کتاب «وقتی نیچه گریست» یا When Nietzsche wept به قلم اروین دیوید یالوم نویسنده و روانشناس هستیگرای آمریکایی، در سال 1992 منتشر شده و یکی از نامدارترین رمانهای روانشناختی است. بوستون گلوب در ستایش کتاب یالوم نوشته: «این کتاب، تحقیقی موشکافانه و رمانی هوشمندانه و سرشار از تخیل است.»
کتاب «وقتی نیچه گریست» روایت دیدار خیالی فریدریش نیچه - فیلسوف آلمانی - و یوزف بروئر - پزشک و روانشناس اتریشی - است. داستان در سال 1882 میلادی در شهر وین رخ میدهد. لوسالومه با خواندن نامه نیچه، به نیت او برای خودکشی پی میبرد و از بروئر میخواهد که او را درمان کند. بروئر پس از ملاقات با نیچه، تصمیم میگیرد با استفاده از گفتگودرمانی که روش ابداعی خود او است، وسواس فکری و سردردهای میگرنی نیچه را درمان کند. اگرچه با وجود همدوره بودن نیچه و بروئر، هیچ شواهدی از ملاقات این دو چهره برجسته وجود ندارد؛ با این حال اروین یالوم با روایت این داستان خیالی، کتابی منحصربهفرد در حوزه روانشناختی و یکی از روشهای درمان نوشته است. او در نگارش این داستان از اطلاعات واقعی مانند نامهها و خاطرات نیچه هم استفاده کرده است.
به عقیده بهمن امام، منتقد ادبی، یالوم در انتخاب عنوان این کتاب ذکاوت به خرج داده و کنجکاوی خواننده را برانگیخته است. او کتاب «مسئله اسپینوزا» را در مقایسه با «وقتی نیچه گریست» اثر قویتری میداند:
«به گمانم آنچه بیشتر از کتابهای دیگر یالوم این کتاب را معروف کرده، همین بازی یا شخصیتهای معروف تاریخی است که برای مخاطب عام جذابیت ایجاد میکند. دیدارهایی که هرگز اتفاق نیفتاده و بحثهایی که هرگز درنگرفته است، اما برای مخاطب همین که حس کند نیچه مغرور وقتی گریسته است یا در عکس ببیند که نیچه با آن سبیل معروفش جلوی گاری ایستاده و زنی تازیانه به دست پشت اوست، ماجرا را جذاب میکند. وگرنه به نظرم در تلفیق تاریخ و داستان کتاب دیگرش «مسئله اسپینوزا» بسیار قویتر است.»
علی رفیعی، منتقد سینما و ادبیات، میگوید:
«از یک جایی به بعد داستان خستهکننده است؛ نه برای یک کتابخوان مشتاق، بلکه برای خوانندهای که قبل از نشستن پای درس فلسفه و روشنفکری، با هدف سرگرم شدن کتاب را به دست گرفته باشد. هنری که سرگرمکننده نباشد، پذیرفته نمیشود؛ اساس هنر همین است. سرگرمی موجود در داستان بابمیل عامه یک جامعه نیست و حتماً خواننده باید سائق هایی از فلسفه و علوم روانشناسی داشته باشد تا لذت ببرد.»
فروغ بیداری در سایت روزیاتو، انتخاب سوم شخص برای روایت کتاب را یک ترفند عامدانه توصیف کرده است:
«این رمان بیشتر از زاویه دید محدود سوم شخص نوشته شده است، خواننده کتاب همواره میتواند تفکرات دکتر بروئر را در سراسر داستان مخصوصا در گفتگوهای بین نیچه و بروئر بشنود؛ اما افکار شخصیتهای دیگر داستان شنیده نمیشود. کاربرد زاویه دید سوم شخص محدود به نویسنده این امکان را میدهد که رشد شخصیتی یک شخصیت خاص داستان را که در اینجا دکتر بروئر است، به ما نشان دهد. در آغاز داستان کاملاً مشخص است که دکتر بروئر مرد قدرتمند و فروتنی است. در پایان داستان خود مخاطب جزئیات مربوط و تغییر روابطش با نیچه را درمییابد. در بیشتر کتاب به دلیل زاویه دید محدود، نیچه همچون یک معما باقی میماند و نویسنده برای جبران این موضوع، نامههایی را که توسط نیچه نوشته شدهاند، به متن وارد میکند.»
یالوم در این کتاب در ستایش خودشناسی نوشته است:
«حقیقت خود مقدس نیست؛ آنچه مقدس است، جستوجویی است که برای یافتن حقیقت میکنیم. آیا کاری مقدستر از خودشناسی سراغ دارید؟ کارهای فلسفی من به تعبیری، از ماسه ساخته میشوند و دید من مرتباً تغییر میکند. ولی یکی از جملات ماندگار من این است: بشو آن که هستی! بدون حقیقت چگونه میتوان فهمید کیستیم و چیستیم؟»
او در بخش دیگری از کتاب از زبان نیچه امید را نکوهش کرده است:
«امید مصیبت آخرین است! در کتابم اشاره کردهام که وقتی جعبه پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده بود به جهان آدمیان راه پیدا کردند، یکی که از همه ناشناختهتر بود در جعبه باقی ماند: این آخرین بلا امید بود. از آن پس انسان، این جعبه و امید درونش را به اشتباه، صندوقچه نیکاقبالی میداند. ولی ما از یاد بردهایم که رئوس آرزو کرده بود آدمی همچنان به آزار خویش ادامه دهد. امید بدترین بلا است، زیرا عذاب را طولانی میکند.»
یالوم در بخش دیگری از کتاب «وقتی نیچه گریست» بیرحمانه به انسانها میتازد و آنها را خودخواه خطاب میکند:
«در انگیزههای خود غور کنید! درخواهید یافت که هیچکس هیچ کاری را تنها به خاطر دیگران انجام نداده است. همه اعمال ما خودمدارانه هستند. هر کس تنها در خدمت خویش است و همه تنها به خود عشق میورزند. شاید به کسانی میاندیشید که به آنان عشق میورزید. پس بیشتر غور کنید تا دریابید که آنها را دوست ندارید؛ آنچه دوست دارید، حس مطبوعی است که از عشق ورزیدن به آنها در شما ایجاد میشود. شما اشتیاق را دوست دارید، نه کسی را که اشتیاق را برمیانگیزد.»
در قسمت دیگری از کتاب در باب جهان پس از مرگ میخوانیم:
«من به شاگردانم میآموزم که نباید زندگی را با نوید زندگی دیگری در آینده اصلاح کرد یا از بین برد. آنچه جاودانه است، این زندگی و این لحظه است. هیچ زندگی دیگر یا قضاوت یا دادگاهی در میان نیست. این لحظه تا ابد خواهد بود و تو به تنهایی، تنها شنونده خویش هستی.»
اروین دیوید یالوم در سال ۱۹۳۱ در واشینگتن دیسی ایالات متحده آمریکا متولد شد. او در سال ۱۹۵۶ در رشته پزشکی و در سال ۱۹۶۰ در رشته روانپزشکی فارغالتحصیل شد و در سال ۱۹۶۳ در دانشگاه استنفورد به تدریس پرداخت. یالوم در همین دوره الگوی روانشناسی هستیگرا یا اگزیستانسیال را پایهگذاری کرد. او آثار دانشگاهی موفقی را به رشته تحریر درآورده، اما بیشتر به خاطر نگارش رمانهای روانشناختی شهرت دارد. یالوم در سال 2002 موفق به دریافت جایزه انجمن روانپزشکی آمریکا شد.
در سال 2007، از این رمان یالوم یک اقتباس موفقِ سینمایی توسط کارگردان پینچاس پری با بازی آرماند آسانته، بن کراس و کاترین وینیک صورت گرفته است. همچنین یک نمایش بر اساس این رمان وجود دارد که توسط لوسیانو کازو اقتباس شده است. نقشهای فردریش نیچه و یوزف برویر توسط بازیگران لوسیانو سواردی و کلودیو داپاسانو اجرا میشود. این نمایش به خوبی توانسته فضای فکری و فلسفی رمان را منعکس کند.
اگر اولین باری است که از بوکلند خرید میکنید میتوانید کتاب وقتی نیچه گریست را با 25 درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوه خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
اگر به ادبیات داستانی علاقهمندید، به صفحه خرید رمان هم سری بزنید.