-«خیلی از این کتاب خوشم آمد، 3 بار آن را خواندم و برای بار چهارم نیز قصد دارم نسخۀ صوتی آن را گوش بدهم.»
-«به نظر من داستایوفسکی درست نقطه مقابلِ صادق هدایت است. وقتی آدم نخواهد که دیگران را با همۀ خوبیها و بدیهایشان بپذیرد، معلوم است که ناگزیر با سایهاش سخن میگوید! بعدا خود او نیز مثل سایهاش ''بوف کور'' میشود. نمیدانم افسردهها پرتوقع میشوند یا پرتوقعها مبتلا به افسردگی؟»
کاربری در سایت طاقچه نوشته: «به عقیده من مهمترین هدف این داستان مبارزه با خرافات است. جالبتر این است که بوف کور فقط به خرافات بین مردم ایران نمیپردازد و پا را فراتر هم میگذارد؛ شاید بشود گفت یکی از بزرگترین علل جهانی شدن این رمان همین هدف و نگاه جهانی آن است. استاد هدایت بهخوبی و با بیانی رک به جنگ با تابوها رفته است؛ رک بودن در برابر مسائلی که بت شدهاند، جسارت زیادی میخواد. متن کتاب سراسر جنونبار است که باعث میشود روایت روان نباشد؛ البته این به عقیده من نکته مثبتی است! چراکه شخصیت اصلی مجنون است! حس نهایی من پس از تمام این رمان نیز چنین بود: هیجانزده؛ شوکه و متفکر!»
«تنها مرگ است که دروغ نمیگوید! حضور مرگ همهی موهومات را نیست و نابود میکند. ما بچهی مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریبهای زندگی نجات میدهد، و در ته زندگی اوست که ما را صدا میزند و به سوی خودش میخواند. در سنهایی که ما هنوز زبان مردم را نمیفهمیم اگر گاهی در میان بازی مکث میکنیم، برای این است که صدای مرگ را بشنویم. و درتمام مدت زندگی مرگ است که به ما اشاره میکند. آیا برای کسی اتفاق نیفتاده که ناگهان و بدون دلیل به فکر فرو برود و به قدری در فکر غوطهور بشود که از زمان و مکان خودش بیخبر بشود و نداند که فکر چه چیز را میکند؟ آنوقت بعد باید کوشش بکند برای این که به وضعیت و دنیای ظاهری خودش دوباره آگاه و آشنا بشود. این صدای مرگ است.»
«آیا برای کسی اتفاق نیفتاده که ناگهان و بدون دلیل به فکر فرو برود و به قدری در فکر غوطهور بشود که از زمان و مکان خودش بیخبر بشود و نداند که فکر چه چیز را میکند؟ آنوقت بعد باید کوشش بکند برای این که به وضعیت و دنیای ظاهری خودش دوباره آگاه و آشنا بشود. این صدای مرگ است.»
«در طی تجربیات زندگی به این مطلب برخوردم که چه ورطهی هولناکی میان من و دیگران وجود دارد. و فهمیدم که تا ممکن است باید خاموش شد، تا ممکن است باید افکار خودم را برای خودم نگه دارم و اگر حالا تصمیم گرفتم که بنویسم فقط برای این است که خودم را به سایهام معرفی بکنم. سایهای که روی دیوار خمیده و مثل این است که هرچه مینویسم با اشتهای هر چه تمامتر میبلعد. برای اوست که میخواهم آزمایشی بکنم. ببینم شاید بتوانیم یکدیگر را بهتر بشناسیم. چون از زمانی که همهی روابط خودم را با دیگران بریدهام میخواهم خودم را بهتر بشناسم.»
صادق هدایت یکی از مشهورترین، پرطرفدارترین و در عینحال، پرحاشیهترین نویسندگان و روشنفکران معاصر ایرانی بود. صادق هدایت را در کنار نویسندگان بزرگ دیگری همچون محمدعلی جمالزاده و بزرگ علوی، از پایهگذاران داستاننویسی مدرن ایرانی میدانند. از جمله دیگر آثار مهم نوشته شده به دست صادق هدایت میتوان به کتابهای «سگ ولگرد»، «سه قطره خون» و «زنده به گور» اشاره کرد.