کتاب سر کلاس با کیارستمی (Lessons with Kiarostami)، در سال ۲۰۱۵ منتشر شده است. کتاب سر کلاس با کیارستمی از «پال کرونین» توسط سهراب مهدوی به فارسی برگردانده شده و «نشر نظر» این کتاب را در سال ۱۳۹۵ چاپ کرده است. این کتاب اندکی قبل از مرگ کیارستمی، همزمان به انگلیسی و فارسی منتشر شده و بعدها به چینی و ترکی نیز ترجمه شده است.
«سر کلاس با کیارستمی» درواقع کتابی است نوشتهی عباس کیارستمی، ویرایش و گردآوری پال کرونین و پیشگفتاری از مایک لی، کارگردان سرشناس انگلیسی. در این کتاب ما شاهد تکنیکهای فیلمسازی هستیم. تکنیکهایی که در کارگاههای آموزشی کیارستمی در طی ۱۰ سال کنار هم جمع شدهاند. در این کتاب شما با تکنیکهای خشک فیلم سازی روبهرو نیستید. این کتاب، برای همهی کسانی است که به هنر به معنای کلی آن عشق میورزند و سینما را راهی به سوی آن میدانند.
در ادامه نظر بعضی از خوانندگان که در سایت گودریدز دیدگاه خود را ثبت کردهاند، با هم میخوانیم. خوانندهای با تاکید بر اینکه این کتاب فقط برای سینمادوستان نیست، مینویسد: «کتاب واقعا خوبی است، حتی اگر اهل سینما نباشید، درسهایی برایتان دارد که نگرش زیباییشناسانه و هنری را برایتان به ارمغان میآورد. این کتابی دربارهی ارزشهای انسانی است.»
خوانندهای دیگر کیارستمی را فرد مستقل در عرصه هنر میداند که هنر را برای هنر میآفرید و نه آرمانهای گروه خاصی از جامعه و مینویسد: «چه بخواهیم چه نخواهیم، دور از هرگونه ستایشهای ناآگاهانه، او فیلمسازی بسیار مهم است و در «سرِکلاس با کیارستمی» این را بهتر میشود دانست. کیارستمی از اندک هنرمندانِ ایرانی است که ایرانی نیست و بدونِ مرز(هرچند آبشخور تمامِ اندیشه و کارهایش ریشه در ایران دارد) و سببِ آن هم به گمانم انسان را در جایگاه انسان دیدن، دور از اداهای سینمایی یا مسحور فرم شدن است (هرچند او به فرم خودش رسیده است). اینکه سینما روشی میشود برای اندیشیدن و حتی زیستنِ آگاهانه و نَه بیانیه صادر کردن، گروکشیهای گروهی و مکتبی و البته نان را به نرخِ روز خوردن.»
خوانندهای دیگر کیارستمی را شاعری فیلمساز میداند و با ستایش از او مینویسد: «عباس کیارستمی آدم عجیبی است. این را بهسادگی با دیدن فیلمهایش میتوان فهمید. فیلمهایی که به قول خودش مطمئن است آنهایی که دیدهاند انگشت شمارند. اما هنگامی که میبینیشان میفهمی با چه دنیایی آشنا شدهای. فیلمهایش چون شعر است. باید هزاران بار بخوانیشان تا اگر کتاب بودند ورقورق میشدند از فرط استفاده چون کتابهای کتابخانهی عباس کیارستمی. خودش هم چون شعر است. خودش هم دنیایی است از کشف و لذت شناختن. که باید شیفته باشی و جایجای این شخصیت را بکاوی، بگردی، تا بیاموزی رسم زندگی کردن را.»
در بخشی از کتاب، کیارستمی توصیهای از مولانا، متفکر بزرگ ما، میآورد که برای فیلمسازانِ جوان نکتهای بس آموزنده است: «مولانا به ما توصیه میکند «زیاد صحبت نکنیم» و کوتاهترین واژهها را به کار ببریم. این نکته را زمانی که داستانهایتان را تعریف میکنید، وقتی که فیلمبرداری میکنید، زمانی که تصویرهایتان را انتخاب میکنید و در زندگی روزمره در نظر داشته باشید.»
در بخشی دیگر از کتاب در نسبت بین سیاست و هنر، کیارستمی دیدگاه خود را روشن میکند: «شعارها-همه از دم- توخالیاند. هنرمند سرمایه خودش را در سیاست نمیگذارد. آنهایی که این کار را میکنند، در کذب و ناپاکی سر میکنند. نِق میزنند. بیهودگی این کار بهزودی همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهد.»
تخصص کیارستمی بازتعریف نسبتهای ما انسانها با جامعه، خود، خانواده، هنر و ... است. بگذارید بخشی از کتاب که در این باره صحبت می-کند را باهم بخوانیم: «به نظرم میرسد که همه ما انسانهایی کامل به دنیا میآییم و بعد فقط برای اینکه جامعه از ما میخواهد خودمان نباشیم، کمبودهایی را در خود میپروریم. طبیعی و خودجوش به این دنیا میآییم و بعد تصمیم میگیریم که غیرطبیعی شویم.»
عباس کیارستمی کارگردان و فیلم ساز مشهور ایرانی است. او چهرهای شناخته شده در عرصهی جهانی است و ارتباطات خوبی با فیلمسازان دیگر کشورها داشت. کیارستمی حین نگارش این کتاب در بستر بیماری بود و با امید در تلاش بود که این کار به پایان برسد. در نهایت کمی بعد از انتشار کتاب، کیارستمی از دنیا رفت.
ناشر کتاب در ابتدای کتاب مینویسد: «در واپسین روزهای حیات عباس کیارستمی، کارهای کتاب سر کلاس با کیارستمی زیر نظر خود او به انجام رسید و طرح جلد با نظر خود ایشان شکل نهایی گرفت. تغییرات اندکی در متن کتاب اعمال شد و چند روایت از زندگی او به نحو کامل در کتاب آورده شد. برای انتشار و مراسم معرفی کتاب تصمیم هایی گرفتیم. او که در خانهاش در کنار پنجرهای رو به باغچهای سرسبز با درختانی بلند بر روی تخت بستری بود پذیرفت که وقتی کتاب منتشر شد در مراسم آن با همان تخت حضور پیدا کند اما گفت انتظار حرف زدن از او نداشته باشیم. در تمام روزهای بستری بودن عباس کیارستمی بسیار آرام و آهسته سخن میگفت و توان زیاد سخن گفتن نیز نداشت.
منتظر و شاید مشتاق انتشار کتاب بود. نه به دلیل انتشار کتابی درباره خودش. بیشتر برای لذتی که از انجام کار در پیرامون او صورت میگرفت. علیرغم ناتوانی جسمی در این روزها، ذهن فعال او مدام پیگر به ثمر رساندن کارهای نیمه تمام گذشته و آغاز کارهای جدید بود. «سر کلاس با کیارستمی» برای او یک کار نیمه تمام بود که از به نتیجه رسیدن آن خشنود میشد تا پروندهای از یکی از انبوه کارهای نیمهتمام او بسته شود. غافل از آنکه پرونده مردی بزرگ و بیهمتا پیش از آن بسته شد.»
از کتاب های دیگر او میتوان به «حافظ به روایت عباس کیارستمی»، «سعدی از دست خویش فریاد» و «آتش» اشاره کرد.
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید کتاب انگیزشی نیز بازدید فرمایید.