کتاب «شور زندگی» با عنوان فرعی «داستان پرماجرای زندگی ون گوگ» ترجمهای است از کتاب Lust for life; a novel of Vincent Van Gogh نوشته ایروین استون، نویسنده آمریکایی. کتاب «شور زندگی» با استقبال مخاطبان مواجه شده و بارها به تجدید چاپ رسیده است.
«شور زندگی» یک رمان ادبی با موضوع زندگینامه ونسان ون گوگ، نقاش زبردست هلندی، از 21 سالگی تا 37 سالگی است. در نگارش این کتاب تا حد زیادی از نامههای ونسان به برادرش تئو استفاده شده است. خواننده، زندگینامه این هنرمند چیرهدست را در قالب داستان میخواند و تمام سختیهایی را که او در طول زندگی تجربه کرده، با تمام وجود خود احساس میکند. زندگی ون گوگ آمیزهای بود از جنون و فقر که هیچگاه دست از سر او برنداشتند. گوش بریده و دلبستگی او به یک زن روسپی، داستان دیگری است که در این کتاب بهخوبی روایت شده است.
محمدعلی اسلامی ندوشن که خود نیز از مترجمان این کتاب است، در ستایش نثر ایروین استون میگوید: «شور زندگی که آمیخته دلپذیری از افسانه و حقیقت است، سرگذشت زندگی ونسان ون گوگ را در قالب داستان عرضه میکند. با آنکه قسمتهایی از کتاب از روی تخیل پرداخته شده، میتوان ادعا داشت که روح و جوهر واقعیت در آن گم نیست. ایروینگ استون، نویسنده آمریکایی، با شکیبایی فراوان مدارک معتبر را درباره ون گوگ گرد آورده، به همه نقاطی که اقامتگاه یا گذرگاه او بوده است، سفر کرده و وضع محل را به چشم دیده است، با همه کسانی که خاطرهای یا روایتی از زندگی نقاش هلندی داشتند گفتوگو نموده و کوشیده است تا حتیالمقدور تصویری شبیه به اصل از ماجرای او بپردازد. نامههای ونسان به برادرش تئو ون گوگ منبع گرانبهایی برای پژوهش در حال اوست. این نامهها نهتنها راهنمای صادقی برای وقوف به نحوه زندگی و احساس و افکار او هستند، بلکه از نظر ادبی نیز خود شاهکار لطف و سادگی بهشمار میروند.»
فاطمه قاسمآبادی نقدنویس نیز نظر مشابهی دارد: «یکی از زیباترین زندگینامههایی که تا به حال در مورد یک هنرمند نوشته شده. نویسنده علاوه بر اینکه قلمی قدرتمند دارد و داستانش را جذاب بیان میکند، به تاریخ هم کاملاً وفادار مانده و اگر کسی کتابنامههای ون گوگ را خوانده باشد، میفهمد که چقدر این زندگینامه به واقعیت نزدیک است. در یک کلام هم واقعی و هم رویایی...»
نگار یکی دیگر از خوانندگان کتاب که خود نیز هنرمند است، در سایت طاقچه نظر خود را اینطور منعکس کرده است: «بدون اغراق تاثیرگذارترین کتابی بود که خواندهام. زندگینامه نقاش شوریده هلندی کتابی بسیار تلخ است؛ سرشار از رنج، سرشار از درد و سرشار از سختی. مهم نیست شما اهل نقاشی کشیدن باشید یا نه، این کتاب جزو معدود کتابهای ژانر زندگینامه هنرمندان است که به مخاطب یاد میدهد که در برابر سختیهای زندگی مقاومت کند و پا پس نکشد.»
خانواده ونسان ون گوگ هیچگاه استعداد ذاتی او را درک نکردند و دست از سرزنش کردن او برنداشتند: «در نامههایی که از خانوادهاش دریافت مینمود، آنان رفتار او را زننده و نامعقول توصیف میکردند. پدرش مینوشت که او با بیعاری خود زندگی بی هدفی را در پیش گرفته و تمام سنتهای مقبول اجتماعی را زیر پا گذاشته است. میخواست بداند ونسان کی میخواهد شغلی برای خودش انتخاب کند، زندگی خود را تامین کند، فردی مفید برای جامعه باشد و به عنوان یک انسان بتواند در کار این جهان شریک باشد.»
ون گوگ سالها گرفتار شوریدگی و جنون بود و از آشفتگی ذهنی رنج میبرد. این آشفتگی هیچگاه به او مجال نداد که با فراغ بال برای اعتلای هنرش تلاش کند: «آرزوی نیل به موفقیت دیگر از وجود ونسان رخت بربسته بود. او نقاشی میکرد زیرا مجبور بود نقاشی کند، زیرا این کار او را از عذاب روحی نجات میداد، زیرا نقاشی افکار او را متفرق میساخت. او قادر بود بدون همسر، خانه و فرزند زندگی بگذراند، قادر بود بدون عشق، دوستی و سلامتی سر کند، قادر بود بودن سرپناه، آسایش و غذا سر کند، حتی قادر بود بدون خداوند نیز سر کند. اما نمیتوانست بدون آنچه که بزرگتر از خود او بود، آنچه تمام زندگیاش بود سر کند، و آن قدرت و توانایی خلق کردن بود.»
ایروینک استون نویسنده آمریکایی در سال 1903 دیده به جهان گشود. او تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی، در سال 1923 در دانشگاه کالیفورنیا به پایان رساند و پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد، در همان دانشگاه به تدریس رشته زبان انگلیسی مشغول شد. استون که به تألیف رمانهای زندگینامهای شهرت داشت، در سال 1989 در پاریس چشم از جهان فرو بست. «رنج و سرمستی» در مورد میکلآنژ -پیکرتراش دوره رنسانس- از دیگر آثار او است.