کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم نوشتهی هاروکی موراکامی است که برای اولین بار در اکتبر سال 2007 منتشر شد. از نظر خود نویسنده، سبک کتابش خاطرهنگاری است و او خاطراتش را در مورد دویدن نوشته است؛ خاطراتی که شامل چهار ماه تلاش و آماده شدن او برای ماراتن 2005 شهر نیویورک است. موراکامی در کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم ، قسمتی از زندگیاش را توصیف میکند که از سی سالگی آغاز شده و همزمان با شروع دو اتفاق بزرگ و مهم (اتفاق اول شروع ورزش دو و دویدن است و اتفاق دوم شروع نوشتن) ترکیبی زیبا و منحصربهفرد را در زندگی موراکامی به وجود آورده است.
خواندن این کتاب شما را با زندگی یک نویسندهی حرفهای آشنا میکند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید موراکامی دویدن را بسیار جدی دنبال میکند و حتی در مسابقات ماراتن و چندین مسابقهی بزرگ دیگر نیز شرکت کرده است. او در این ورزش بسیار ثابت قدم است. نویسندگی و دویدن در زندگی موراکامی نقش مهمی دارند که در کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم با زبانی ساده و صمیمی درباره آنها صحبت میکند. این کتاب توسط نشر چشمه و با ترجمه مجتبی ویسی منتشر شده است که خواندنش را به تمام علاقهمندان موراکامی توصیه میکنیم.
سپیده در ستایش این کتاب میگوید: «خیلی ممنونم از نویسندهی این کتاب یعنی هاروکی موراکامی که اینچنین زیبا و شیوا از رنج نوشته است؛ رنجی که روش بهتر و درست زندگی کردن را به ما میآموزد و قطعا دنیا برای زیستن آسانتر میشود؛ وقتی هدف از رنج را یاد بگیریم. علاوه بر قلم شیوای موراکامی باید از ترجمهی عالی آقای ویسی هم تشکر کنم که توانسته به بهترین شکل ممکن این کتاب را به فارسی برگرداند.»
توماس از آلمان نظرش در مورد این کتاب را اینچنین بیان میکند: «به عنوان کسی که سالیان زیادی است که به طور مرتب ورزش دو را انجام میدهم، این کتاب درسهای بسیاری برای من داشت. کتابی فوقالعاده و تأملبرانگیز که نوشتاری صمیمی و به دور از کلمات عجیب دارد. موراکامی خیلی خوب و آسان به وسیلهی قلمش معنای واقعی تلاش و استمرار در رسیدن به اهداف را به مخاطبان خودش انتقال میدهد.»
در بخشی از کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم میخوانیم: «جشن هالووین که به پایان برسد، زمستان مانند یک مامور مالیات قابل، بهموقع سر و کلهاش پیدا میشود. تا به خودم بیایم یخی قطور سرتاسر رودخانه را پوشانده و قایقها غیب شدهاند. آدم اگر هوس کند میتواند عرض رودخانه را از این سر تا آن سر قدمزنان طی کند. برگی بر درختان باقی نمیماند و شاخههای باریک آنها در باد بر تن هم شلاق میکشند و مثل استخوانهای خشک صدا میدهند. روی تنهی درختان، اینجا و آنجا، میتوان لانهی سنجابها را دید. در آن لحظات حتما به خواب رفتهاند و خوابهای خوش میبینند. دستههای غاز که از کانادا به اینجا میآیند حکایت از آن دارند که هوا در نواحی شمالی سردتر از اینجاست. باد سردی که از جانب رودخانه میوزد مثل ساتوری که تازه تیزش کرده باشند، گزنده است. روزها کوتاه و کوتاهتر...»
موراکامی در پاراگرافی اینگونه از احساسش در زمان دویدن میگوید: «حین دویدن به خود میگویم: به رودخانه فکر کن، به ابرها. ولی واقعیت آن است که به هیچچیز فکر نمیکنم. تنها کاری که میکنم، دویدن در آن خلا مطبوع و ساختهی خود، با آن سکوت اندوهگنانه است. چه باشکوه است آن. دیگران هر چه میخواهند، بگویند. چه اهمیتی دارد.»
در بخشی از کتاب، موراکامی از مصاحبهاش با یک دوندهی سرشناس مینویسد: «یک بار با توشیهیکو سکو، دونده المپیک، مصاحبه میکردم. تازه بازنشسته شده بود و او را مربی تیم S&B کرده بودند. از او پرسیدم: تا به حال پیش آمده دوندهای در سطح شما روزی نخواهد بدود و به جایش دوست داشته باشد در خانه بخوابد؟ لحظاتی خیره نگاهم کرد و سپس با صدایی که از طنینش پیدا بود چه سؤال احمقانهای را باید جواب دهد. گفت: مسلماً. هر روز»
هاروکی موراکامی سال ۱۹۴۹ در ژاپن متولد شده است. او پس از پایان تحصیلاتش در دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا و مطالعه آثاری از نویسندگان بزرگی مانند ریموند چندلر، کرت ونهگات و ریچارد براتیگان، در سال ۱۹۷۹، تصمیمی بزرگ در زندگیاش گرفت و آن هم شروع به نوشتن بود. هاروکی موراکامی آنقدر محبوب و معروف است که قطعا تا به حال حداقل چندبار یا نامش را شنیدهاید و یا کتابی از او خواندهاید. از کتابهای موراکامی میتوان به کتاب «کافکا در ساحل» که معروفترین اثر اوست و همچنین کتابهای «بعد از تاریکی» و «تعقیب گوسفند وحشی» اشاره کرد. موراکامی که در حال گذراندن دههی هفتم زندگیاش است، هر روز، ساعت چهار صبح بیدار میشود، تقریبا پنج-شش ساعت مینویسد و سپس نزدیک به نُه کیلومتر میدود.
برای مشاهده موارد مرتبط میتوانید به دستهبندی خرید رمان مراجعه کنید.